خب دوستان، وعده من برای یک غافل‌گیری بعد از ۱۰۰ ریتوییت بالاخره انجام شد. اصل رازگویی همین ۲ تا نمودار و جدولی بود که در ابتدا و انتهای بحث آوردم. بقیه توضیح و تشریح همین ۲ تا بود.

نمودار رو یک‌بار دیگه می‌گذارم که اگه خواستید با توییت بالا کنار هم ببینید راحت باشه. /۳۴۹
از امشب می‌ریم سراغ توضیح چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت. در طول رشته از چهارچوب زیاد اسم بردم، اما راست‌ش همه چیزی که تا الآن گفتم، نه خود چهارچوب، که تنها کاربست‌هایی از این چهارچوب در زمان‌ها و مکان‌های مختلف بود! (خود این نکته یه غافل‌گیری به حساب می‌آد! ببین خود ایشون چی‌ه؟!) /۳۵۰
چهارچوب یا دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت یک روش و بینش جدید و متفاوت برای درک و تحلیل روی‌دادهای سیاسی و تاریخی پیش‌نهاد می‌کنه. این دست‌گاه یا پارادایم یا بینش، معادلی که برای پارادایم می‌پسندم، از حدود ۱۰ اصل موضوع تشکیل شده.

تلاش می‌کنم این اصول رو به زبان ساده توضیح بدم. /۳۵۱
باور بفرمایید یا نه، این اولین باره که دارم این اصول رو مرتب می‌کنم و می‌نویسم. در این دو سال که از #پساحقیقت براتون می‌نوشتم این اصول در ذهن من بوده و هیچ‌وقت نوشته نشده‌ند.

چون قراره در عین سادگی دقت نظری هم داشته باشه، طبعا چند شب کندتر و کم‌تر از قبل خواهم نوشت. /۳۵۲
ممنون که حوصله و هم‌راهی و تبادل نظر می‌کنید.

یک حسن سرعت کم این‌ه که می‌تونیم با هم درباره یکایک اصول گپ بزنیم و هم‌فکری کنیم.

یک حسن دیگه‌ش این‌ه که وقت داریم ۱۰۰ تا ریتوییت بعدی رو استاد کنیم که یه راز -البته این بار جمع‌وجور- دیگه هوا بشه! از دوستان‌تون بخواین ریت کنن. /۳۵۳
خب بریم سراغ اصول:
اولین اصل دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت رو نام‌گذاری می‌کنیم:

◾️ اصل #اصالت_شبکه:
- تنها حامل قدرت سیاسی، «شبکه قدرت سیاسی» است. فرد، مقام، جای‌گاه، ساختار، نظام، سازمان، حزب، کشور… و هر موجودیت دیگری که به عنوان دارنده قدرت سیاسی معرفی شود، فریب یا توهم است! /۳۵۴
از این به بعد «شبکه قدرت سیاسی» رو به‌طور خلاصه «شبکه قدرت» یا از اون خلاصه‌تر «شق» می‌نامیم.
فتحه یا کسره شین رو اختیاری می‌گذارم اما ترجیح و پیش‌نهاد خودم کسره است: شِق! :)

هیچ کدوم از موجودیت‌های سیاسی که بالا شمردیم نمی‌تونن یک شق رو کامل پوشش بدن و برعکس! /۳۵۵
دقت کنین که داریم درباره وضعیت‌های پای‌دار سیاسی صحبت می‌کنیم نه شرایط گذار و تغییر و گردش قدرت.

دوستان این اصل رو به همین سادگی از من نپذیرید: داریم تمام شاهان و سیاست‌مداران و کشورها و دولت‌ها رو از اصالت سیاسی می‌ندازیم! ولی همه تاریخ و سیاست رو با همین‌ها نوشته‌ند که! /۳۵۶
قرار باشه اصل #اصالت_شبکه رو بپذیریم، تمام جمله‌هایی که در نقل تاریخ با انتساب قدرت سیاسی به شاهان و مردان سیاست و کشورها و دولت‌ها نوشته‌ند «بی‌معنی» خواهد شد! مثلا گزاره‌هایی که می‌گن انگلیس در ایران یا هند فلان کرد!

چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت فوری می‌پرسه کدوم «شق» انگلیس؟ /۳۵۷
شق آبی یا قرمز؟ شبکه هم‌راه با خاندان سلطنتی؟ یا شبکه مسلط بر کمپانی؟!

می‌بینید که با پذیرش اصل اول دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت ناچار ایم تاریخ رو از ابتدا بنویسیم، نه، از ابتدا اختراع کنیم.

به این دلیل پارادایم #پساحقیقت، یک انقلاب در بینش سیاسی و تاریخی ما ست. /۳۵۸
اصل اول که در نگاه اول بدیهی به نظر می‌رسید این‌قدر خطرناک شد! وای به حال اصول بعدی! ;-))

شب خوش
تا بعد...
دومین اصل دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت:

◾️ اصل #اصالت_تملک:
- تنها کارکرد شبکه سیاسی، تملک حداکثری منابع است. منابع هم یعنی هرچیزی که تملک‌پذیر باشد!

دوستان این تملک هم جالب است! همه رقابت‌ها و جنگ‌ها برای تملک بیش‌تر است. ولی تملک یک مفهوم قراردادی ذهنی ست و وجود خارجی ندارد! /۳۵۹
یعنی این همه جنگ و کشتار و خون و خون‌ریزی برای یک مفهوم اعتباری ذهنی است؟ بله!
(پوزش از همه دوستان
امشب سردرد و خستگی نمی‌گذاره بنویسم. این یک توییت هم ۲۵ دقیقه طول کشید نوشتن‌ش! انشالا فرداشب با تمرکز بیش‌تر ادامه می‌دم. ارادت و شب همگی خوش)
(ای بابا ظاهرا ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند تا من رو شرمنده دوستان کنند! ۲ تا سیستم جلوی من هست یکی ویروسی شده ۲۰ بار صفحه آبی ویندوز رو نشون داد و ری‌استارت شد خودبه‌خود. یکی هم فیلترشکن‌ش ۱۰ بار قطع و وصل شد تا بالاخره با یه فیلترشکن جدید تونستم بیام عذرخواهی کنم!!)
(با سلام و صلوات امشب سریع ادامه بدیم.)

اگه به مفهوم فلسفی و اخلاقی تملک گیر بدیم دوستان می‌شه ۴۰۰ تا توییت روی همین موضوع بمونیم! فقط همین رو بگم که همه پیامبران و حکیمان و مصلحان و فیلسوفان اخلاق و سیاست رو در تاریخ بچلونیم ته‌ش دغدغه این که مالکیت فردی رو چه کنیم می‌چکه! /۳۶۰
فقط اشاره کنم امتداد واقعی سقراط، افلاطون و ارسطو و شاگرد وحشی او اسکندر نبودند، کلبیون و رواقیون بودند که ۵۰۰ سال فرهنگ و جامعه و حتی عرصه سیاست امپراتوری‌های بزرگ زمان رو فتح و اداره کردند. بگذریم. باید یک بار هم #پساحقیقت تاریخ فلسفه رو مرور کنیم! /۳۶۱
چند توضیح درباره اصل دوم #پساحقیقت سریع بگم:
- اصل دوم درواقع چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت رو با روی‌کرد تحلیلی اقتصاد سیاسی ملائم می‌کنه. البته تفاوت‌ها بسیار زیاده.

- یک نظریه‌ای در علوم اجتماعی و سیاسی در دهه ۵۰ شکل گرفت به نام انتخاب عمومی. نظریه می‌گه تلاش همه از مردم عادی /۳۶۲
/ تا رهبران سیاسی جامعه، برای ثروت‌اندوزی‌ه و رفتارهای سیاسی رو باید عمدتا با این مبنا فهمید! نظریه انتخاب عمومی پدربزرگ چهارچوب تحلیلی پساحقیقت‌ه. :)

- پول آقا پول! اگه تملک خودش یه مفهوم اعتباری ذهنی‌ه، شما ببین پول که تملک رو انتزاعی کرده دیگه چی‌ه!! /۳۶۳
پول بزرگ‌ترین اختراع شبکه‌های قدرت در تاریخ و غایت مقصود و آمال اون‌ها و بزرگ‌ترین ابزار اون‌ها برای تداوم حیات و خلاصه خونی ست که در رگ‌های اون‌ها جریان داره. شما ببین موجودی قراردادی از جنس اعتبار ذهنی با خونی انتزاعی چه‌قدر روی هوا ست! دل‌م برای شق هق‌هق! :))))) /۳۶۴
- یه نکته تلگرافی صرفا برای این که ثبت بشه: توزیع ثروت در یک شبکه قدرت به‌اصطلاح مدل گاوسی‌ه. (یه نمودار معروف‌ه می‌تونین جست‌وجو کنین.) پای‌داری یه شبکه با گستردگی نمودار نسبت مستقیم داره. یعنی هرچی ثروت بیش‌تر بین اعضای شبکه توزیع بشه و اختلاف طبقاتی کم‌تر باشه پای‌دارتره. /۳۶۵
خب قبل از این که بریم سراغ اصل بعدی یه نگاه دیگه به اصل دوم بندازیم: اگه تنها کارکرد شق ثروت‌اندوزی‌ه پس همین‌جا تکلیف همه شعارها و ادعاهای دیگه هم معلوم می‌شه! بله اصل دوم رو می‌شه از اون‌طرف هم تقریر کرد:

◾️ اصل #گفتمان_پساحقیقت:
- گفتمان شق، ابزار تملک است و اصالت ندارد.
/۳۶۶
در این رشته‌ها بارها به این رسیدیم که هر گفتمانی؛ دین، اخلاق، برابری، آزادی، رفاه، پیش‌رفت، حقوق بشر و... الخ، هیچ‌کدوم حقوق نیست و همه اضافه‌کاری‌ه! :) و هیچ برای شبکه‌های قدرت مهم نیستند! همه این‌ها ابزار اند برای شبکه‌سازی و تجمیع ثروت، و برای کوبیدن کلنگ توی سر رقبا! /۳۶۷
بخوایم مکث کنیم روی این وجه اصل دوم می‌شه ماه‌ها روضه خوند. بگذریم بریم سراغ اصل سوم دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت:

◾️ اصل #ثنویت_سیاسی:
- شبکه‌های قدرت در یک محیط رقابت سیاسی، چنان به یک‌دیگر می‌پیوندند که در شرایط تعادل، در قالب ۲ شبکه قدرت بزرگ (ابرشق) برابر هم صف‌آرایی کنند.
/۳۶۸
بگذارید اصل چهارم دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت رو هم بگم و هر دو رو یک‌دفعه با هم توضیح بدم:

◾️ اصل #سقوط_فواره:
- وقتی یک شبکه قدرت، در یک محیط رقابت، به شبکه برتر در تمام حوزه‌های رقابت تبدیل شود، بلافاصله به ۲ شبکه رقیب می‌شکند و فرومی‌پاشد!
این اصل به اندازه اصل اول مهم ست. /۳۶۹
الله اکبر! الله اکبر! آقا این اصل چهارم رو بگذارید در کنار اصل سوم ببینید چه کشف بزرگی درباره دینامیک شبکه‌های قدرت کردیم!

جا داره مثل ارشمیدس (البته برای رعایت عفت عمومی با مامان‌دوز) از خونه بیرون بدویم و تا صبح اورکا اورکا گویان در شهر بگردیم!

من زبان‌م قاصره از توضیح! /۳۷۰
فقط همین رو بگم که شنیده‌ید دیالکتیک هگل رو هیچ‌کس حتی خودش درست نفهمیده تا حالا؟! ما فهمیدیم!! :))
یا شنیده‌ید همه حکمت رازناک شرق رو در دوگانه یین و یانگ خلاصه می‌کنند؟ ما راز یین و یانگ رو شکستیم و مغزش رو خوردیم! :)

از شوخی گذشته واقعا به توضیح‌دهندگی مهمی رسیدیم. /۳۷۱
اصول ۳ و ۴ دارند حرکت پیوسته تاریخ و جوامع بشری رو نه با استعاره (مثل تز و آنتی‌تز یا یین و یانگ) بلکه با توضیح دقیق ساختارها و نیروهای مؤثر توضیح می‌دهند.

مثل وراثت و تکامل که چرخه و درخت حیات رو توضیح می‌دادند ولی سال‌ها بعد مفهوم ژن کشف شد!
/۳۷۲
با این ۲ اصل، حالا می‌فهمیم چرا جامعه و تاریخ بشری مثل دیگ دائما در حال جوشیدن است و مدام طبقات اجتماعی جای خود را به یک‌دیگر می‌دهند.

(من می‌رم تا صبح از هیجان و لذت این کشف قدم بزنم. شب خوش!)
(امشب زودتر می‌نویسم دوستان شاید برسیم اصول رو تموم کنیم. می‌دونم خسته‌کننده ست این بخش دیگه ببخشید شما.)

اصل سوم که شق‌ها ۲ تا ابرشق می‌شن برای شرایط تعادل سیستم بود. سؤال این‌ه که در شرایط گذار و به هم خوردن تعادل چی می‌بینیم؟ چون با وجود اصل چهارم دائم سیستم قاراشمیش‌ه! /۳۷۳
با این ۲ اصل، ساختار قدرت سیاسی دائما در حال عوض شدن‌ه و اگه دست‌گاه تحلیلی شرایط تغییر و گذار رو پوشش نده عملا ناکارآمد می‌شه!
از طرفی این‌قدر شق ریز و درشت ریخته، و این‌قدر پنهان‌کار اند که در عمل هیچ وقت نمی‌تونیم اطلاعات دقیقی از همه شق‌ها به دست بیاریم! چه کنیم؟! /۳۷۴
یک چیز مهم دیگه: اساسا یک استراتژی مهم در هر جنگ و نزاعی غافل‌گیری‌ه! به همین دلیل شبکه‌های قدرت نه‌تنها پنهان‌کار اند، بلکه دائم اطلاعات غلط از خودشون منتشر می‌کنند!

مثلا همین وضعیت مطالبه اجرای ۲۰۳۰ یا اعتراض به حجاب اجباری که خود قرمزها و اصول‌گرایان دوآتشه پشت آن اند! /۳۷۵
این‌جا ست که «باید» در اعتبار هر میکروتحلیل شک کرد، مگر در چهارچوب یک ماکروتحلیل اعتبارسنجی بشه!

خب ماکروتحلیل رو بر چه اساس بنا کنیم؟
پیش‌نهاد من «حداقل» رزولوشن یا قدرت تفکیک لازم‌ه! این‌قدر ارتفاع بگیریم که:
۱. نیروهای منازع رو بتونیم تفکیک کنیم
۲. گول داده‌ها رو نخوریم
/۳۷۶
«حداقل» رزولوشن لازم چه‌قدره؟
یادتون می‌آد برای رنگ‌آمیزی یک نقشه با تفکیک کامل قلم‌روها، حداقل چند رنگ لازم بود؟ ۴ رنگ!

(این که با فقط ۴ رنگ، می‌شه هر نقشه‌ای رو هرچه‌قدر پیچیده، طوری رنگ کرد که همه مرزها تفکیک بشه صرفا یه گزاره تجربی نیست اثبات ریاضی داره.) /۳۷۷
(اثبات‌ش مربوط به شاخه‌ای از ریاضیات‌ه به اسم توپولوژی. چه اسمی؛ چه‌قدر گوگولی! توپولوژی نسبت‌ها و ویژگی‌های ثابت یک شبکه یا گراف رو که دائم در حال تغییره بررسی می‌کنه. دقیقا همون چیزی که به کار ما می‌آد!)

پس بریم اصل پنجم چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت رو با اطمینان تقریر کنیم:
/۳۷۸
◾️ اصل #تربیع_نقشه:
- همان‌طور که برای رنگ‌آمیزی یک نقشه ۴ رنگ کافی است، قریب‌به‌اتفاق نزاع‌های یک محیط سیاسی را می‌توان با تفکیک شبکه‌های قدرت سیاسی در قالب ۴ ابرشق تحلیل کرد.

می‌دونم این اصل جدلی‌ترین و بحث‌انگیزترین اصل چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت خواهد بود. من آماده‌م! :) /۳۸۸
اصل ششم بر خلاف ظاهرش وحشت‌ناک مهم‌ه! در این رشته‌ها بارها به‌ش رسیدیم. بیاین بالاخره توضیح‌ش بدیم:

◾️ اصل #فناوری_منشی‌گری:
- وقتی شبکه قدرت بر یک جای‌گاه سیاسی مسلط باشد اما نتواند نماینده خود را در آن جای‌گاه بنشاند، با تشکیل حلقه‌ای پیرامونی صاحب جای‌گاه را مهار می‌کند. /۳۸۹
چند نکته می‌گم که اهمیت و نقش بزرگ #فناوری_منشی‌گری برای شق‌ها معلوم بشه و می‌گذریم چون خودش یه کتاب بزرگ‌ه این بحث:

- این فناوری در هر سطحی قابل نصب‌ه! لازم نیست قدرت یا ثروت زیادی در میون باشه حتی در یه شرکت خصوصی کوچک یا محیط یک خانواده هم به وفور دیده می‌شه! /۳۹۰
- #فناوری_عروس‌بری درواقع نسخه رخت‌خوابی و پرستویی همان #فناوری_منشی‌گری است و دلیل قدرت بی‌نظیرش ضعف شدید آقایون در برابر جذابیت جنسی زنان و قطام‌ها ست!

- نتیجه و هدف نهایی #فناوری_منشی‌گری کنترل صاحب جای‌گاه قدرت‌ه. یا با ربودن عقل و مسخ، یا با گروگان گرفتن اظلاعات مهم. /۳۹۱
- آخرین نکته هم این که خلاصی از #فناوری_منشی‌گری بسیار سخت و پرهزینه ست اما راه‌های ساده و بسیار روشنی داره. بهترین راه هوش‌یاری و مراقبت‌ه که از ابتدا در دام این فناوری نیفتیم. همه ما، بله همه ما، در معرض این دام و افتادن در تارهای یک ارتباط مسموم هستیم و باید مراقب باشیم. /۳۹۲
خب، به اصل هفتم چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت رسیدیم:

◾️ اصل #فناوری_زرگری:
- وقتی یک شق نتواند رقیبی را از صحنه بیرون کند، یک نسخه بدلی و رادیکال از آن را تولید می‌کند.

این اصل رو در همین رشته توضیح دادیم. نمونه‌های حیرت‌انگیز وطنی و نمونه‌های غول‌آسای جهانی‌ش رو هم دیدیم. /۳۹۳
باید بگم اصل #فناوری_زرگری و اصل #گفتمان_پساحقیقت اند که باعث می‌شند دنیای سیاست این‌قدر پیچیده و پرفریب باشه. درواقع به‌خاطر این ۲ اصل‌ه که این دنیا و این چهارچوب تحلیلی رو با واژه #پساحقیقت صدا می‌کنیم و به این نام می‌خونیم.

البته اصل بعدی هم چیز خفنی‌ه برای خودش: /۳۹۴
اصل هشتم چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت:

◾️ اصل #اکثریت_اقلیت:
- وقتی اقلیتی از جامعه تحت تبعیض باشند، اقلیتی از آن اقلیت به شبکه‌ای پنهان و بسیار پرنفوذ در میان اکثریت تبدیل می‌شود.

این اصل رو در همین رشته معرفی کردیم. چه‌قدر رنج و زجر تاریخی در این اصل هست! /۳۹۵
وضعیت تاریخی یهودیان در اروپا و مسلمانان در هند ۲ شاهد بزرگ این اصل اند. و متاسفانه در هر دو تجربه می‌بینیم که همون اقلیت اقلیت، نه‌تنها هیچ گامی برای رفع تبعیض برنمی‌دارند، که از همه نفوذشون در اکثریت برای تداوم تبعیض‌ها استفاده می‌‌کنند!
هعی! از این بشر دوپا! /۳۹۶
دوستان معرفی و تقریر اصول چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت تقریبا تمام شد. ۸ اصل (یکی رو با ۲ تقریر) گفتیم. حالا می‌تونیم این اصول ۸گانه رو برداریم و با اون‌ها به شکار #پساحقیقت بریم! به هر گوشه تاریخ و جغرافیا که دوست دارید! این‌قدر این اصول ساده و روشن‌ه که نگو! خود سهل و ممتنع! /۳۹۷
البته خودتون رو آماده کنین خزعبل‌ها خودشون رو هشترپشتر کنن که نمی‌فهمیم چی می‌گین! بگذاریدشون خزعبل بلغور کنند...!

دوستان فقط ۲ گام دیگه تا آخر این رشته داریم:
- به این سؤال پاسخ بدم که این‌ها رو از کجا آوردم!
- درس‌ها و راه‌حل‌های این بینش جدید چی‌ه؟ چه باید کنیم حالا؟

/۳۹۸
با این حساب این رشته به‌زودی تموم می‌شه. مگه تعداد ریتوییت‌ها به ۲۰۰ برسه. در اون صورت پرده رو باز هم بالا می‌زنیم و یکی دیگه از نتایج غافل‌گیرکننده و هیجان‌انگیز کاربست این چهارچوب تحلیلی رو با هم مرور می‌کنیم.

شب خوش و سپاس از هم‌راهی همه دوستان
دوستان امشب کم‌تر می‌تونم بنویسم. یادم افتاد ۲ نکته رو هم از قلم انداخته‌م:
- اولی یه تقریر مهم از اصل اول‌ه که نگفتم و کل دست‌گاه تحلیلی رو مثل وزنه بالای سرش می‌بره!
- دومی تحلیل روابط ایران با سوریه و خاندان اسد که ده‌ها تناقض رو یک‌جا فتیله‌پیچ می‌کنه!

پهلوان #پساحقیقت!
/۳۸۹
تقریر دوباره اصل اول:
اگه اصل اول رو بپذیریم یعنی قبول کرده‌یم که همه موجودیت‌های سیاسی که تا حالا می‌شناختیم، مثل کشور و حزب و سازمان و مقام، همه خطای دید بوده، و تنها هویت واقعی سیاسی، شبکه‌های قدرت هستند.

پس عملا باید این واژه‌ها رو از زبان تحلیل سیاسی حذف کنیم! /۳۹۰
یعنی دیگه نباید بگیم آمریکا از برجام خارج شد، یا سپاه کشتی انگلیس رو توقیف کرد و... الخ! چون همه این جمله‌ها «بی‌معنا» هستند! دقت کنید نادقیق یا اشتباه نیستند، اصلا معنا ندارند.

از طرفی همه دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت و اصول‌ش می‌گن شبکه‌های قدرت ذاتا پنهان‌کار و فریب‌کار اند! /۳۹۱
پس می‌تونیم اصل اول چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت رو این‌طور هم تقریر کنیم:

◾️ اصل #انقراض_حقیقت:
- حقایقی که درباره دنیای سیاست می‌دانیم، یک‌سره بی‌معنا اند و تنها راه شناخت واقعیت سیاسی، تحلیل شبکه‌محور و کلان‌نگر، یا همین چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت است!

آماده، حاضر، آتش! :)) /۳۹۲
اگه احساس می‌کنید داریم زیاده‌روی می‌کنیم و حالا دیگه لازم نیست این‌قدر رادیکال، فقط یادآوری می‌کنم حرف تازه‌ای نزدیم و فقط اصل اول رو با پشتوانه سایر اصول بازنویسی کردیم!

اما قبول دارم که احتجاج و مبارزه‌طلبی این تقریر زیادتره. چه بهتر؛ مرگ یک بار، شیون یک بار! /۳۹۳
دوستان تعارف رو کنار بگذاریم: چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت داره ادعای خفنی می‌کنه! می‌گه یا از پنجره این ۸ اصل ساده که به‌مون داده دنیا رو می‌بینیم، یا هرچیز دیگه‌ای می‌بینیم نه‌تنها فریب و توهم و اشتباه، که اساسا بی‌معنا ست!
(به‌نظرم هی به‌ش گفتیم چهارچوب دور برداشته ها! :) ) /۳۹۴
این گوی و این میدان. تا فرداشب، چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت رو به محک تاریخ سوریه بزنیم!

پیش‌نهاد می‌کنم توی نت بگردیم و هر نکته مهم و کلی درباره ارتباط سوریه با ایران می‌بینیم همین‌جا منشن کنیم. همین‌طور درباره شکل‌گیری سوریه و تحولات‌ش. ببینیم پهلوون داریم یا پهلوون‌پنبه!

شب خوش
(چه‌قدر امشب جدی شد! حالا این‌قدر هم لازم نیست سخت بگیریم دیگه. بیاین تا فردا شب، این ۲۴ ساعت رو درباره سوریه گپ بزنیم همین. اصلا امروز رو روز #پساحقیقت سوریه اعلام می‌کنیم. احتمالا به‌مون خوش بگذره؛ هم فال هم تماشا.)
دوستان باورم نمی‌شه گوگل‌تون خراب شده باشه! اگه قراره ماهی‌گیری رو تمرین کنیم بهتره ترس یا وسواس رو کنار بگذاریم. :)

تاریخ ایران و سوریه، روابط ایران و سوریه، تاریخ سوریه، استقلال سوریه... و هر عبارت مرتبط دیگه‌ای رو جست‌وجو کنید و نتیجه‌های جالب رو با توضیح نقل کنید! منتظر ام.
از همه دوستان خوبی که مشارکت کردند ممنون. واقعا رابط کاربری توییتر ضد گفت‌وگو ست و برای شکل‌گیری یک بحث جمعی نامناسب‌ه.

با این حال اصرار دارم سوریه رو با هم‌فکری تحلیل کنیم. روی تشکیل تا استقلال سوریه متمرکز بشیم و ببینیم کدوم شبکه‌های قدرت در سوریه حضور دارند و چه می‌کنند؟!
منتظر ام پاسخ بدین.

تا پاسخ‌ها برسه و به یک تصویر شبکه‌محور از روزهای نخست برسیم، امشب مسیر پایانی رشته رو ادامه بدیم. کجا بودیم؟ به سؤال ۱ و ۲ مفصل جواب دادیم.

حالا می‌دونیم وقتی از چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت می‌گیم دقیقا یعنی چی! وقت‌ش‌ه بریم سراغ سومی.
سؤال‌های این شکلی رو که از ابتدای رشته -و حتی قبل‌تر- از من پرسیده‌ید رو در حدود ۸ سؤال تجمیع کردم. یکی‌یکی طرح می‌کنم و تا تلگرافی جواب می‌دم. بگذارید شوخی-جدی به‌شون بگیم سؤالاتی «ازباره» چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت!

ازباره یکم: دقیقا چه‌طور به این چهارچوب رسیدی و از کجا آورده‌ی؟
پاسخ: صادقانه بخوام بگم خودم هم دقیقا نمی‌دونم! :)
هرآن‌چه در زندگی خونده‌م، از فیزیک و فلسفه تا ریاضیات و منطق، از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و سیاست تا رمان و داستان کوتاه، از قرآن و نهج‌البلاغه تا زیست‌شناسی تکاملی، توی کاسه سرم جوشیده‌ند تا شده‌ند چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت! /۳۹۵
البته به همه این خوانده‌ها و نخوانده‌ها، تجارب زیسته رنگارنگ از خرمشهر و جنگ و آوارگی تا شریف و تجربه کار و مدیریت فرهنگی رسانه‌ای در بیش از ۱۴ سازمان مختلف رو در جوانی اضافه کنید!

این تجربه زیسته، به‌ویژه بعد از حوادث تلخ ۸۸ برای کشور، ذهن من رو از سؤال‌هایی آکند بی‌پاسخ! /۳۹۶
از اواخر ۸۸ تقریبا از هر کار اجرایی کناره‌گیری کردم و تا امروز، جز مشاوره یا پروژه‌های مقطعی در حوزه رسانه و ارتباطات کاری نپذیرفته‌ام.

چیزی که امروز در توییتر متولد شده و نام چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت گرفته، محصول این ۱۰ سال جست‌وجو برای پاسخ دادن به همان سؤالات بی‌پاسخ‌ه. /۳۹۷
حدود ۲ سال پیش، در یک شب حیرت و بی‌خوابی، ناگهان درهای این درک شبکه‌محور و جدید به روی ذهن من باز شد. این ۲ سال صرف این شد که در تعامل با دوستان مجازی، راه گفتن‌ش رو پیدا کنم.

هیچ رازی، تأکید می‌کنم هیچ رازی جز تلاش برای درک عقلانی ناشناخته‌های سیاست و تاریخ در میان نیست. /۳۹۸
ازباره دوم: چه کتاب‌ها یا منابع مکتوبی دارد این چهارچوب؟ چه منابعی برای مطالعه توصیه می‌کنی؟

پاسخ: من هیچ منبعی به هیچ زبانی نمی‌شناسم که این چهارچوب را در بر داشته باشد! کاش بود و زودتر می‌یافتم. :)
همه مطالعات من از جمله در تاریخ و سیاست، مسأله‌محور و لاجرم نامنظم است. /۳۹۹
به زبان خبرهای علمی رادیو، این چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت، تماما به دست یک محقق داخلی تولید شده و هیچ نمونه داخلی و خارجی ندارد! و درک و فراگیری آن در میان نخبگان، موجب توقف هرزرفت تاریخی هزاران میلیارد دلار منابع ارزی کشور خواهد شد! :))

برای توصیه مطالعه شاید فهرستی نوشتم. /۴۰۰
(البته احتمالا آن‌چیزی نیست که انتظار دارید؛ فهرستی از همه دانستنی‌های پایه برای فهم جهان و معرفت امروز بشری.)

ادامه هردو بحث: سوریه و سؤالات ازباره دیگر، فرداشب انشالا.
شب خوش و ارادت
خب دوستان، امشب قبل از پاسخ ادامه پرسش‌ها، یک سر تا سوریه برویم ببینیم تا این‌جا چی داریم!
(از پاسخ‌های خوب شما و بدون مراجعه به منابع می‌نویسم. اگه جایی کم‌دقت بود شما کمک کنید.)

اواخر جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها بخشی از خاک عثمانی رو که سوریه و لبنان فعلی اند اشغال می‌کنند. /۴۰۱
مرزهای جدید که مشخص می‌شه، سوریه به عنون یک کشور متولد شده، اما تحت قیمومیت فرانسه.
این وضعیت در طول جنگ دوم هم ادامه داره. پایان جنگ، ارتش ویشی فرانسه، که در زمان اشغال در برابر آلمان مقاومت کرده، کنترل سوریه رو در دست داره... دوگل که رئیس‌جمهور می‌شه به استقلال کمک می‌کنه! /۴۰۲
بعد از استقلال بیش از ۲۰ سال سوریه یک پای مهم ناسیونالیسم عرب‌ه. در اوج ملی‌گرایی عربی با ظهور ناصر در مصر، ۳ سال سوریه و مصر یک کشور متحد به نام جمهوری متحده عربی رو تشکیل می‌دن که ناصر رئیس کشوره! (همین بود اسم‌ش دیگه؟)

اما مخالفان اتحاد از جمله ارتش اون رو به هم می‌زنند. /۴۰۳
این توییت در دست‌رس نمی‌باشد بعدی ر بخوانید! :)) /۴۰۴
ملی‌گرایی عربی این‌بار خودش رو در قامت حزب بعث نشون می‌ده که با ۲ شاخه سوری و عراقی متولد می‌شه و می‌خواد جای ناصر رو بگیره. بعث در سوریه به قدرت می‌رسه، اما باز ارتش کودتا می‌کنه و شاخه سوری بعث به رهبری حافظ اسد که از اقلیت علوی‌ها ست راه‌ش جدا می‌شه.
بالاخره رسدیم به اسد. /۴۰۵
با ظهور اسد، شاخه‌های سوری و عراقی بعث، نه‌تنها دیگه با هم متحد نیستند که به رقبا و دشمنان اصلی هم تبدیل می‌شوند. ناسیونالیسم عربی هم تقریبا فتیله‌پیچ می‌شه!

تا این‌جا رو شما تحلیل شبکه‌ای کنید لطفا. منتظر ام.

بریم سراغ ادامه سؤالات ازباره دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت: /۴۰۶
ازباره سوم: این روی‌کرد به تحلیل تاریخ و سیاست، همون تئوری توطئه نیست؟

پاسخ: خیر نیست! و هرکی این رو بگه یک توییت هم از این ۴۰۰ تا رو نفهمیده هنوز!
باز هم تکرار می‌کنم این یک تحلیل شبکه‌محوره! تشکیل شبکه‌های قدرت یک مکانیسم طبیعی در جوامع بشری و حتی جوامع ماقبل بشری ست! /۴۰۷
به هم پیوستن شبکه‌ها، بدون توجه به مرزهای قراردادی، یک مکانیسم طبیعی ست. عالم‌گیر شدن رقابت شبکه‌ها و ظهور شبکه‌های جهانی هم، با رشد فناوری و تسهیل ارتباطات، یک اتفاق طبیعی است!
هیچ‌کس در مرکز جهان نیست برای همه تصمیم بگیره. همه در حال رقابت اند و آینده غیرقابل‌پیش‌بینی است! /۴۰۸
(چند شب‌ه خواب‌آلود ام که احتمالا به‌خاطر سرماخوردگی خفیف باشه. سعی می‌کنم مرتب‌تر بنویسم و دیگه غیبت نکنم که سریع‌تر پاسخ‌ها رو تموم کنیم و بریم به بخش مهم پایانی یعنی راه‌حل‌ها!

شب خوش و ارادت)
ممنون از همه دوستانی که در بحث سوریه مشارکت کردند. با همین اطلاعات کلی، ردپای شبکه‌های قدرت داخلی و جهانی رو در آغاز سوریه دنبال می‌کنیم و بعد با اطلاعات جزئی‌تر محک بزنیم.

اولین چیزی که توجه من رو جلب می‌کنه، استقلال‌طلبی و ملی‌گرایی، درست بعد از جنگ دوم و هم‌گام با مصره. /۴۰۹
یادمون هست در پساجنگ دوم، قرمزها از موج ناسیونالیسم در سراسر جهان حمایت می‌کنند و مستعمره‌ها رو یکی‌یکی از چنگ سایر شبکه‌های قدرت درمی‌آورند. همین الگو رو در سوریه هم می‌بینیم. کمک دوگل به استقلال سوریه رو داریم؛ اتحاد با مصر و رفتن زیر لوای ناصر هم که دیگه اوج ماجرا ست. /۴۱۰
پس قرمزها رو پیدا کردیم.
در مقابل اون‌ها کدوم گروه قدرت رو داریم؟ ارتش رو می‌بینیم که قرمز نیست و برنامه‌های اون‌ها از جمله اتحاد با مصر و عراق رو خراب می‌کنه. داخل ارتش رو نگاه می‌کنیم: یه اقلیت علوی رو می‌بینیم که از دوره اشغال و قیمومیت فرانسه به یادگار مونده. /۴۱۱
می‌گردیم ببینیم به جز ارتباط تاریخی علوی‌ها با اشغال‌گران فرانسوی، ردپای ارتباط اون‌ها با سایر گروه‌های قدرت رو هم داریم؟ چیز درشتی پیدا نیست.

پس فعلا با شواهد موجود می‌گیم: نیروی اصلی مخالف قرمزها در سوریه، فیروزه‌ای‌ها هستند که شبکه خودشون رو در دوران اشغال ایجاد کردند. /۴۱۲
چه‌طور؟ با استفاده از قانون #اکثریت_اقلیت و پروبال دادن به علوی‌ها در مقابل اهل تسنن.
افسران علوی که اکثریت ارتش رو دارند، مدام نقشه‌های قرمز رو خنثی می‌کنند تا بالاخره با کودتای اسد، فیروزه‌ای‌ها مسلط می‌شوند.
تا فرداشب اتفاقات بعد رو مرور کنید ببینیم حدس‌مون چه‌قدر درست‌ه. /۴۱۳
برگردیم به ادامه پرسش‌های «ازباره» دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت:

ازباره چهارم: چرا می‌گویی این دست‌گاه، تنها راه فهم جهان امروز است؟ اصلا این حرف علمی است؟ اصلا این تحلیل‌ها ابطال‌پذیر است؟ چه‌طور این دست‌گاه رو اثبات می‌کنی؟

فکر کنم مفصل‌ترین پاسخ را به همین پرسش چهارم بدهیم. /۴۱۴
پاسخ: قبل از هرچیز باید تفاوت «پارادایم» و «نظریه» را در ادبیات فلسفه علم بدانیم.

در روش‌شناسی علم، پارادایم یا چهارچوب یا دست‌گاه یا (معادلی که من می‌پسندم) بینش، پنجره‌ای است که از آن به جهان می‌نگریم. اما نظریه، مجموعه گزاره‌هایی است که با آن پدیده‌ها را توصیف می‌کنیم. /۴۱۵
پارادایم یا بینش را بر اساس استدلال و شهود عقلی می‌پذیریم، اما نظریه را بر اساس شواهد و مشاهدات.

یک مثال بزنم: اواحر قرن ۱۹، نظریه الکترومغناطیس همه را متقاعد کرده بود که نور یک پدیده موجی است. از طرفی چون موج برای انتقال به محیط مادی احتیاج دارد، و نور از فضا عبور می‌کند، //۴۱۶
// می‌گفتند فضا از ماده بسیار رقیقی به نام اِتِر پر شده. قبل از اینشتین سؤالات بی‌پاسخ متعددی وجود داشت. این سؤال‌ها مربوط به آزمایش‌هایی بود که می‌خواستند اتر را آشکارسازی کنند، اما حساب طول و عرض زمان در آن‌ها به هم می‌ریخت!
اینشتین آمد پنجره دید را عوض کرد. /۴۱۷
پیش‌نهاد او ساده اما به‌شدت انقلابی بود: بیایید فرض کنیم زمان و همین‌طور ابعاد فضا، برای ناظرانی با سرعت‌های مختلف، ثابت نیست و بستگی به سرعت آن‌ها دارد.

این پارادایم جدید، این بینش جسورانه، با شهود ما از زمان و مکان تناقض دارد، اما همه سؤالات بالا را پاسخ داد و پذیرفته شد! /۴۱۸
در چهارچوب این بینش، صدها و هزاران مسأله جدید خلق شد و هزاران مسأله قدیم از نو بررسی شدند. درواقع نظریه‌های بزرگ و کوچک بسیاری در این چهارچوب خلق شد که مدام با آزمایش‌های مختلف دقت آن‌ها را سنجیدند و بسیاری هم ابطال شدند، اما خود چهارچوب به دلیل قدرت توضیح‌دهندگی پذیرفته شد! /۴۱۹
همین ماجرا پیش‌تر یا پس‌تر، برای مکانیک نیوتنی و تکامل و دست‌گاه‌های نظری در جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و همه علوم بارها رخ داده است. در فلسفه علم به آن «گردش بینش» یا «پارادایم شیفت» می‌گویند.

دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت یک پارادایم است که نظریه‌هایی در چهارچوب آن خوانده‌اید. /۴۲۰
خود دست‌گاه یا پارادایم را به دلیل عقلانی بودن و قدرت توضیح‌دهندگی اصول آن می‌پذیریم.

مثلا اصل اول را ببینید: وقتی می‌خواهیم رفتار و مواضع انگلیس را در هند و ایران و آفریقا و آمریکا و خود اروپا توضیح بدهیم، به صدها تناقض برمی‌خوریم. به محض این که انگلیس را به ۲ شق رقیب... //۴۲۱
// ...تقسیم می‌کنیم، تناقض‌ها توضیح منطقی پیدا می‌کنند. به عنوان مثال در هند، ۲ شبکه متحد با خاندان سلطنتی و مخالف آن را پیدا می‌کنیم که کمپانی بین آنان دست‌به‌دست می‌شود و سرنوشت میلیون‌ها نفر می‌چرخد!

روی‌کرد شبکه‌محور «تنها راه» برای توضیح این تناقض‌ها «تا کنون» است! /۴۲۲
در عین حال، همه توضیحات و تحلیل‌هایی که تا حالا گفته‌ام، مثل همین تحلیل تاریخ سوریه که امشب خواندید، حتی همین توضیحی که در توییت قبلی درباره کمپانی دادم، همه ابطال‌پذیر اند و ممکن است با شواهد یا اسناد جدید، توضیح یا درواقع نظریه بهتری برای هریک پیدا شود. /۴۲۳
مهم‌ترین ویژگی‌های یک پارادایم جدید این است که:
- آن‌قدر قدرت توضیح‌دهندگی آن زیاد است که به‌سختی می‌توان در برابر آن مقاومت کرد!
- صدها و هزاران پروژه تحقیقی جدید در زمینه علمی خود برای مشتاقان تعریف می‌کند.

گوشه‌گوشه تاریخ منتظر بازنویسی در چهارچوب پارادایم #پساحقیقت است. /۴۲۴
تا فردا شب که تحلیل تاریخ سوریه را ادامه بدهیم، و ازباره‌های دیگر #پساحقیقت رو پاسخ بدیم، شب خوش

قرارمون درباره ریتوییت اولین توییت رشته یادتون نره: به ۲۰۰ ریت برسه یه راز تکان‌دهنده دیگه رو با هم برملا می‌کنیم. :)))
دوستان من تحقیق کردم ریتوییت نمی‌کنید چون نگران نامزد شدن من در ۱۴۰۰ اید. از همین تریبون اعلام می‌کنم کنج #پساحقیقت رو به هیچ مقامی در دنیا و عقبی نمی‌دم! :)) اگر هم نگران نتیجه‌گیری و توصیه‌های نهایی رشته اید باز هم قول می‌دم سوگیری جناحی نداره؛ ریت بفرمایید! :)
خب بریم سراغ سوریه و خاندان اسد که بر این کشور حاکم شده‌ند. (امشب زودتر می‌نویسم که هر ۲تا بحث موازی رو به جاهای خوبی برسونیم.)

اگه درست حدس زده باشیم، اسد فیروزه‌ای باید:
۱. به دشمن جدی اسرائیل تبدیل بشه
۲. در میان اعراب حسابی منزوی بشه
۳. به شاه فیروزه‌ای ایران نزدیک بشه
/۴۲۵
۲ اتفاق اول که بدیهی‌ه افتاد و دوستان هم اشاره کردند. بریم ببینیم شاه و اسد رابطه‌شون چه‌طور بود؟

بعله! می‌بینیم اسد، که به‌نوعی از سوی کشورهای عربی تحریم شده، از شاه کمک می‌گیره: سال ۱۳۵۴ حافظ اسد اومد ایران و علاوه بر کلی توافق اقتصادی، ۸۰۰ میلیون دلار هم نقد گرفت و رفت! /۴۲۶
روزنامه‌ها هم، هم‌زمان با سفر اسد به تهران، از قول شاه تیترهای ضداسرائیلی می‌زنند!

۳ سال بعد شاه ایران را رها می‌کند. سلطنت برچیده می‌شود و نظام سیاسی جای‌گزین، چنان که گفتیم، دوباره به چنگ فیروزه‌ای‌ها می‌آید. پس روابط اسد با تهران ادامه پیدا کند و تقویت شود، نه؟ /۴۲۷
می‌بینیم دقیقا همین‌طور است و در سال‌های سخت جنگ، سوریه به تنها متحد و حامی ایران در منطقه تبدیل شده است!

می‌بینید دوستان؛ نه‌تنها نظریه فیروزه‌ای بودن علوی‌ها شواهد روشنی یافت، نظریه قبلی (که نتیجه انقلاب ایران از نظر سیاسی، تداوم دوران محمدرضا پهلوی ست) را هم تقویت کرد! /۴۲۸
خب بحث جانبی سوریه تمام شد حالا می‌تونیم با خیال راحت به بحث اصلی برگردیم. امیدوار ام نمونه خوبی از این که چه‌طور از دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت برای فهم روابط تاریخی و سیاسی می‌شه استفاده کرد به دست داده باشم.

۴ پرسش رو پاسخ دادم. قبل از پرسش ۵ یک نکته به پاسخ قبلی اضافه کنم: /۴۲۹
پارادایمی که بالاتر دیدیم اینشتین پیش‌نهاد کرد، بعدها به نظریه نسبیت خاص مشهور شد، چون نظریه فراگیرتری به نام نسبیت عام، توسط خود اینشتین از دل اون بیرون اومد.
این نام‌گذاری‌های خاص و عام رو می‌خوام این‌جا استفاده کنم که پیش‌نهادات نظری #پساحقیقت رو به چند سطح تفکیک کنم. /۴۳۰
(امیدوار ام روح اینشتین و مرحوم پروفسور حسابی و البته فرزند برومند ایشون از من دل‌گیر نشن!)

دوستان همه تحلیل‌هایی که در این ۲ سال از خردو خونده‌ید رو در ۴ دسته تقسیم و نام‌گذاری می‌کنم:
۱. نظریه #پساحقیقت عام: همین بینش یا پارادایم یا چهارچوب تحلیلی «شبکه‌محور» و «کلان‌نگر» /۴۳۱
۲. نظریه #پساحقیقت خاص: این که در ۲-۳ قرن اخیر، با تسهیل ارتباطات، ۴ شبکه قدرت فراسرزمینی و جهان‌گیر بر زمین حکم‌رانی می‌کنند. (این ۴ شبکه رو در ابتدای همین رشته معرفی و نام‌گذاری کردم.)

۳. نظریه #پساحقیقت اَخَصّ: معرفی و نام‌گذاری گروه‌های سیاسی رقیب در ایران /۴۳۲
و بالاخره:
۴. نظریه #پساحقیقت مخصوص: معرفی و نام‌گذاری گروه‌های رقیب در حوزه فرهنگ و رسانه در ایران، به‌ویژه در صداوسیما

چیزهای دیگری که نوشته‌م رو به نام منطقه یا دوره تاریخی می‌شه نامید. مثلا: نظریه #پساحقیقت صفویه، نظریه #پساحقیقت آمریکا، نظریه #پساحقیقت تزارها و... الخ! /۴۳۳
بگذریم. تقریبا همه تاریخ و سیاست، همه جامعه‌شناسی و بخش مهمی از اقتصاد، در این پارادایم جدید، نیاز به بازنویسی داره. در مردم‌شناسی و باستان‌شناسی هم حوزه‌های وسیعی برای مطالعات جدید باز می‌شه.

به پرسش پنجم ازباره دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت می‌رسیم:

/۴۳۴
- چرا این مطالب و نظریه‌ها را در قالب‌های آکادمیک منتشر نمی‌کنی؟
پاسخ: به ۲ دلیل! اول دومی را می‌گویم:
من زبان و روابط آکادمی رو در حدی که بشود مقالات روتین در آن منتشر کرد بلد ام نه بیش‌تر، و نمی‌دونم یک دست‌گاه انقلابی و ساختارشکن رو از کجا باید به فضای درون آکادمی هل داد! /۴۳۵
از همه دوستان اهل آکادمی که این‌جا رو می‌خونند و می‌تونند راه‌نمایی کنند ممنون می‌شم. دایرکت من بازه و منتظر پیش‌نهادات خوب شما هستم.
اما دلیل اول این‌ه که آکادمی خودش هم حال خوشی نداره. این بیماری مقاله‌نویسی و مدرک‌گرایی که در آکادمی ایران می‌بینید، بازتاب یک مشکل جهانی‌ه. /۴۳۶
واقعیت این‌ه که از اواخر قرن بیستم، نهاد علم، بزرگ و ثروت‌مند و به ضد خودش تبدیل شده. همون اتفاقی که برای نهاد دین، نهاد رسانه و... حتی نهاد ورزش افتاده.

با این همه من به نهاد علم یعنی همان آکادمی بدبین نیستم. همان‌طور که به نهاد دین و رسانه و ورزش، امیدوار ام هنوز. /۴۳۷
(این سؤالات ازباره ۳ تای دیگه دارند هنوز. من رو هم خسته کردند شما که جای خود دارید. ممنون که تحمل می‌کنید چون با وجود کسالت، ضروری اند. سعی می‌کنم زودتر بنویسم برسیم به قسمت مهم نهایی یا همون راه‌حل‌ها.)

ریتوییت هم که نمی‌کنید فاش‌گویی کنیم تنوعی بشه!
شب خوش. خوب بخوابید! :))
ازباره ششم: چرا این حرف‌ها را این‌جا می‌گویی؟ چرا رشته‌توییت طولانی؟ مگر توییتر جای این حرف‌ها ست…؟

پاسخ: اولا در این ربع قرن که به حرفه رسانه مشغول بوده‌ام یادم نمی‌آید به هیچ قراردادی درباره فرم رسانه پای‌بند بوده باشم و یادم نمی‌آید حرف هیچ‌کسی را گوش کرذه باشم! /۴۳۸
به شما هم به عنوان یک پیرهن‌پاره‌کرده رسانه توصیه می‌کنم هیچ قالبی را نپذیرید! اگر من می‌توانم این‌جا ۴۰۰ توییت را به هم قلاب کنم و شما هم می‌توانید -ولو گاه با دشواری- بخوانید پس حل‌ه! :)

ثانیا کجا و چه‌طور بنویسم؟ وبلاگ؟ کی می‌خواند؟ کتاب؟ کی مجوز می‌دهد که بعد کی بخواند؟ /۴۳۹
چهارچوب تحلیلی ‌#پساحقیقت، به شکلی که می‌بینید، فرزند فضای مجازی است و جایی بهتر از توییتر برای عرضه آن هنوز نمی‌شناسم.

ثالثا من اگر بخواهم کتابی بنویسم صدها موضوع مهم‌تر از سیاست سراغ دارم! تعجب نکنید؛ اگر خردو از #پساحقیقت می‌نویسد نه از علاقه که از فرط اجبار است! /۴۴۰
حالا که حرف به این‌جا رسید از خودم بشنوید که موضوعات اصلی جست‌وجوی من «اخلاق» و «گفت‌وگو» ست! همه زندگی من حتی تجربیات رسانه‌ای حول این ۲ موضوع شکل گرفته. اگر یکی دو سالی ست از سیاست می‌نویسم از ناچاری است! به پیر، به پیغمبر، از ناچاری محض است. وگرنه من از کجا سیاست از کجا؟ /۴۴۱
رابعا این فضای مجازی، با وجود همهمه همج‌الرعاع، صدها بار به فضای ساختگی و نمایشی کتاب‌بازی در ایران شرف دارد! این‌جا آدم‌هایی دارند زندگی می‌کنند؛ آدم‌های واقعی! این‌قدر واقعی که بر دهل کوبیدن این همه لشکر فیک غربتی هم نمی‌تواند صدای زندگی آنان را خاموش کند!
فجازی حقیقی است! /۴۴۲
این ۴ تا را کنار هم بگذارید شاید حال من را دریافتید: من دل‌م می‌خواهد این‌جا در گوشه خلوتی از توییتر بنشینم و از اخلاق، زندگی، عشق، پدری، داستان و… لذت‌های دیگری که تنها با «گفت‌وگو» معنی پیدا می‌کنند زمزمه کنم.

حال سقراط را خریدار ام که در هیاهوی آتن در بازار می‌نشست…! /۴۴۳
و با ره‌گذران درباره آن‌چه نمی‌دانستند و نمی‌دانستند که نمی‌دانند گفت‌وگو می‌کرد… :)

چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت مقصد خردو نیست، ابزاری است که بالاجبار برای کنار زدن سایه‌ها و یافتن مسیر اصلی ساخته است؛ شاه‌راهی به سوی گفت‌وگو. /۴۴۴
سقراط در جست‌وجوی گفت‌وگو از بازار آگورا سر درآورد. کسی که در قرن ۲۱ در جست‌وجوی گفت‌وگو با مردمان و برکشیدن گفت‌وگو میان مردمان است، لاجرم از رسانه و اکنون رسانه‌های اجتماعی سر برمی‌آورد!

سقراط فیلسوف شفاهی بود، من فیلسوف نیستم اما اگر باشم فیلسوف فجازی ام! :) /۴۴۵
خلاصه کنم: برای من نه آکادمی مهم است نه کتاب نه تحسین دیگران نه چیز دیگر. همین کنج توییتر و گفت‌وگوی سبک‌سرانه و پر طنز و شوخی با دوستان مجازی کافی است و از سر من هم زیاد است. معتقد نیستم سرنوشت جهان را با جدیت یا قلمبه‌گویی می‌توان بهتر کرد، اما با ساده‌گویی و سادگی شاید! /۴۴۶
ازباره هفتم: حالا همه این حرف‌ها به کنار، خودت چه رنگی هستی؟

- دوستانی که هرازچندگاهی این سؤال رو می‌پرسند مصداق ضرب‌المثل لیلی زن بود یا مرد اند! :))
راست‌ش به‌نطرم پاسخ بدیهی‌ه و اصلا دوست ندارم این سؤال رو پاسخ بدم اما آن‌قدر پرسیده‌ند که نگویم بدتر می‌شه. /۴۴۷
من در جوانی تقریبا با همه گروه‌های سیاسی کار رسانه‌ای و فرهنگی غیرسیاسی کرده‌ام! در هیچ کمپین و ستاد انتخاباتی عضو نبوده‌ام. برای هیچ شخصیت سیاسی یا مدیریتی کیف‌کشی نکرده‌ام. هرجا به مهارت اندک رسانه‌ای من نیاز بود و شرایط حرفه‌ای من را پذیرفتند رفتم بیل زدم. خوب هم بیل زدم! /۴۴۸
(چه‌قدر امشب از خودم حرف زدم اَه! این‌ها رو مجبور شدم بنویسم. لازم بود برای ثبت یک‌بار بگویم. نه لایک کنید نه حتی اگر برایتان سؤال نیست بخوانید.
فرداشب مرخصی. شب بعدش با ازباره هشتم و آخر، می‌پریم به نتایج و راه‌کارها. شب خوش.)
ازباره هشتم و آخر: چرا کسانی را که مخالفت می‌کنند بلاک می‌کنی؟

پاسخ: اشتباه است؛ این‌جا گاه تا ۴۰ پرسش را هم در روز پاسخ داده‌ام که بسیاری محتوای مخالف داشته‌اند! کسی را که «مخالفت» کند بلاک نمی‌کنم، کسی را که «مغالطت» کند بلاک می‌کنم. و به‌شدت توصیه می‌کنم همه چنین کنند. /۴۴۹
+ این مغالطه مغالطه که هی می‌گی اصلا چی‌ه؟ چه‌طور تشخیص می‌شه داد؟
- هر انحراف از منطق در گفت‌وگو، مغالطه یا سفسطه ست! منطقیون فهرست‌های بلندبالا و بی‌پایانی از انواع مغالطه رو فهرست کرده‌ند. روان‌شناس‌ها اسم خطاهای شناختی روی اون‌ها گذاشته‌ند و به‌عنوان سد رابطه درس می‌دن. //۴۵۰
// ولی برای تشخیص مغالطه نیازی به فهرست‌های منطقیون و روان‌شناس‌ها نیست! هرجور شلنگ‌تخته در بحث، هر رفتاری غیر از پاسخ منطقی و مستقیم دیدید با مغالطه طرف اید. به‌خصوص این ۲ رفتار:
۱. تحریف مستقیم یا ضمنی حرف مقابل
۲. شلوغ‌بازی، برچسب‌زنی، فرافکنی و…

به حس‌تون اعتماد کنید! /۴۵۱
+ حالا چرا واکنش شدید؟ شاید ناخواسته مغالطه کرده؟
- بارها گفته‌م: از اون فهرست بلندبالای مغالطات تعداد کمی رو می‌شه سهوا مرتکب شد! اغلب مغالطه‌گرها کاملا عامدانه مغالطه می‌کنند! با این حال می‌توانید ۱ فرصت بدهید؛ کسی که برای بار دوم در یک بحث سفسطه می‌آره بدون شک عامدانه ست! /۴۵۲
+ حالا گیریم عامدانه، اصلا چرا باید این‌قدر مهم باشه؟
- ساده ست: کسی که عامدانه مغالطه می‌کند بیمار است! در موضوع و موضعی که دارد این کار را می‌کند که قطعا بیمار است! و در خارج از زمینه بحث هم به احتمال زیاد!

می‌دانم باور نمی‌کنید چند مطلب درباره سایکوپت‌ها بخوانید. /۴۵۳
+ این‌طوری که تعداد آن‌ها خیلی زیاد می‌شود که!
- بله! فکر می‌کنید برای تحقق دنیای #پساحقیقت، برای برقراری نظامی از دروغ سیستماتیک، یکی-دو نفر کافی ست؟

تعداد آن‌ها بسیار کم‌تر از دیگران، اما بسیار بیش‌تر از چیزی ست که تصور می‌کنیم. باز توصیه می‌کنم درباره سایکوپت‌ها بخوانید. /۴۵۴
+ این همه بیمار در میان ما چه می‌کنند؟
- پاسخ ساده و سهم‌گین است: تخریب گفت‌وگو!

گفت‌وگو تنها ابزار بیداری از خواب #پساحقیقت است. آن‌ها هر جا باشند، از یک جمع دوستانه و خانوادگی گرفته تا رسانه و مدیریت و سیاست، گفت‌گوستیزی می‌کنند؛ تا وقتی همه درمانده شوند و آن را رها کنند. /۴۵۵
گفت‌وگو کابوس آن‌ها ست. مغالطه و مغالطه و باز هم مغالطه، خنجر آن‌ها در قلب گفت‌وگو!

+ پس چه باید کرد؟
- حذف قاطعانه! مغالطه‌گران را باید از زندگی حقیقی هم بلاک کرد؛ در فضای مجازی که بدیهی است!
باید حس‌گر مغالطه را قوی کرد و مغالطه‌گر را از حریم گفت‌وگو بیرون انداخت. /۴۵۶
+ نمی‌ترسی تو را به … و … متهم کنند؟!
- نه، چون حتما خواهند کرد.

تکرار می‌کنم: گفت‌وگو، بزرگ‌ترین دشمن فریب سیستماتیک حاکم و مغالطه، سلاح اصلی عمله فریب برای شلیک به قلب حقیقت است. این تازه اول راه است؛ صبر کنید می‌بینید.

مغالطه‌گران بیمار و متجاوز را بلاک کنید. والسلام /۴۵۷
(امشب معلوم شد چرا می‌گویم دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت، اولا و تماما درباره گفت‌وگو ست! تنها گفت‌وگویی است که ما را نجات خواهد داد. تنها گفت‌وگویی…

گفت‌وگو درباره #پساحقیقت تا این‌جا از بزرگ‌ترین لذت‌های زندگی برای من بوده است. عمیقا از شما دوستان هم‌راه ممنون ام. شب خوش.)
دوستان بالاخره به بخش پایانی این بلندرشته رسیدیم؛ بخش راه‌کارها و توصیه‌ها:

با دانستن #پساحقیقت جهان سیاست چه باید کرد؟!

پاسخ کلی این است:
باید به فریب و غوغای رایج لب‌خند زد!
و
پرده بزرگ #پساحقیقت را تا حد امکان درید!

/۴۵۸
سامانه فریب، بیش از هر چیز دیگری از «غوغا» و «احساسات» ما تغذیه می‌کند. سیاست احساسات‌گرایانه یا سانتی‌مانتال قوت غالب او ست!
فریب، من و شما را با مشت‌های گره‌کرده و رگ گردن برآمده و چشم‌های خون‌گرفته به میدان نبرد با هم می‌فرستد، و در گردوخاک میدان به انباشت ثروت می‌پردازد! /۴۵۹
هوش‌یاری و لب‌خند خردورزانه، کابوس سامانه فریب است!

عبور از «سانتی‌مانتالیسم» به «خردورزی» سیاسی، نخستین و مهم‌ترین اتفاق برای ساکنان دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت است، و این خودش به‌تنهایی برای از کار انداختن سامانه فریب کافی است.

لب‌خند سیاسی یک «نه بزرگ» به فریب است! /۴۶۰
اگر به این نقطه رسیده‌ایم که غوغای برانداز و ارزشی و اصلاح‌طلب و همه و همه غوغاسالاران سیاست امروز ایران، نمی‌تواند لب‌خند را از صورت ما بگیرد، یعنی در مقابل سانتی‌مانتالیسم آب‌دیده شده‌ایم و حالا می‌توانیم به مرحله بعد بازی برویم!

غول مرحله بعد بازی، بی‌عملی و ناامیدی است! /۴۶۱
(دوستان برای غلبه بر بی‌عملی و ناامیدی ۱۲ توصیه و اقدام عملی ساده و مهم برای خودمان دارم. اما همه با «لب‌خند سیاسی» و «نه بزرگ» معنا پیدا می‌کنند!

ترجیح می‌دهم امشب بیش‌تر ننویسم و روی مفاهیم بالا کمی مکث کنیم؛ آیا می‌توان در این شرایط سخت چنین بود؟ اصلا درست است؟ شما بگویید!)
(بگویید آیا واقعا می‌توان از کنار غوغای ارزشی و برانداز و تجددخواه و سنت‌گرا و همه تحریک‌های سیاسی، با بی‌خیالی رد شد و راه آهسته و پیوسته خردگرایی را گرفت؟ اگر نه چرا؟ اگر آری چه‌طور؟
لطفا این بار در گفت‌وگو و پاسخ به هم مشارکت کنید و من تنها پاسخ‌گو نباشم.)
شب بلند شب‌شکنان خوش
(پاسخ‌ها و بحث و گفت‌وگوی درگرفته میان دوستان بسیار خواندنی و عمیق اند. درک اغلب دوستان از ابعاد اجتماعی دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت رشک‌برانگیز و برای من آموزنده ست.
لطفا مشارکت در بحث بالا رو ادامه بدین. این‌جا پاسخ‌های مستقل رو برای دست‌رسی کوت می‌کنم:)
خب بریم ببینیم بعد از لب‌خند سیاسی و نه بزرگ به سیاست احساسات‌گرایانه و سانتی‌مانتال، اچه کاری باید کرد!

سؤال درواقع این است که در برابر شبکه‌های قدرت، اصلا کاری از دست ما برمی‌آید؟ پاسخ من مثبت است. ۴ حوزه برای تاثیرگذاری بر سیاست #پساحقیقت سراغ دارم. اولی را امشب می‌گویم. /۴۶۲
نخستین حوزه تأثیرگذاری ما بر رفتار شبکه‌های قدرت، بدیهی‌ترین و مستقیم‌ترین راه آن است، اما در این روزها، همه ما در اثرگذاری و اهمیت آن تردید کرده‌ایم: صندوق رأی؛ همان انتخابات!

بلایی که شبکه‌های قدرت سیاسی بر سر صندوق رأی در ایران آورده‌اند، بر سر ارزش پول ملی هم آورده‌اند! /۴۶۳
هم صندوق رأی ایرانیان، هم پول ملی ایران، هردو در یکی از کم‌ارزش‌ترین شرایط تاریخ خود اند. و دومی قطعا معلول اولی و کش‌مکش بی‌پایان سیاسی در کشور است.
آیا برای نجات اولی، یعنی صندوق رأی در ایران، کاری می‌شود کرد؟
پاسخ تنها مثبت نیست؛ پاسخ باید مثبت باشد! چون راه دیگری نداریم! /۴۶۴
اما اول باید #پساحقیقت انتخابات رو دریابیم و درباره آن واقع‌بین شویم!

تا وقتی انتظار ما از انتخابات یک رقابت عادلانه و منصفانه و معصومانه ست، آن‌قدر بازی می‌خوریم و فر می‌خوریم و گیج می‌زنیم که نهایتا به خزعبلاتی مثل «انتخاب بین بد و بدتر» آویزون می‌شیم! این آخر تحمیق است! /۴۶۵
اصول ۸گانه #پساحقیقت رو یک‌بار مرور کنیم؛ آیا جایی برای «انتخاب مردم» در آن می‌بینیم؟ نه! تنها شبکه‌های قدرت یا همان «شق»ها هستند که برای انباشت ثروت با هم رقابت می‌کنند.

پس دموکراسی، انتخابات و صندوق رأی، مثل هر گفتمان دیگری، اصالت ندارد و از اساس قلابی است! خیال همه راحت! /۴۶۶
دوستان صدای عصبانیت شما رو از دور می‌شنوم! اصلا معلوم‌ه چی می‌گی خردو؟! حال‌ت خوب‌ه؟ از یه طرف می‌گی باید به صندوق رأی دخیل ببندیم، چون راه دیگه‌ای نیست، از اون طرف می‌گی کل دموکراسی و رأی‌ش قلابی‌ه؟ خودت از تناقض نمی‌چایی؟!

راست‌ش… هاپچه… یعنی چیزه… هاپپچه… نه… اصلا! /۴۶۷
بگذارید یک مثال بزنم:

به‌غیر از سیاست و اقتصاد، دیگه کدوم حوزه عمومی مورد توجه ایرانی‌ها در بن‌بست گیر کرده؟ البته قابل مقایسه با اون دوتای بالا نیست اما خب این هم برای خودش کیابیایی داره: بله ورزش! و بین ورزش‌ها فوتبال!

ظاهر فوتبال؛ ۲۲ نفر در زمین مستطیل می‌دوند… //۴۶۸
// …توپ رو وارد دروازه هم کنند. #پساحقیقت فوتبال؛ یک نبرد عظیم تجاری که از رقم‌های نجومی خرید بازی‌کنان و قراردادهای تبلیغاتی شروع می‌شه و از یک‌طرف تا مداخله سیاسیون در تیم‌ها و از اون‌طرف تا تبانی و رشوه به داوران دامنه داره…

واقعا فوتبال یک بازی ست در مستطیل سبز؟ هه! /۴۶۹
مسلما نه! به من باشه می‌گم ۹۹ درصد نتیجه یک بازی ساده فوتبال هم بیرون از زمین تعیین می‌ه! اما آیا می‌شه همین بازی رو تعطیل کرد؟ اون هم نه! باید بازی داخل مستطیل سبز برگزار بشه تا نتیجه همه اون رقابت توفانی تجاری و حتی سیاسی معلوم بشه!

قاعده بازی این است. قاعده بازی این است. /۴۷۰
شرط نه گفتن به سیاست سانتی‌مانتال و احساست‌گرا، این است که قاعده بازی صندوق رأی رو بشناسیم، و از همون طریق در بازی تأثیرگذار باشیم!

قاعده بازی این است که صندوق رأی و کلا دموکراسی، نااصیل و قلابی است، اما شبکه‌های قدرت به اون محتاج اند! پس باید اون‌ها را در بزن‌گاه خفت کنیم! /۴۷۱
(فرداشب می‌گم چه‌طور باید شق‌ها رو در بزن‌گاه هر انتخاب خفت کرد! :)) ۴ تا از ۱۲ تا راه عملی برای کنش سیاسی در دنیای #پساحقیقت، یعنی یک‌سوم راه‌حل‌هامون به همین‌ انتخابات برمی‌گرده.)

شب همه دوستان خوش. کاش خواب من هم امشب تنظیم بشه واقعا دارم اذیت می‌شم و بدقول. ارادت
فوتبال رو اگه فقط به خودش نگاه کنیم، چیز بی‌هوده و کثیفی‌ه که کاش هرچه زودتر دور بندازیم و با یه رقابت ورزشی سالم جای‌گزین کنیم. اما وقتی یادمون می‌افته جانشین کشتار گلادیاتورها شده، خیلی هم پیش‌رفت بزرگی برای بشر به حساب می‌آد!

انتخابات و دموکراسی هم همین اند. دقیقا همین! /۴۷۲
انتخابات یه قرارداد اجتماعی-سیاسی‌ه که جانشین جنگ میان شبکه‌های قدرت شده! از طرفی همون بی‌رحمی و فریب‌کاری و غارت‌گری جنگ رو داره و کاش هرچه زودتر با نهاد انسانی‌تر و اخلاقی‌تری جای‌گزین بشه. از طرفی تا وقتی آلترنانتیو بهتری نداریم، عالی‌ترین ساخته سیاسی بشری‌ه که… //۴۷۳
// …جای کشتار و قتل و رقابت خونین شبکه‌های قدرت رو گرفته و باید تمام‌قد ازش دفاع کرد و قدردان‌ش بود!

با این شناخت از دموکراسی و انتخابات و صندوف رأی، مهم‌ترین کارکرد صندوق، رأیی نیست که از اون بیرون می‌آد، رفتار یا پرنسیپی است که به شبکه‌های قدرت تحمیل می‌کنه! فتأملوا! /۴۷۴
صندوق چه رفتاری رو به شق‌های رقیب تحمیل می‌که؟ وعده انتخاباتی؛ آن‌چه افکار عمومی از صلاح خودش می‌فهمه و از اون‌ها می‌خواد!

این همون بزن‌گاهی ست که گفتم باید شق‌ها رو خفت کرد! باچی؟ با مطالباتی که اصول #پساحقیقت رو به چالش می‌کشه و شق‌ها رو، ولو یک قدم، محدود و کنترل می‌کنه! /۴۷۵
خلاصه کنم: همه شور و حرارت گفتمان‌محور و ایدئولوژیک در انتخابات برای انحراف افکار عمومی‌ه و پشیزی ارزش نداره!

تنها و تنها ۲ چیزه که اگر برای اون‌ها وعده دقیق و قابل حساب‌کشی از طرف رقبا داده بشه ارزش داره:
- شفافیت
- رفع تبعیض

رقبای سیاسی رو باید برای این ۲ تا خفت کرد! /۴۷۶
(معلوم‌ه چه‌قدر از این اصطلاح خفت کردن شبکه‌های قدرت در بزن‌گاه انتخابات خوش‌م اومده؟)

مهم‌ترین چیزهایی هم که باید شفاف بشه این‌ها هستند:
- شفافیت مالی (افراد، نهادهای دولتی، نهادهای خصوصی، رسانه‌ها و… همه‌چیز!)
- شفافیت ساختارهای قدرت سیاسی
- شفافیت سازوکار خود انتخابات
/۴۷۷
دوستان هر کدوم از این ۴ موضوع برای کنش سیاسی مؤثر در انتخابات رو می‌شه مفصل توضیح داد و نشون داد هرکدوم این‌ها کدوم اصول دنیای #پساحقیقت رو هدف گرفته‌ند! اما فعلا می‌گذریم و به همین جمع‌بندی بسنده می‌کنیم:
/۴۷۸
خرد می‌گوید تنها در انتخاباتی شرکت کنیم و به شق‌هایی رأی دهیم که وعده دقیق و قابل سنجش برای اقدام روشن در این ۴ موضوع داده باشند:

- رفع تبعیض علیه هر اقلیت یا گروه اجتماعی
- شفاف‌سازی مالی (هر چیزی و هر کسی)
- شفاف‌سازی همه ساختارهای سیاسی
- شفاف‌سازی روند خود انتخابات

/۴۷۹
البته شفاف‌تر شدن روند انتخابات، هر بار نسبت به انتخابات قبلی، یک‌جورهایی پیش‌نیاز شرکت در انتخابات هم هست.

شب خوش و ارادت
/۴۸۰
دوستان پیش‌نهاد می‌کنم امشب به جای ادامه رشته و گفتن راه‌های دیگر کنش‌گری مؤثر سیاسی، باز مکث کنیم و بیش‌تر گپ بزنیم.

می‌تونم بنویسم اما حس می‌کنم ذهن جمع پر از ابهام و سؤال‌ه. هر سؤالی دارید بریزید روی داریه خالی بشین. به سؤال‌های هم‌دیگه هم جواب بدین. من هم هستم. بسم‌الله.
خب دوستان فکر کنم به پایان این بلندرشته دیگه واقعا نزدیک شدیم.

۴ روش اثرگذاری بر سیاست #پساحقیقت از طریق انتخابات رو گفتم. بریم سراغ ۴ روش بعدی که برای تمام روزهای سال کار می‌کنه، نه فقط روزهای انتخابات.

عنوان کلی این ۴ تای بعدی «مطالبه‌گری» است! با صدای خیلی بلند! /۴۸۱
همه می‌دونیم گوش سیاست و سیاست‌مدار، اگر مطلقا کر نباشه، خیلی خیلی سنگین است! انتخابات هم که تموم می‌شه و خر سیاست از پل می‌گذره، دیگه به این راحتی نمی‌شه شبکه‌های قدرت رو خفت کرد.

به همین خاطر باید مطالبه‌گری رو یاد بگیریم.
اولین اصل مطالبه‌گری مؤثر این‌ه که کانونی باشه. /۴۸۲
«مطالبه‌گری کانونی» یعنی چی؟ یعنی مثل نوری که عدسی در یک نقطه متمرکز می‌کنه، همه صداها و خواسته‌های طیف‌های رنگارنگ اجتماع رو هم‌گرا کنه.

جامعه رو مثل خورشید پرانرژی در نظر بگیرید. نور متمرکز و کانونی عدسی رو برای یکی دو ثانیه هم نمی‌شه روی پوست تحمل کرد چون سریع می‌سوزونه! /۴۸۳
سؤال این‌ه که کدوم مطالبات رو باید در کانون قرار داد تا اثربخش‌تر باشه؟ باید ببینیم کدوم تغییرات تأثیر بیش‌تری بر همه چیز می‌گذارند، همون‌ها رو در کانون قرار دهیم.

اما چه‌جوری تشخیص بدیم؟ مسائل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی یک جامعه، از نوع مسائل بغرنج یا به‌اصطلاح کامپلکس اند. /۴۸۴
بگذارید این اصطلاح بغرنج رو کمی توضیح بدم: اگه مسائل یک سیستم هر کدوم از سطح دیگری از مسائل ناشی شده باشه، یک ساختار منطقی داریم. سررشته مسائل رو هی می‌گیریم و به عمق می‌ریم تا به مشکلات اصلی برسیم و اون‌ها رو حل کنیم. حل مشکلات ممکن‌ه سخت باشه اما پیدا کردن اون‌ها ممکن‌ه. /۴۸۵
اما گاهی مسائل سیستم «بغرنج» اند: از هر نقطه‌ای مشکلات رو ریشه‌یابی کنیم، بعد از مدتی دوباره به همون نقطه اول می‌رسیم. می‌ریم قوانین رو اصلاح کنیم می‌بینیم ساختار سیاسی نمی‌گذاره. می‌خوایم سیاست رو درست کنیم ملاحظات فرهنگی هست. فرهنگ رو اصلاح کنیم قوانین ناقص اند و... الخ! /۴۸۶
در یک سیستم بغرنج، دنبال مسائل «ریشه‌ای» گشتن بی‌فایده ست؛ باید دنبال مسائل «هسته‌ای» بگردیم! (نه انرژی هسته‌ای که حق مسلم ما ست!) باید دنبال مسائلی بگردیم که در شبکه مسائل به‌هم‌پیچیده، به هسته نزدیک‌تر اند، و با تغییر و بهبود در اون‌ها، تغییر بیش‌تری در کل شبکه شاهد ایم. /۴۸۷
ببخشید اگه گیج‌کننده شد خواستم روی‌کردم به انتخاب مطالبات کانونی رو توضیح بدم.

دوستان، من تحلیل شبکه مسائل ایران رو سال‌های سال دنبال کردم و به این ۴ مطالبه رسیده‌م:

- شفافیت رسانه‌ها
- گفت‌وگوی سیاسیون
- بهبود آموزش
- امنیت کودکان

با مطالبه بی‌وقفه این ۴ تا؛ ایران پرواز! /۴۸۸
نمی‌دونم چه‌جوری اهمیت این ۴ تا رو توضیح بدم. و چه‌طور در این مجال کم نشان بدهم که در «هسته» همه مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایران، همین ۴ تا نشسته‌اند! عجالتا درباره هر کدوم چند خط می‌نویسم و توضیح بیش‌تر برای بعدها. فقط بدونین من حاضرم برای تک‌تک‌شون جان بدهم!
/۴۸۹
- شفافیت رسانه‌ها:
این یعنی شفافیت همه‌چیز! شنیده‌ید رسانه رو می‌گن رکن چهارم دموکراسی؟ فقط به‌خاطر همین شفافیت‌آفرینی رسانه ست!

بگذارید یک نکته مهم رو بگم: موضوع دموکراسی یا مردم‌سالاری، انتخاب توسط مردم نیست، اون ظاهر ماجرا ست، موضوع دموکراسی شفافیت است! /۴۹۰
کشوری که در اون هیچ معلوم نیست رسانه‌ها از کی پول می‌گیرند و چه‌طور اداره می‌شوند، دموکراسی هر روز یک گام بزرگ عقب خواهد نشست.

به همین خاطر باید هر روز و هر ساعت و هر لحظه درباره رسانه‌ها پرسش‌گری و مطالبه‌گری کرد. دولتی و خصوصی هم ندارد! دقت کنید: رسانه خصوصی هم همین است! /۴۹۱
نه‌تنها تک‌تک قراردادها و حساب‌های صداوسیما و افق و اوج و سراج و همشهری و ایران و ایرنا و ایسنا و #پیام‌نرسان_سروش و هر رسانه رانتیر دیگر، که همه حساب‌های رسانه‌های خصوصی هم باید برای مردم شفاف باشد!

وقتی رسانه خودش حیاط‌خلوت فساد اقتصادی شبکه‌های قدرت است چه انتظاری دارید؟ /۴۹۲
(امیدوار ام تونسته باشم تا حدی بگم چرا «شفافیت رسانه‌ها» این‌قدر مهم و مهم و مهم‌ه که باید در کانون مطالبه‌گری دائم قرار بگیره. و امیدوار ام همین درجه از اهمیت رو برای موضوعات دیگه هم بتونم برسونم. باز هم می‌گم؛ من حاضرم برای تحقق هر کدوم جان‌م رو بگذارم!)

شب خوش و ارادت
دوستان، اگه قرار باشه هر بار با تزریق سانتی‌مانتالیسم آبکی، دوباره گول‌خور شبکه‌های قدرت بشیم که هیچ! همین بساطی که بر سیاست ایران حاکم‌ه، از صندوق رأی گرفته تا مجلس و دولت و رسانه‌ها، خیلی هم عالی‌ه!

اما اگه قراره بینش #پساحقیقت رو به کار ببندیم، باید تیزتر از این باشیم! /۴۹۳
کاری که در این توییت‌های آخر رشته داریم می‌کنیم، ممکن‌ه به اندازه فاش کردن روی پنهان سیاست و عریان کردن شبکه‌های قدرت جذاب نباشه، اما به همون اندازه مهم‌ه!

اصلا «شناخت» تا به «رفتار» تبدیل نشه به چه دردی می‌خوره؟ نصف سعی روان‌شناسی مگه همین تبدیل شناخت به رفتار نیست؟ /۴۹۴
در مقابل روان‌شناسی علمی، که می‌گه برای هر بهبود کوچکی در زندگی باید خودت رو بشناسی و قدم‌به‌قدم بکوبی و بسازی، صنعت موفقیت‌فروشی هم هست: راه رسیدن به پول و شهرت در یک جلسه! فرمول طلایی میلیونر شدن! و از این خزعبلات!

دنبال راه نجات یک‌شبه می‌گردیم؟ راه‌زنان سیاسی ریخته‌ند! /۴۹۵
اون‌ها متخصص عملیات روانی اند. عشق و نفرت رو با کبریت یک خبر، یک عکس، یک شایعه، در ما شعله‌ور می‌کنند و تا خود صندوق، له‌له‌زنان دنبال خودشون می‌کشونند!

دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت یک محک به ما داده: آیا این هیاهو، به رفع یک تبعیض ولو کوچک، یا شفافیت ولو ناچیز، منجر می‌شه؟ /۴۹۶
اگر بلی؛ هرچند کوچک، پای آن تمام‌قد می‌ایستیم.
اگر نه؛ هرچه بزرگ، به کفر ابلیس هم نمی‌ارزد، پس یک تف هم کف دست‌ش نمی‌اندازیم!

یک تف هم کف دست هیاهوگران نمی‌اندازیم!
یک تف هم کف دست هیاهوگران نمی‌اندازیم!
یک تف هم کف دست هیاهوگران نمی‌اندازیم!
یک تف هم کف دست هیاهوگران… /۴۹۷
پس تف‌هایی رو که جمع کرده‌یم کجا می‌ندازیم؟ :)

یکی رو توضیح دادم: توی روی همه کسانی که کاسب ناشفافی رسانه‌ها ند!

دومی رو هم گفتم: همه کسانی که کاسب انسداد گفت‌وگوی سیاسیون اند!
اهمیت موضوع همین که ۱ سال است تعدادی از قدرت‌مندترین مردان سیاست جهان می‌خواهند مسأله ایران را //۴۹۸
/ با گفت‌وگو حل کنند، اما حتی نمی‌توانند گفت‌وگو رو شروع کنند!!!!

پوتین، آبه، مکرون و بیش از همه خود ترامپ دارند برای مذاکرات مجدد تلاش می‌کنند، طرف ایرانی هم «بدیهی است» دنبال کاهش فشار تحریم‌ه، اما دست‌های پنهان نمی‌گذارند!

سؤال این‌ه: بلد ایم گفت‌وگو رو مطالبه کنیم؟ /۴۹۹
دوستان، ایران عزیز ما بر لبه پرت‌گاه گرفتار شده، مردان بزرگ سیاست دنیا می‌خواهند با گفت‌وگو ما رو نجات بدهند، اما خود ما نشسته‌یم و با بی‌عملی به سقوط ایران داریم کمک می‌کنیم! وای بر ما!

با این وضعیت خطرناک بر لبه مرگ و زندگی به من بگید: بلد ایم گفت‌وگو رو مطالبه کنیم؟

امشب خوش
گفت‌وگو در عالم سیاست یک نبرد تمام‌عیار است و با آن چیزی که در روابط انسانی از آن انتظار داریم فرسنگ‌ها فاصله دارد. اما اگر همین گفت‌وگو را هم از سیاست بگیریم دست‌ها به توپ و تفنگ می‌رود!

وظیفه اول هر سیاست‌مداری گفت‌وگو است؛ با هم‌تایان، با رسانه و مردم، با دوست، با دشمن! /۵۰۰
اجازه می‌دین امشب آداب رو کنار بذارم و یه کم به خودمون بدوبی‌راه بگم؟ فقط امشب؟

۸ روزه که دارم هر روز از وزیر خارجه درخواست می‌کنم برای توقف تحریم‌ها، به وظیفه‌ش عمل کنه و به میز گفت‌وگو با آمریکا برگرده؛ چون به قول خودش مردم ایران دارند هر روز ترور اقتصادی می‌شوند.
/۵۰۱
اون‌وقت واکنش کاربرها چی‌ه؟ هی می‌آن به من تندی یا نصیحت می‌کنن که این طفلی هیچ‌کاره ست چرا به این گیر می‌دی برو یقه بالاسری رو بچسب!

به ما می‌گن آریایی اصیل؛ این‌قدر گول مالیده‌ند سرمون که به وضعیت خودگولندگی رسیدیم! واقعا رقت‌باره! با این سادگی هرچی سرمون می‌آد حق‌مون‌ه! /۵۰۲
برادر، خواهر، هم‌وطن، نابغه! این آدم عنوان شغلی‌ش وزیر «امور خارجه» ست! ما چه امور خارجی‌ای داریم جز حرف زدن! وظیفه‌ش رو باید ازش بخوایم یا نه؟

شبکه‌های پنهان و دولت پنهان و این‌ها نمی‌گذارند؟! خب بدیهی‌ه نمی‌گذارند! این‌همه #پساحقیقت گفتم به خودم می‌گین لیلی زن بود نه مرد؟ /۵۰۳
وظیفه سیاست‌مدارها این‌ه که با وجود همه شق‌های پنهان و پیدا کارشون رو درست انجام بدن! اگه نمی‌تونن هرررررری!! مگه با کسی شوخی داریم؟ بابا یه ملت داره از تحریم جر می‌خوره، بعد هنوز آریایی حاضر نیست سرش رو از توی گول‌ش بیرون بیاره!

بذارید باز یه مثال فوتبالی بزنم! :)) /۵۰۴
نمی‌دونم یادتون هست؛ علی دایی اولین لژیونرهای فوتبال ایران بود که رفت بایرن مونیخ. توی ۲ تا بازی ۲ تا گل عالی زد که همه گفتند اوف این رفت برای توپ طلا! اما بازی سوم کار خاصی نکرد. بازی چهارم و پنجم و دهم و بیستم هم همین‌طور. همه بازی‌ها هم پخش مستقیم شبکه ۳. همه وارفتیم. /۵۰۵
دیگه این بازی‌های آخر پاش هم به توپ نمی‌خورد!

گزارش‌گرها یه توجیهی پیدا کرده بودند هی می‌گفتند نابغه ما رو دفاع تیم‌ها توی همون ۲ بازی اول شناختند دیگه مهارش می‌کنند!

بازی ۲۵-۲۶ دیگه صدای عادل دراومد: نمی‌دونم این رونالدو رو کسی نمی‌شناسه؟ پس چرا هنوز داره گل می‌زنه؟ :)) /۵۰۶
همه حرف همین‌ه: مگه دست‌های پنهان و شبکه‌های قدرت در بقیه کشورهای دنیا نیست؟ سیاست‌مدار واقعی اونی‌ه که با همه این شرایط کارش رو پیش می‌بره. همون‌طور که مهاجم واقعی وقتی مهارش می‌کنند هم راه خودش رو پیدا می‌کنه گل می‌زنه. /۵۰۷
دوستان، به‌خدا ما ایرانی‌ها تنها ملتی در جهان هستیم که این گول رو
این‌قدر با اشتها می‌خوریم!

چهره‌های سیاسی در همه دنیا اگه نتونن به وظیفه‌شون عمل کنن استعفا می‌دن! صوری هم شده! جاشون رو با هم عوض می‌کنن قدرت مانورشون بیش‌تر بشه!

آقا! ایها الناس! به‌خدا خیلی ساده‌ایم ما! /۵۰۸
اون از رئیس‌جمهورمون که سالی ۲-۳ بار می‌آد حرف کلی و بی‌ربط تحویل می‌ده می‌ره! این از وزیر خارجه‌مون که همه حیثیت‌ش، همه برجام‌ش به باد رفته، هیچ به روی خودش نمی‌آره!

بابا رئیس‌جمهور آمریکا با اون اِهنّ و تُلپ‌ش هر روز می‌آد جلوی دوربین گزارش کار روزانه می‌ده. /۵۰۹
اوباما باشه یا ترامپ فرقی نمی‌کنه، توی دفترش یا وسط کوه و جنگل مهم نیست، رئیس‌جمهور آمریکا تقریبا هر روز کنفرانس خبری داره حرف می‌زنه! برنامه دیدارهای روزانه‌ش روی سایت هست همه می‌دونن با کی ناهار خورده!

شما اصلا می‌دونی رئیس‌جمهورت داره چه‌کار می‌کنه؟ تو این اوضاع مصیبت؟ /۵۱۰
آریایی عزیز! (خودم رو هم می‌گم.) تا وقتی نمی‌دونی وظیفه اصلی هر سیاست‌مدار، گفت‌وگو با داخل و خارج و رقیب و رفیق و دوست و دشمن‌ه و مردم و رسانه و زمین و زمان‌ه، تا وقتی گفت‌وگوی شفاف رو مطالبه نمی‌کنی، تا وقتی به جای کوبیدن با بیل (آخ!) توی سر سیاسیون، برای دست‌های پنهان... /۵۱۱
/ ...و مظلوم‌نمایی سیاست‌مداری که به‌ش رأی دادی غصه می‌خوری، هرچی سرت می‌آد، هرررچی سرت می‌آدها؛ حق‌ت‌ه!

مخلص کلام: یک سیاست‌مدار برای گفت‌وگو، در همه ابعاد متصوره، حقوق می‌گیرد، حقوق خوبی هم می‌گیرد. اگر این وظیفه ذاتی رو انجام نمی‌ده باید ازش مطالبه کنیم؛ تا بدهد یا برود! /۵۱۲
(امشب اجازه گرفتم به خودمون بدوبی راه بگم. ممنون که اجازه دادین؛ واقعا لازم بود.)

تا فرداشب که بریم غضنفر بعدی رو بگیریم مارادونا رو ول نکنین تا بیام. :))

شب خوش و ارادت
خب دوستان امشب می‌خوایم بریم سراغ سومین موضوع حیاتی مطالبه‌کردنی که چهارچوب تحلیلی #پساحقیقت نشون‌مون می‌ده:

آموزش؛ و ما ادریک ما الآموزش!

اما قبل از شروع بحث بیاین به خود رشته یه نگاهی بندازیم. چند نکته:
- تعداد توییت‌های رشته از ۵۰۰ (با احتساب توییت‌های بی‌شماره از ۵۷۰) گذشته
- بازدید توییت اول از ۱۰۰ هزار گذشته. (چه درصدی کامل خونده‌ند؟)
- تا ۲۰۰ ریتوییت حدود ۲۰ تا دیگه مونده
- مخاطب‌های پخش زنده هر شب حدود ۱۰ درصد افت داشته (بین ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر هر شب می‌خونن)
- تعداد لایک‌های ۲۴ ساعت اول نصف شده! (از متوسط ۴۰ شده ۲۰)

خب ببینیم چرا؟ چی عوض شده؟
افت ۱۰ درصدی مخاطب زنده رو راحت می‌شه تحلیل کرد:
۱. جذابیت کم‌تر رشته نسبت به اوج رازگویی‌ها و تحلیل‌های شگفت
۲. چندبار وقفه در برنامه مرتب شبانه
۳. تعطیلات پیاپی که همیشه با افت تیراژ رسانه‌ها هم‌راه‌ه

اما اون ۵۰ درصد افت تعداد لایک‌هاتون رو راحت نمی‌شه تحلیل کرد! واقعا چی شده؟
حدس‌های من:
- انگشت‌تون از لایک کردن توییت‌های من آرتروز گرفته بردین دکتر پروتز و استراحت مطلق داده
- بی‌معرفت که نه، فراموش‌کار شده‌ین یه‌هویی
- بعد از افشاگری من علیه سایکوپت‌ها در خوبشتن فرو رفتین
- چون مطالبه «شفافیت رسانه‌ها» و «گفت‌وگوی سیاسیون» رو تنها شروع کردم دل‌خور اید
چون احتمال این که مورد آخر باشه بیش‌تره، می‌خوام خیال‌تون رو راحت کنم من اهل تک‌پری نیستم و تا همه‌تون به مطالبه نیفتین دست برنمی‌دارم! حالا هی لایک نکنین!

(از شوخی گذشته، این واکنش رو پیش‌بینی می‌کردم: اون تحلیل‌های تازه و هیجان‌انگیز کجا، این مطالبه‌های موقر و غیرهیجانی کجا؟)
برای همین قبل از گفتن موضوعاتی که مطالبه‌های اصلی و حیاتی از سیاست #پساحقیقت اند، چند شب مکث کردم و هی پرسیدم: قراره به هیجان‌های ساختگی و پروپاگاندای گروه‌های سیاسی یه «نه بزرگ» بگیم؛ هستید؟ پایه اید؟

پاسخ‌ها که دل‌گرم‌کننده بود؛ امیدوار ام از مصداق‌ها نگرخیم و عقب ننشینیم!
چه مقدمه طولانی شد. بریم سراغ موضوع آموزش:

اگه بگم در تمام این سال‌ها، یکی از اصلی‌ترین حوزه‌های جنگ بی‌امان شبکه‌های قدرت، رقابت برای تسلط بر آموزش‌وپرورش بوده، اهمیت اون رو باور می‌کنید و قبول می‌کنید جزو اولویت‌های اصلی مطالبه‌گری باشه؟

پس بگذارید داستان رو از اول بگم. /۵۱۳
آموزش‌وپرورش نوین هم مثل نهاد قضا (که در رشته خودکلنگی سیاسی مفصل گفتم) هم‌زاد مدرنیته رضاخانی در ایران است. بنابراین عجیب نیست که هم در روش و دیسیپلین آموزشی، هم در شبکه‌های انسانی مسلط، تا مغز استخوان قرمز باشه.

قبل از انقلاب که همین بود و همه چهره‌های آموزشی، از مرحوم //۵۱۴
// دکتر مجتهدی دبیرستان البرز، تا بهشتی و باهنر که کتاب‌های دینی رو می‌نوشتند، تسلط قرمزها فراگیر بود.

در همون رشته گفتم مدارس اسلام‌گرا از جمله مدرسه رفاه، که در شکل‌گیری انقلاب نقش مهمی داشت، قرمز بودند. آبی‌ها هم درمقابل با محوریت مرحوم روزبه مدرسه علوی رو راه انداختند. /۵۱۵
شاه که رفت، قرمزها خیال‌شون راحت بود که با آمدن امام دوباره کشور رو به دست می‌گیرند. مراسم استقبال رو کمیته‌ای از آموزش‌وپرورش برنامه‌ریزی می‌کرد. مقصد هم مدرسه رفاه بود.

اما امام در بلیزر ضدگلوله یک راننده جوان فیروزه‌ای به نام رفیق‌دوست نشست و در میانه راه گم شد!! /۵۱۶
وقتی برگشت هم در مدرسه رفاه نماند و نیمه‌شب از راه بام به مدرسه علوی کوچید! هنوز هیچ‌کس نمی‌دانست این نشانه تغییر رنگ کل انقلاب است!

ارتش و نیروی زمینی قرمز اعلام بی‌طرفی کردند و انقلاب به ثمر نشست. چند روز بعد تعدادی از سران ارتش در ناباوری روی سقف مدرسه تیرباران شدند! /۵۱۷
انقلاب قرمزها، روی سقف مدرسه پیرآبی‌ها، به دست فیروزه‌ای‌ها افتاد!

با استقرار گام‌به‌گام نظام سیاسی جدید، آموزش‌وپرورش به یکی از نقاط اصلی نزاع پشت‌صحنه قرمزها و فیروزه‌ای‌ها تبدیل شد! قرمزها ۲ نیروی کلیدی یعنی رجایی و باهنر را در رأس آن گذاشتند که حساسیت آن را نشان می‌دهد. /۵۱۸
موج انفجارها و ترورها، بهشتی و رجایی و باهنر و چهره‌های شاخص قرمزها را در آتش خود کشید، اما از عزم آنان برای حفظ تسلط بر آموزش‌وپرورش هیچ کم نشد.

آنان همان اعضای کمیته ناکام استقبال را این‌بار به عنوان کمیته پاک‌سازی متشکل کردند و دست به تصفیه گسترده نیروهای غیرهم‌سو زدند. /۵۱۹
البته «پاک‌سازی» و «تصفیه»، واژه‌های آشنایی در همه ادارات پس از انقلاب بود، اما آن‌چه در آموزش‌وپرورش رخ داد از نظر شدت عمل و حساسیت و گستردگی، قابل مقایسه با سایر جاها نیست.

فیروزه‌ای‌ها در مقابل چه کردند؟ حداد عادل را (که هنوز در محاق اهل‌بیت پیرآبی گرفتار نبود) فرستادند. /۵۲۰
این شوالیه فیروزه‌ای در آموزش‌وپرورش چه کرد؟ او شوالیه راستین بود یا دن‌کیشوت؟ نجفی چه مأموریتی داشت و چه کرد؟ پاسخ این‌ها و سؤال‌های بسیار دیگر، فرداشب در ادامه رشته بلند #پساحقیقت! :)))

شب خوش و ارادت
(ظاهرا شوخی دیشب من برعکس اتفاق افتاده! یکی از دوستان عکس انگشت‌ش را در آتل فرستاده و نوشته: من هر شب توییت‌های #پساحقیقت رو می‌خوندم اما لایک نمی‌کردم. یک روز در حال لایک یک توییت هیجانی و شعاری سیاسی بودم که یک‌دفعه انگشت‌م ناگهان رگ‌به‌رگ شد و چنان از درد فریاد کشیدم که همه /
/ خانواده از جا پریدند و از اتاق‌ها بیرون ریختند ببینند چی شده. من را نزد پزشکی حاذق بردند گفت کاری از دست من برنمی‌آید باید انگشت از بیخ قطع شود. شب یک انگشت نورانی در خواب دیدم گفت این حکایت را برای ۴۰ نفر دایرکت کن بگو هر کدام برای ۴۰ نفر دایرکت کنن بلافاصله انگشت‌م خوب شد. /
/ یک نفر این پیام را دریافت کرد ولی کماکان #پساحقیقت را لایک نکرد انگشت‌ش سیاه شد و افتاد. یکی آن را نادیده گرفت دیگر بچه‌دار نشد. یکی لایک کرد و برای ۴۰ نفر فرستاد همان شب به پول هنگفتی رسید؟! ای که این را می‌خوانی همیشه لایک کن و برای ۴۰ نفر بفرست به هر آرزویی داری می‌رسی.)
امروز روز عجیبی بود. یکی از دوستان هم نمودار #پساحقیقت را رسم کرد!

دوستان از شوخی گذشته شخصا علاقه‌مند ام به جای حواشی، روی متن متمرکز باشیم و بیش‌تر درباره محتوای دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت (اصول، یافته‌ها و راه‌حل‌های پیش‌نهادی اون) گپ بزنیم تا چیزهای دیگه. مخلص همه دوستان هستم.
کجا بودیم؟ بله «آهن‌گر دادگر» به آموزش و پرورش رفت و در رأس سازمان تهیه و تألیف کتب درسی، اولین و تنها نسخه رسمی و مکتوب از ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران رو برای تزریق در مغز ما آینده‌سازان انقلاب پخت‌وپز کرد!

قاعدتا باید از او عصبانی باشیم اما او درواقع داشت مقاومت می‌کرد! /۵۲۱
قرمزها که ادبیات مفصل و موسعی در فصل مشترک قیام‌های شیعی و انقلاب‌های چپ خلق کرده بودند، می‌خواستند محتوای تبلیغاتی تندوتیزی به سبک حکومت‌های کمونیستی وارد کتب درسی کنند، اما حداد اون رو نرم، اجتماعی، فلسفی و تعدیل کرد. شریعتی رو هم تا تونست سانسور کرد به کتب درسی وارد نشه. /۵۲۲
موضوع رقابت شدید بعدی مدارس خصوصی اسلام‌گرا بود. اهمیت این مدارس در این بود که فرزندان مدیران رده‌بالای نظام در اون‌ها تحصیل می‌کردند و برنده این رقابت، آینده سیاسی ایران رو در مشت داشت.

قرمزها نیکان و روشن‌گر و فیروزه‌ای‌ها مفید و فرهنگ رو تأسیس و تیزهوشان رو احیا کردند. /۵۲۳
گام بعدی فیروزه‌ای‌ها تغییر نظام آموزشی و خصوصی‌سازی گسترده بود. شوالیه بعدی اون‌ها کسی نبود جز محمدعلی نجفی.

نجفی آموزش‌وپرورش تا استخوان قرمز رو شخم زد تا به خود استخوان رسید و اون رو فیروزه‌کاری کرد. هر تاوانی او تا امروز داده، در اصل پاسخ این کار او در آموزش‌وپرورش است! /۵۲۴
بله دوستان، بازی سیاست همین‌قدر بی‌رحم و سهم‌گین است...

بگذریم. خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش، برخلاف نص صریح قانون اساسی و با نام خنده‌دار مدارس غیرانتفاعی، درواقع به بدنه اجتماعی فیروزه‌ای‌ها اجازه داد فرزندان‌شون رو از مدارس قرمزها بیرون بکشند و با ارزش‌های خودشون تربیت کنند. /۵۲۵
یک چیز مهم که یادم رفت بگم معلم‌های پرورشی بود. قرمزها برای جبران ناکامی در کمونیستی‌سازی مدارس و کتب درسی، معاونت امور تربیتی رو اختراع کردند و با استخدام و ارسال لشگر معلمان ایدئولوژیک، موفق شدند تا حدی این فضا رو برای معلم‌ها و دانش‌آموزانی که ما بودیم بازتولید کنند. :( /۵۲۶
حتی من بچه‌مثبت و شاگرد اول و مذهبی و فعال و قرآن و شعارهفته‌خوان سر صف، خاطرات دهه ۶۰ محال‌ه یادم بره!

ریشه این وضعیت را که با فشار معلم‌های پرورشی از یک‌طرف، و تغییرات شتاب‌زده نظام آموزشی و خصوصی‌سازی گسترده از طرف دیگر، با روح و روان چند نسل بازی کرد حالا می‌فهمیم. /۵۲۷
دهه هفتاد همین‌طور گذشت. دهه هشتاد رستاخیز غافل‌گیرکننده قرمزها از راه رسید.

رئیس‌جمهور سابق که از سکوی شهرداری تهران به پاستور پرید، بلافاصله یکی از چهره‌های سرشناس همان کمیته استقبال و بعد کمیته پاک‌سازی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کرد! اما رأی اعتماد نیاورد! /۵۲۸
قرمزها بازگشته‌اند و رقابت باز اوج می‌گیرد.

این بار کی کدام مرزها را برای خدایگان کدام رنگ فتح می‌کند؟ فرزندان ایران در میانه این جنگ در مدارس، از رنج، مخدر و شیاطین دیگر، چه‌ها می‌کشند؟ جهان در این سال‌های فرصت‌سوزی آموزش در ایران به کجا رسیده است…؟

پاسخ فرداشب
شب خوش و ارادت
(دوستان، امشب درباره لایک نکردن‌هاتون شوخی نمی‌کنم یه راست می‌ریم ادامه رشته. شما هم شوخی نکنین همه رو لایک کنین! :)

قرمزها دوران پرتنشی در آموزش‌وپرورش داشتند و چندبار وزیر عوض کردند، اما مدارس فیروزه‌ای‌ها رو حسابی تحت فشار گذاشتند. این نمونه رو ببینید:
علاوه بر حمله به مدارس فیروزه‌ای، قرمزها به بازار غیرانتفاعی هم حمله‌ور شدند و تا تونستند مدارس هم‌سو تأسیس کردند.

اما رستاخیز قرمزها در ایران دولت مستعجل بود و پیرآبی‌ها با دام ۸۸ اون‌ها رو به محاق کشیدند. گام بعد حمله پیرآبی‌ها به مدارس قرمز و مصادره یکایک اون‌ها بود! /۵۲۹
لابد می‌پرسید مگه جنگ‌ه بابا؟ چرا نمی‌ذارن بچه‌ها یه آب خوش از گلوشون پایین بره؟

پاسخ این‌ه که بله دقیقا جنگ‌ه! و مثل یه جنگ واقعی، بلکه ده‌ها بار بیش‌تر، تلفات داده!

در تمام این مدت، بازدهی آموزش در ایران پایین آمده و آمار اعتیاد و رفتار پرخطر جنسی در مدارس بالا رفته است. /۵۳۰
تازه این‌ها نوک کوه یخ است، اصل ماجرا، تخریب روانی و شخصیتی چندین نسل در مدارسی است که فضای غالب حاکم بر اون‌ها، نه هم‌کاری کادر آموزشی برای تعلیم و تربیت دانش‌آموزان، که رقابت و زدوخورد بی‌امان برای حذف هم‌دیگه ست!

سهم ما و بچه‌های ما بحران درسی و اخلاقی و روان‌شناختی است. /۵۳۱
به همه این‌ها، دکان عظیم و مافیای غیرقابل‌توقف آموزش کنکور رو هم اضافه کنید!

نه دوستان اشتباه کردم؛ جنایتی که چند دهه رقابت سیاسی سهم‌گین در آموزش‌وپرورش در حق فرزندان این کشور کرده با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. اتفاقی که در مدارس ما افتاده یک نسل‌کشی تمام‌عیار روانی‌ه! /۵۳۲
به جامعه اطراف خود نگاه کنید: بی‌سوادی و بی‌فرهنگی، ناتوانی در مهارت‌های پایه فردی و اجتماعی، ضعف استقلال فکری و مالی و شخصیتی، بحران رابطه جنسی، آسیب‌های اجتماعی، بحران ادراک و عمل سیاسی، بحران سرمایه اجتماعی و فوران خودخواهی و... هر آن‌چه جامعه امروز ما رو ساخته... //۵۳۳
// ...همه، محصول همین نزاع سیاسی بی‌امان و در نتیجه سوءمدیریت و رهاشدگی مأموریت‌های اصلی در آموزش و پرورش است!

اما در حالی که شبکه‌های قدرت، تیشه به ریشه نهاد آموزش در ایران گذاشته‌اند، آموزش در جهان به چه سمت و سویی رفته است؟

پاسخ رشک‌برانگیز و یک آه بزرگ از سر حسرت است! /۵۳۴
(دوستان راست‌ش می‌خواستم یه پرانتز بزرگ باز کنم تحول شگفت آموزش در دنیا از ۱۵۰ سال پیش تا الآن رو سریع و خلاصه بگم. اما خیلی از بحث اصلی دور می‌شیم. دیشب هم ۲ ساعت بیش‌تر نخوابیدم تمرکزم پایین‌ه نمی‌تونم تصمیم بگیرم. لطفا بگین چه‌کار کنم فرداشب همون رو می‌ریم.)

مخلص همگی و ارادت
(قبل از ادامه رشته بگم چه اتفاق جالبی افتاد: جک پیام داده گفته به این #وزیر_جواد تون بگو این‌قدر نت رو انگولک نکنه؛ از بس آی‌پی کاربرهای ایران رو چک کردیم سرورهامون سوخت!

بعدش هم به بروبچ #پساحقیقت سلام رسونده گفته بگو تا می‌تونن لایک کنن این رشته رو؛ برای سرورهامون خیلی خوب‌ه!)
خب دوستان امشب یه دور سریع تو دنیای آموزش می‌زنیم و برمی‌گردیم ایران.

اصل ماجرا این‌ه که مدرنیته مفهوم و شیوه آموزش رو مثل همه‌چیز دیگه، یه‌دفعه کلی سطحی و خزعبل کرد: آموزش شد خط تولید آدم با مغزی پر از دانش‌های مشخص: از دانش‌آموز بگیر تا دانش‌مند همه قالبی و کاریکاتوری شد. /۵۳۵
در اوج دوره روشن‌گری، یعنی نیمه دوم قرن هجدهم، روسو به آموزش کلیشه‌ای و باسمه‌ای که روح کنج‌کاوی و جست‌وجو رو در بچه‌ها می‌کشه حسابی تاخت. یعنی همین سیستم آموزش فراگیر و یک‌پارچه‌ای که خودش یکی از پایه‌های پیدایش عصر روشن‌گری بود.

فریادهای روسو تا ۱۰۰ سال بعد به جایی نرسید. /۵۳۶
اواخر قرن ۱۹ یه خانم معلمی که می‌خواست به بچه‌های دارای معلولیت ذهنی درس بده دید واقعا این شیوه قالبی که همیشه آخرش به چوب و ترکه ختم می‌شه، واسه این بچه‌ها دیگه خیلی ستم‌ه. نشست یه سری طرح درس «طبیعی» و تجربه‌گرا درست کرد که بچه‌ها با کنج‌کاوی ذاتی خودشون درس رو یاد بگیرند. /۵۳۷
یه دفعه دیدند بچه‌های معلول ذهنی این خانم از بچه‌ها عادی سریع‌تر دارند یاد می‌گیرن! چند تا بچه عادی رو گذاشتند سر کلاس‌ش دیدند اون‌ها هم دارند خیلی خوب یاد می‌گیرند. این شد که ریختن کلاس‌ش رو چند بار تعطیل کردند! چه معنی می‌ده بچه از آموزش لذت ببره!

اما روی‌کردش جهانی شد. /۵۳۸
همون موقع ژاپنی‌ها هی آدم‌هاشون رو سوار کشتی می‌کردند می‌فرستادند اروپا چیزهای خوب از جنس دانش و فناوری با خودشون بیارن. از قضا یه عالمه آدم هم فرستادند که این روش‌های نو آموزشی رو یاد بگیرن. کلا خیلی حواس‌شون جمع بود نامردها فهمیده بودند اصل قضیه آموزش‌ه!! /۵۳۹
خلاصه کنم جنگ دوم ژاپن و آلمان رو خاکستر کرد، اما هردو دست روی زانوی آموزش گذاشتند و از خاکسترشون بلند شدند. هر تحلیل اقتصادی و فرهنگی دیگه‌ای می‌شنویم، نسبت به همتی که صرف آموزش کردند و تاثیری که در خیزش اون‌ها داشت، فرع قضیه ست!

آموزش نوین هم در ژاپن بعد از جنگ فراگیر شد. /۵۴۰
(حالا می‌فهمیم این‌هایی که به هر زبانی در این سال‌ها از تبدیل ایران به ژاپن اسلامی حرف زده‌ند، و از اون‌طرف با خصوصی‌سازی و صنعت کنکور آموزش رو سوزوندند، چه‌قدر پرت و پلا می‌بافتند!)

بگذریم. اتفاق بزرگ بعدی در دهه ۸۰ در هاروارد افتاد که ۲ برادر آموزش مشارکتی رو علمی کردند. /۵۴۱
دیده‌ین مُد شده هی ورکشاپ برگزار می‌کنن؟ این ورکشاپ یا کارگاه، قراره آموزش به شیوه مشارکتی باشه! حالا می‌آن به همون شیوه سنتی سخن‌رانی می‌کنن باید جزوه برداریم، این هم از جوک‌های روزگاره.

آموزش مشارکتی باید گفت پارادایم آموزش رو در دنیا عوض کرد! من می‌گم آموزش #پسامدرن شد. /۵۴۲
تصاویر این کلاس‌های شاد که می‌بینین بچه‌ها چندتا چندتا دارن با هم، با علاقه کار می‌کنن، همین آموزش مشارکتی‌ه. اغلب این تصاویر هم مال فنلاند و هم‌سایه‌ها ست که تو ۲۰ سال اخیر، کیفیت و سطح آموزش رو به سقف رسونده‌ن!

مایکل مور تو یکی از مستندهاش می‌ره سر یکی از این کلاس‌ها. /۵۴۳
از بس همه خوش‌حال اند و در جنب‌وجوش از معلم می‌پرسه پس کی درس می‌دین به این‌ها؟ معلم می‌گه همین درس‌شون‌ه. می‌گه این که درس نشد پس لابد مشق زیاد می‌دین به‌شون؟ می‌گن مشق ممنوع‌ه. می‌گه خب پس صبح تا شب مدرسه نگه‌شون می‌دارین. می‌گن روزی ۴-۵ ساعت فقط ۴ روز در هفته! هنگ می‌کنه. /۵۴۴
خب ببینیم این کیفیت رؤیایی آموزش و این همه پیش‌رفت در ایران چه بازتابی داشته.

خیلی خلاصه بگم: هیییییییچچچ!
دقیق‌تر بگم: تأثیراتی داشته؛ کلی مایه کاسبی و کلاه‌برداری از مردم شده!

باور بفرمایید اغراق نمی‌کنم این عین ماجرا ست! :((
/۵۴۵
فیروزه‌ای‌ها در مهدکودک‌ها، قرمزها در مدارس مثلا مشارکتی، و هر دو در مدارس غیردولتی، شروع کردند به فروختن توخالی اصطلاحات آموزش مدرن به مردم به قیمت‌های گزاف. اما از جلسه معارفه که می‌گذره، همه پوسترهای قشنگ روی دیوار، دکوری می‌شه و مسابقه نمره گرفتن شروع می‌شه.

اگه بدونین! /۵۴۶
دوستان! نشوندن میلیون‌ها بچه بی‌گناه برای ساعات طولانی روی نیمکت‌های خشک چوبی، و فرو کردن محفوظات و خزعبلات در مغز اون‌ها، یک شکنجه تمام‌عیاره که در دنیای امروز منقرض شده!

می‌دونین تنها عاملی که بچه‌های ما هنوز مجبور اند این شکنجه رو ببینند چی‌ه؟ رقابت گروه‌های قدرت سیاسی! /۵۴۷
در جنگ بی‌امان قدرت‌های سیاسی در آموزش‌وپرورش، هیچ گروهی حاضر نیست فرصت تحول رو به گروه مقابل بده. و بچه‌های ایران دارن نسل از پی نسل، زیر فشار این دعوا خرد می‌شن.

بچه‌های خود آقایون چی؟ مدارس آن‌چنانی کمکی به‌شون می‌کنه؟ سرنوشت غم‌انگیز مدرسه فرهنگ رو ببینید؛ نه نمی‌کنه! /۵۴۸
(دوستان امشب خیلی خودسانسوری کردم و سعی کردم با آرامش بنویسم. اما با دونه‌دونه این توییت‌های آرام، خودم این‌جا از خشم لرزیدم و دندون ساییدم.
بگذارین بازهم بگم این وضع آموزش در ایران یه نسل‌کشی تمام‌عیار فرهنگی و فکری و روان‌شناختی و شخصیتی‌ه. بدترین فحش‌ها به همه همه مسببین‌ش.)
فرداشب برمی‌گردیم ایران سرنوشت مدارس خاص و گندی که اون‌جا زده‌ند و می‌زنند رو می‌گم...

سفارش‌های جک یادتون نره!
شب خوش و ارادت
(دوستان امشب #وزیر_جواد پاش رو از روی سیم اینترنت من یکی که برداشته. با هر توییتی که من می‌نویسم همه باهم می‌گیم «بر باعث و بانی‌ش» و می‌کوبیم روی لایک! با من تکرار کنید:

- «بر باعث و بانی‌ش!» + لایک
- «بر باعث و بانی‌ش!» + لایک

آفرین همین‌جوری خوب‌ه… بریم رشته رو بریسیم. :) )
وقتی این #نسل‌کشی_آموزشی رو در مدارس ایران می‌بینیم، اولین سؤالی که به ذهن می‌رسه این‌ه که مگه اذناب شبکه‌های قدرت خودشون بچه ندارند؟ چه‌طور می‌گذارن بچه‌ها در چنین وضعی باشند؟

پاسخ اولیه این‌ه که لابد این‌ها در مدرسه‌های خاص، شرایط خوبی برای بچه‌های خودشون فراهم کرده‌ند! /۵۴۹
ولی واقعیت این‌ه که اغلب مدارس غیرانتفاعی، از مدارس خاص و معروف گرفته تا همین معمولی‌ها، صحنه کش‌مکش شدید بوده و بچه‌های خود این‌ها بیش‌ترین لطمه‌ها رو دیده‌ند!

۲ مثال می‌زنم: اولی یک مدرسه دخترانه معمولی در شمال تهران، دیگری یکی از مدارس معروف با شعبه‌هایی در سراسر کشور. /۵۵۰
مدرسه دخترانه رو یکی از فرهنگی‌های قدیمی و سرشناس تهران تاسیس کرد و ۵۰-۶۰ خانواده قرمز، بچه‌هاشون رو از کلاس اول، سال‌به‌سال به این مدرسه آوردند. سال سوم که شد، ۴-۵ دانش‌آموز جدید کلاس سومی به مدرسه اومد که خب از نظر اقتصادی برای مدرسه خیلی خوب بود. والدین ۲ تا از اون‌ها... //۵۵۱
// …خیلی سروزبان‌دار و اجتماعی بودند و با یکی دو حرکت که برای مدرسه زدند، بلافاصله عضو انجمن اولیا و مربیان شدند. بالاخره در یه مدرسه کوچک آوردن امکانات مثلا از شهرداری برای فضای سبز مدرسه و این‌ها خیلی دیده می‌شه.

آخر سال انجمن سر حساب‌های مالی با مدیر درگیر شد! مدیر رفت! /۵۵۲
مدیر جدید مدرسه که تنها تجربه آموزشی‌ش تأسیس و مدیریت یک مهدکودک بود! تا پایان سال چهارم تونست نیمی از معلم‌ها و سال پنجم نیمی دیگر رو به بهانه‌های مختلف از جمله قدیمی و بازنشسته بودن کنار بگذاره و رفقای بی‌تجربه خودش رو به‌عنوان معلم جوان و باانگیزه به مدرسه بیاره!! /۵۵۳
لابد می‌دونین که «معلم» شدن در مدارس غیرانتفاعی تقریبا هیچ ضابطه و نظارتی نداره و هرکسی می‌تونه بیاد روی روح و روان بچه‌های مردم اسکی بره!

اما بدتر از اون، در حالی که مدیر موفق داشت با کمک اعضای انجمن یورتمه می‌رفت، بچه‌ها زیر فشار اختلافات مدیر و معلم‌ها هی خُردتر می‌شدند. /۵۵۴
شما خودت رو بگذار جای یه معلم بازنشسته که می‌دونه اگه از این مدرسه کنار بگذارندش، دیگه کاری پیدا نمی‌کنه و واقعا باید بره خونه‌ش بشینه. برای نجات خودت و تیم رفقات در مدرسه مقاومت نمی‌کنی؟

نتیجه این ۲دستگی در کادر مدرسه و اولیا، به بچه‌ها کشید و اون‌ها هم ۲دسته شدند! /۵۵۵
بچه‌های مدرسه نفرتی که از پدرمادرهاشون دریافت می‌کردند، خواه‌ناخواه به بچه‌های اون چند عضو انجمن بروز می‌دادند؛ سر کلاس، زنگ تفریح، زنگ ورزش، هرجا. مدرسه برای اون بچه‌ها تبدیل به جهنم «بولی‌گری» شد. یکی‌شون از فشار آزار در مدرسه، شب‌ادراری گرفت و یکی دچار افت تحصیلی شدید شد! /۵۵۶
پدر یکی از این بچه‌ها رو می‌شناختم. به‌ش پدیده «بولی‌گری» در مدارس رو توضیح دادم و گفتم می‌دونی اغلب بچه‌هایی که قربانی این نوع آزار هستند، در جامعه هم با مشکل مواجه می‌شن و تروماهای اون رو تا آخر عمر حمل می‌کنن؟

واکنش‌ش چی بود؟ خندید گفت: نه بابا بزرگ می‌شن یادشون می‌ره! /۵۵۷
بله درست حدس زدید: او یک سایکوپت بود که حتی نسبت به بچه خودش هم حس هم‌دلی نداشت! و در کنار یک سایکوپت دیگر، یعنی خانم مدیر جدید، موفق شدند به قیمت تباه کردن کودکی ده‌ها دانش‌آموز، مدرسه رو از چنگ قرمزها دربیارند و تقدیم چه کسانی کنند؟ باز هم درست حدس زدید: پیرآبی‌ها!
/۵۵۸
وقتی در یک مدرسه نقلی و بی‌اهمیت، چنین جنگ تن‌به‌تن و خانه‌به‌خانه‌ای در جریان‌ه، شما ببینید در مدارس بزرگ، با امکانات و پشتیبانی آن‌چنانی دیگه چه خبره!

مثال بعدی یکی از همین مدارس‌ه: مدرسه‌ای که شوالیه فیروزه‌ای کتاب‌های درسی تاسیس کرد تا احیاکننده رشته علوم انسانی باشه. /۵۵۹
دبیرستان پرآوازه، بر خلاف مدارس مشابه، رشته‌های ریاضی و تجربی نداشت و مخصوص علوم انسانی بود. این، ۲ نوع دانش‌آموز رو به شدت جذب کرد: یکی بچه‌های مدارس تیزهوشان که عاشق ادبیات بودند و از پزشکی و مهندسی فراری، یکی ژن‌های خوب تنبل که دنبال راهی برای گریختن از درس‌های سخت بودند. /۵۶۰
اما نه ژن‌های خوب واقعی و تیزهوش، نه ژن‌های خوب الکی و آقازاده‌ها، نه حتی شوالیه مؤسس مدرسه، هیچ‌کدوم نمی‌دونستن چه سرنوشت تلخی در این مدرسه در انتظارشون‌ه!

ژن خوب و ناخلف آقای شوالیه، که قرار بود ماشین امضا و نماینده سربه‌زیر پدر باشه، مدرسه رو با کودتا تصاحب و نابود کرد! /۵۶۱
(فردا شب اگه پای #وزیر_جواد اجازه بده و بتونیم بیایم این‌جا، سرنوشت تلخ «مدرسه خاص» رو فقط یه‌کم باز می‌کنم. چون بخوام روضه مکشوف بخونم از چرک و عفونت نمی‌تونیم نفس بکشیم!

راستی #وزیر_جواد برای کی داره روی سیم اینترنت پااندازی می‌کنه؟ چی؟ #پیام‌نرسان_سروش؟ خسر الدنیا و الآخرة!)
(این دو تا یعنی #وزیر_جواد و #پیام‌نرسان_سروش، گندم ری فیلترینگ اینستاگرام رو نخواهند خورد! حالا هی برای هم پااندازی کنند و فاحشه‌های سیاسی رو دنبال خودشون بکشونند!)

تا فردا...
شب خوش و ارادت
(دوستان، جک سلام رسوند گفت از وقتی لایک‌هاتون خوب شده سرورهای توییتر خیلی خوشحال اند! این‌قدر که خودشون سرخود قرار گذاشتن گوشی #وزیر_جواد رو انگولک کنن دیگه نتونه عکس زاقارت از خودش بذاره. به لایک‌هاتون ادامه بدین. امشب خواهیم دید که بازجوهای آویزون، با گریم هم به بهشت نمی‌روند!)
حب بریم سراغ ادامه بحث: ماجرای مدارس خاص!

دونستن اون‌چه در مدارس خاص گذشته چرا مهم‌ه؟ برای این‌که از چند جنبه مختلف، ماهیت رفتار شبکه‌های قدرت رو نشون می‌ده؛ یکی‌ش بی‌رحمی ذاتی اون‌ها ست که به بچه‌های خودهاشون هم رحم نمی‌کنن!

وقتی مدرسه آقای شوالیه دست پسر ناخلف‌ش افتاد… //۵۶۲
// …طبعا هنوز ژن‌های خوب فیروزه‌ای زیادی دانش‌آموز مدرسه بودند. اولین اقدام پسر ناخلف، پرونده‌سازی اخلاقی برای گنده‌لات‌زاده‌ها و اخراج اون‌ها از مدرسه بود.

فضای مدرسه که آماده شد، پای #پساهیئت و مغزشویی سیستماتیک هم به مدرسه باز شد. معلم‌ها هم در عرض چند سال عوض شدند. /۵۶۳
مدرسه‌ای که قرار بود مهد آینده‌سازان علوم انسانی باشه، به طرفةالعینی به کمپ داعشی‌های وطنی تبدیل شد!

ناخلف‌پسر که خودش یه بازجوی ارشد آموزش‌دیده ست، همه تکنیک‌های مغزشویی رو با استفراغ وسع! روی بچه‌های بی‌چاره پیاده کرد! اون معدود عاشقان ادبیات و علوم انسانی هم در رفتند در! /۵۶۴
«ناپسر» چه‌کار کرد؟ همون‌کاری که یه بازجوی تعلیم‌دیده با قربانیان‌ش می‌کنه: اون‌ها رو بعد از رفتن یا فراغ شدن از مدرسه هم تعقیب و یکی‌یکی شکار کرد!

این که دانش‌آموزان سابق او در بی‌بی‌سی این‌قدر به چشم می‌آیند تصادفی نیست؛ فشار امنیتی برای اخراج استعدادای فرهنگی رسانه‌ای… //۵۶۵
// …از کشور، یک واقعیت شناخته‌شده ست! یک روی این سکه، پرونده‌سازی دروغ و بولی‌گری سیستماتیک علیه بچه‌های سخت‌کوش و صادق رسانه است، روی دیگر آن، خالی کردن فضا برای بچه‌ارباب‌های بی‌هنر مثل دلقک عصرجدید، و یک روی دیگرتر آن انداختن مزدوران صادراتی در لباس اپوزیسیون به ملت است! /۵۶۶
بگذریم... همه این‌ها از جایی شروع شد که یه آدم ابوالمشاغل سیاسی، یه مدرسه زد که معلوم بود نمی‌تونه و نمی‌رسه مدیریت‌ش کنه، و ناپسرش رو به این خیال که ماشین امضای خوبی می‌شه، جای خودش گذاشت.

حالا چی؟ مدرسه، مصوبه خاص از هیئت دولت داره برای گسترش در سراسر کشور! تکثیر عفونت! /۵۶۷
آقای شوالیه، گناه افتادن آفت یک سربازجو به جان هزاران بچه‌مدرسه‌ای بی‌گناه، گردن خود تو ست! مدرسه جای بالیدن بچه‌ها ست، نه گرفتار کردن اون‌ها با روش‌های غیرانسانی عناصر امنیتی! اگه به هر دلیلی نمی‌تونی ناپسرت رو خودت جمع کنی همین امروز یه آدم قدر بذار جمع‌ش کنه این مصیبت رو! /۵۶۸
یه اشاره هم به سرنوشت مدرسه دیگه فیروزه‌ای‌ها بکنم: برخلاف این یکی که با اسب تروای ناپسر پیرآبی تسخیر شد، اون یکی مدرسه رو قرمزها بلعیدند! چه‌طوری؟

یادتون هست گفتم یه گروه زرگری قرمز، تو دفتر یونسکوی ایران، ادای فیروزه‌ای‌ها رو درمی‌آرن و مجری سند ۲۰۳۰ اند؟ همون‌ها بلعیدند! /۵۶۹
(ببخشید پیچیده شد امشب. تقصیر قاراشمیش بودن اوضاع فرهنگ مملکت‌ه. فردا شب بحث آموزش رو می‌پیچیم می‌ریم سراغ ۴مین و آخرین موضوع حیاتی مطالبه‌گری.

وقتی لایک‌ها رو محکم می‌کوبید ذکر «بر باعث و بانی‌ش» یادتون نره! دعا کنین امسال امام حسین خودش بزنه تو کمر #پساهیئت #پیام‌نرسان_سروش!)
دوستان، دیدین حدود ۱۰ روز پیش، رئیس فیروزه‌ای سازمان محیط زیست فعالیت مدارس طبیعت رو ممنوع اعلام کرد؟ فکر می‌کنید چرا؟

یکی از عجایب کار قرمزها این‌ه که از مسلمون دوآتیشه تا چپ هم‌زده پرچرب توی بساط‌شون پیدا می‌شه!

مدارس بی‌محتوای طبیعت و امثال اون رو چپ‌های قرمز علم کردند! /۵۷۰
درواقع این مدارس یکی دیگه از سوءاستفاده‌های قرمزها از عقب‌ماندگی شدید مدارس ما از جهان آموزش و پرورش‌ه.

چرا می‌گم سوءاستفاده؟ چون:
- این‌ها مدرسه نبودند، یه سری محفل مخفی در پوشش مدرسه بودند برای شبکه کردن بچه‌های چپ‌ها با هم‌دیگه! کسی رو هم راه نمی‌دادند.
/۵۷۱
- روش آموزشی خاصی نداشتند و فقط زده بودند زیر میز آموزش سنتی!
- سکوی بازگشت چپ‌ها به سیستم آموزشی بودند که بعد از انقلاب شدیدا توسط فیروزه‌ای‌ها تصفیه شدند.
- در حالی که #نسل‌کشی_آموزشی در مدارس به شدت در جریان‌ه، این‌ها اصطلاحات نجات‌بخش آموزش نوین رو مصادره و بدنام کردند. /۵۷۲
- چهره‌های جهش‌یافته از این مدارس، در عین بی‌برنامگی و بی‌روشی، پروژه‌های بزرگ مناطق محروم از آموزش‌وپرورش گرفتند و به اسم محرومین به کام کامی‌جون به بدن زدند!
- با وجود سیطره قرمزها بر بدنه آموزش‌وپرورش، همه همت آقایون به جای جبران عقب‌ماندگی صرف شبکه‌سازی خودشون می‌شه. /۵۷۳
اما اگه مدارس طبیعت و امثال اون می‌تونن در ظاهر ادعا کنن برای بچه‌های خودشون‌ه و کاری به کسی ندارن، مدارس سمپاد که ۱۸۰ درجه برعکس‌ه: آزمون سراسری می‌گیرن و بهترین استعدادهای مملکت رو می‌برن اون‌جا و باهاشون چه‌کار می‌کنن؟! همون که سر زبون‌تون‌ه!

داستان سمپاد جنون محض‌ه! /۵۷۴
فضای مدارس تازه‌تأسیس تیزهوشان قبل از انقلاب، حسابی قرمز و انقلابی و ضد شاه بود. بعد از جنگ که مرحوم سازندگی بال گرفت، یک‌دفعه این مدارس با رنگ فیروزه‌ای مخصوص تأمین صادرات مغزها در قالب یه سازمان مستقل احیا شد و توفانی خودش رو در سراسر کشور تکثیر کرد!

اما با کدام نیرو؟ /۵۷۵
مؤسسان و مدیران سمپاد که جز در یکی دو مدرسه اصلی تهران، درکی از آموزش واقعی نداشتند، گل‌چین استعدادهای مملکت رو ریختن تو ساختمان‌های نیمه‌کاره و بدون امکانات و بدون معلم. بعد دست‌شون رو برای آموزش، پیش فارغ‌التحصیلان همون چند دوره قبل از انقلاب دراز کردند.

همین بلا نازل شد. /۵۷۶
اون‌چه در این مدارس بین معلم‌های خودشیفته و گاه با اختلالات روانی آشکار، و بچه‌هایی که با برچسب تیزهوش کودکی‌شون رو نابود کردند گذشته، گفتنی نیست. ذهن، روان، و در موارد نه چندان کم‌تعدادی جسم این بچه‌ها بازیچه یک مشت روانی، در مدارسی دور از نظام رسمی، و با حداقل نظارت بود. /۵۷۷
دانش‌آموزان این مدارس هم مثل همه مدارس دیگه، قربانی نزاع بی‌امان شبکه های قدرت بودند، اما صدها و هزاران بار شدیدتر. نام پرطمطراق تیزهوشان گارد خانواده‌ها رو بی‌نهایت باز و مراقبت اون‌ها رو به حداقل می‌رسونه و جهنم کم‌نظیری باب میل سایکوپت‌ها و آزارگران جنسی می‌سازه!! /۵۷۸
(دوستان این موضوع استفاده عامدانه شبکه‌های قدرت از آزار جنسی کودکان رو این‌جا باز نمی‌کنم، اما یه گوشه ذهن داشته باشید. از غم‌انگیزترین و دردناک‌ترین و افسرده‌کننده‌ترین و در عین حال مگوترین رازهای دنیای #پساحقیقت ه.)

حالا این تحفه که با اسم مضحک سمپاد ساختند به کجا رسید؟ /۵۷۹
بعد از ۸۸ پیرآبی‌ها برای مدیریت اون خیز برداشتند، اما قرمزها که بعد از ۳۰ سال دولت و وزارت‌خونه رو داشتند، مگه می‌گذاشتند؟ مدیری که پیرآبی‌ها گذاشتند زیر فشار بی‌امان قرمزها بعد از چند ماه استعفا داد. قرمزها با سرعت به مدارس سراسر کشور یورش بردند و... بقیه را خوانده‌اید. /۵۸۰
(همین بالاتر یکی از هم‌راهان این رشته برشته، تجربه شخصی‌ش رو گفته بود و کوت کردم. همه کشور همان بود.)

فیروزه‌ای‌ها که دوباره به دولت رسیدند، مدارس تیزهوشان رو از دست‌رفته دیدند و تعطیل اعلام کردند.

فعلا هم که خود وزیر کله‌پا شده و بلاتکلیفی شدید در آموزش‌وپرورش ادامه داره. /۵۸۱
این هم از داستان غم‌انگیز سمپاد و علی‌پاپا و چهل‌هزار دزد بغداد!

تنها و تنها بخشی از سیستم آموزش رسمی که کورسوی امیدی می‌رفت پنجره ورود آموزش نوین به کشور باشه، از اول با فلج مغزی به دنیا اومد و فعلا هم به کما رفته و با دست‌گاه زنده است.

فیل موش زایید، خودش هم سر زا رفت! /۵۸۲
(دوستان، آموزش صحیح، مهم‌ترین و حیاتی‌ترین حق ملتی مثل ما ست که می‌خواد خودش رو از زنجیر یک عقب‌ماندگی بزرگ تاریخی رها کنه!

با جزئیات دقیق فراوان دیدید که چه برهوت خشک و مرده‌ای ست. و چوب الف سیاست، سر و صورت نسل‌ها رو بی‌رحمانه خونین کرده.

پس با تمام توان؛ مطالبه اصلاح آموزش.)
(فردا شب می‌ریم سراغ آخرین و ۴مین حوزه مطالبه‌گری در دنیای #پساحقیقت. براتون آشنا ست و قبلا همه با هم مفصل تمرین‌ش کردیم. اتفاقا اول مهر داره می‌آد و وقت خوبی برای شروع دوباره ست.)

راستی من سر قول‌م هستم: توییت اول رشته به ۲۰۰ ریتوییت برسه یه راز دیگه. فقط ۱۴ تا مونده.

شب خوش
(امشب یه خبر خوب براتون دارم: یکی دو شب دیگه بیش‌تر تا پایان این رشته نمونده و این‌دفعه واقعا داره تموم می‌شه. مگه ریتوییت‌ها به ۲۰۰ برسه که به اندازه فاشیدن! یه راز بزرگ دیگه کش بیاد.
وقت‌ش‌ه انگشت‌ها رو از آتل دربیارید برای خیط کردن #وزیر_جواد فیلترو! لایک‌ها رو محکم بکوبید!)
دوستان، پارادایم یا بینش جدید ما برای درک دنیای #پساحقیقت، تا این‌جا ۴ تا راه‌کار برای کنش سیاسی و ۳ تا موضوع برای مطالبه‌گری پیش‌نهاد کرده. موضوع چهارم چیزی نیست جز:
#پیش‌گیری_از_آزار_جنسی_کودکان!

قبلا در توییتر این کنش‌گری رو تمرین و به میلیون‌ها نفر آگاهی‌بخشی کردیم. /۵۸۳
امشب می‌خوام خیلی کوچولو سر این راز رو براتون باز کنم که چرا موضوعی به این بدیهی و مهمی و ضروری و حیاتی، از طرف شبکه‌های قدرت نادیده گرفته می‌شه! (شرح مبسوط و عمیق ماجرا می‌مونه برا یکی از اون رازگویی‌های بزرگ.)

فکر می‌کنید چرا موضوعی به این مهمی رو کسی به روی خودش نمی‌آره؟ /۵۸۴
در مملکتی که حساسیت به مسائل جنسی اون‌قدر بالا ست که مردوم رو برای باز بودن دکمه‌های مانتو، وسط خیابون خفت می‌کنن می‌برن بازداشت‌گاه، مسأله آزار جنسی کودکان رو که همه ازش خبر دارن ول کرده‌ن و آزارگران کودکان با امنیت زیاد به کارشون مشغول اند!

اصلا با عقل جور در نمی‌آد!! /۵۸۵
پاسخ کپسولی و فشرده و دهشت‌ناک این پارادوکس این‌ه که هر ۴ شبکه قدرت فعلی، جز یک بخش کوچک از فیروزه‌ای‌ها، از تروماهای آزار جنسی در کودکی به عنوان ابزار دست‌کاری و مهندسی ذهن افراد و ایجاد وفاداری از همون کودکی استفاده می‌کنن!

می‌دونم این‌طوری یه‌هویی گفتن‌ش خیلی ثقیل‌ه! /۵۸۶
بعدتر مفصل خواهم گفت که تحمیل کدام هویت‌ها و رفتارهای جنسی خاص در کدوم شبکه‌ها رایج‌ه و چرا.

عجالتا این خبر رو بشنوید که در همین نظام سیاسی اسلام‌گرا، شبکه‌ای به‌شدت قدرت‌مند از هم‌حنس‌گرایان، یکی از کلیدی‌ترین وزارت‌خانه‌های کشور رو چند سالی ست کاملا در اختیار گرفته!!!!!!! /۵۸۷
بگذریم. از همه این‌ها فعلا فقط این نکته رو لازم‌ه بدونیم که با این شرایط، مدیران و سیاسیون کشور تا با مطالبه‌گری مجبور نشوند، قدمی برای #پیش‌گیری_از_آزار_جنسی_کودکان برنمی‌دارند.

پس برای سلامت و امنیت بچه‌های ایران و نسل‌ها باید این مطالبه رو در اولویت نخست‌مون بگذاریم. /۵۸۸
دوستانی که در کنش‌گری #پیش‌گیری_از_آزار_جنسی_کودکان یا همون #آزار_بس معروف مستقل و داوطلبانه فعال بودند و محتوایی رو که تولید شد دنبال کردند، می‌دونند که آزار جنسی کودکان مثل عفونت مسری می‌مونه و تا آگاهی و آموزش خودمراقبتی در مدارس فراگیر نشه، همه بچه‌ها در خطر بزرگی هستند. /۵۸۹
توییت پین صفحه من مدت‌ها ست مطالبه همین موضوع از وزیر آموزش‌وپرورش‌ه. ولی نه اون وزیر خدابیامرز نه وزرای بعدی تا مجبور نشن قدمی برای این برنمی‌دارن، و با ریسک سیاسی بزرگی که براشون داره مجبور کردن‌شون فقط یه راه داره:

مطالبه سراسری #پیش‌گیری_از_آزار_جنسی_کودکان یا #آزار_بس. /۵۹۰
اگه ۷ تا موضوع قبلی متقاعدتون نکرده که باید آستین بالا بزنین، این آخری که دیگه جای تامل نداره، داره؟

فردا شب ۴ وصیت آخر دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت رو کپسولی می‌گم و یه نکته دیگه مهم: روش مطالبه‌گری؛ که چه‌طور بازی‌چه شق‌های پیدا و پنهان و سامانه فریب نشویم.

شب خوش و ارادت
دوستان پوزش من رو بابت این تأخیر طولانی در پایان‌بندی رشته بپذیرید. دارم چند کار اساسی می‌کنم که پایان، هرچند کوتاه، با گستردگی نظری و تحلیلی رشته متناسب باشه.

به‌علاوه، در پاسخ لطف ۲۰۰ ریتوییت، دارم از عجیب‌ترین رقابت سیاسی ایران رمزگشایی می‌کنم.

ممنون که صبوری می‌کنید. 🙏

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with 🦋🎗️ نظریهٔ #پساحقیقت | کارگاه تحقیقاتی

🦋🎗️ نظریهٔ #پساحقیقت | کارگاه تحقیقاتی Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @kheradoo

May 28, 2020
سال «هزار و سیصد و نود و زشت» را از سر گذراندیم و نگذراندیم! سال وحشی و بی‌حیثیت ۹۸ را می‌گویم که باید آن را «زشت‌سال» سیاست در ایران و جهان نامید.

در این سال آن‌قدر فرومایگی، دروغ و غارت برهنه دیدیم که طاعون هم می‌آمد تعجب نمی‌کردیم. آمد و تعجب نکردیم! /۱

#رشته‌توییت
#پساحقیقت
مثل همه جنگ‌های تاریخ، که از فقر و مرگ و طاعون، تا خیانت و فساد و چپاول، هرچه زشتی را به کام بشر می‌ریزند و عقربه تمدن را به عقب می‌کشند، ۹۸ نیز ما را به اعماق تاریکی پرتاب کرد.

دنیای سیاه قدرت را که فانتزی‌هایی مثل ارباب حلقه‌ها و بازی تاج‌وتخت روایت می‌کردند، زندگی کردیم. /۲
در این رشته‌توییت، آناتومی شبکه‌های قدرت سیاسی در ایران و جهان را که در ۲ سال گذشته، با استفاده از دست‌گاه تحلیلی جدید به نام نظریه #پساحقیقت توضیح داده‌ام، روشن‌تر از همیشه بازگو کرده و رخ‌دادهای غول‌آسا و شگفت ۹۸ را از منظر نزاع‌ها و کنش‌های این شبکه‌های قدرت تحلیل می‌کنم. /۳
Read 77 tweets
May 16, 2020
پرده‌های سیرک مخفی #کووید_۱۹ روزبه‌روز پاره‌تر و این فریب عمومی، که همان ۲ ماه پیش با نظریه #پساحقیقت تحلیل کردم، هرروز آشکارتر می‌شود. با این حال پذیرش ماهیت این نمایش سراسری برای بسیاری راحت نیست و جز این بود جای تعجب داشت.

در این #رشته‌توییت به سؤالات مکرر پاسخ می‌دهم. /۱ Image
س. آیا می‌گویی #کروناویروس و بیماری #کووید_۱۹ وجود ندارد؟

ج. وجود دارد. #کروناویروس با منشأ خفاش از سال ۲۰۰۲ به‌عنوان عامل بیماری #سارس (سندروم تنفسی حاد) شناخته شده و از ۲۰۱۲ نسخه دیگری از آن به‌عنوان عامل #مرس (سندروم تنفسی خاورمیانه) در حال گردش است. #کووید_۱۹ چیز جدیدی نیست.
س. آیا #کروناویروس عامل بیماری #کووید_۱۹ نسخه جدید و کشنده‌تری از این خانواده ویروس نیست؟

ج. درباره کشنده‌تر بودن ادعای چندانی نشنیده‌ایم ولی ادعا می‌کنند نرخ شیوع ویروس جدید بیش‌تر و به‌اصطلاح مُسری‌تر است. برای هیچ‌یک شواهد ویرولوژیک یا اپیدمولوژیک کافی ارائه نشده است!
Read 25 tweets
Mar 8, 2020
چامسکی می‌گوید: هیچ‌کس نمی‌تواند دقیق محاسبه کند احتمال پایان جهان، در همین زمان‌های نزدیک، چه‌قدر است، اما احتمال‌ش آن‌قدر زیاد هست که هر آدم عاقلی آن را با تأمل بررسی کند!

دلیل وحشت ما از #کروناویروس همین است: انگار این فسقلی بر طبل آخرالزمان می‌کوبد! /۱

#رشته‌توییت
#پساحقیقت
#کروناویروس سریع منتقل می‌شود و سریع می‌کشد! هیچ راه مؤثری برای کنترل آن نیست و در سراسر جهان در حال پیش‌روی ست. هیچ راه مؤثری برای درمان آن نیست و این خود ویروس است که تعیین می‌کند کی بماند کی بمیرد!

با این حال سیاست‌مداران، از ایران تا آمریکا، خود را به خواب خرگوشی زده‌اند! /۲
برخورد دولت‌ها با شیوع #کرونا ویروس، در سراسر جهان جز چین، بسیار شلخته و سهل‌انگارانه ست.

یک‌بار دیگر؛ رفتار و گفتار سیاست‌مداران آن‌قدر با عقل سلیم ناسازگار است که ناچار ایم بپذیریم یا: یک مشت دیوانه محض بر جهان حکم می‌رانند، یا: دوباره دارند چیز مهمی را از ما پنهان می‌کنند. /۳
Read 76 tweets
Feb 22, 2020
دوستان تلاش کردم امشب از اتفاقات مهم اخیر بنویسم نشد. قسمت نیست ظاهرا #پساحقیقت را به‌روز نگه دارم!

از انتخابات چه خبر؟ درصد مشارکت اعلام شد؟ نتایج انتخابات در شهرهای بزرگ و انتخاب چهره‌های شناخته‌شده چی؟

سؤالی نکته‌ای دارید امشب همین‌جا در خدمت ام.
این انتخابات #منشیان پنهانی خوب کار کردند، اما بازی اصلی دست ائتلاف #متولیان و #متولیان_خراسانی است فعلا و بعید است اجازه بدهند اکثریت دست گروه دیگری بیفتد. قاعدتا ادامه چانه‌زنی به‌شکلی که بر سر لیست مشترک در تهران دیدیم، پشت‌پرده بر سر ترکیب کلی مجلس در جریان است.
رقابت بین ۴ شبکه قدرت سیاسی در ایران، ریشه‌دار است و از حدود ۲۵۰ سال پیش (اواسط قاجار) تا کنون، آرایش کلی نیروها تغییر کمی داشته. آرایش کلی شبکه‌های قدرت جهانی هم تغییر نکرده؛ فقط گاهی پشت بر زین بوده گاهی زین به پشت.

با این حساب، این شبکه‌ها حالاحالاها جایی نمی‌روند. لذت ببریم.
Read 10 tweets
Feb 20, 2020
داستایوسکی گفت: «اگر خدا نباشد، همه‌چیز مجاز است!»

خدای حکم‌رانی، آمار است. در کشوری که نه تعداد مبتلایان به کرونا معلوم است، نه تعداد کشتگان اعتراضات، اگر به شمارش دقیق رأی‌های هر صندوق دل ببندیم خودمان را گول زده‌ایم.

با این همه، من به ۸دلیل رأی می‌دهم:

#رشته‌توییت #پساحقیقت
۱. موضوع انتخابات، تعداد آرا نیست! هیچ‌وقت در هیچ‌جای جهان نبوده است! رأی یک عدد است که همیشه قابل مهندسی ست. دست‌کم از نیکسون تا بوش و ترامپ، انتخاب رئیس‌جمهور آمریکا مشکوک زده. دموکراسی در بقیه دنیا هم کارنامه بهتری ندارد.

پس موضوع انتخابات چیست؟ موضوع انتخابات «شفافیت» است!
بهتر بگویم: موضوع انتخابات، حرکت دائمی به سوی شفافیت بیش‌تر است!

هربار که در یک محیط سیاسی، انتخابات برگزار می‌شود، شبکه‌های قدرت (شِق‌ها) مجبور می‌شوند یک گام از پرده بیرون بگذارند.

انتخابات نه با افسانه اعمال مستقیم رأی مردم، که با اجبار شق‌ها به شفافیت، قدرت را محدود می‌کند.
Read 18 tweets
Feb 1, 2020
ترامپ سرمست از ترور سردار ایرانی جلوی دوربین‌ها آمد و گفت: «ما با فاصله، بهترین ارتش و نیروی اطلاعاتی دنیا را داریم.» همه فکر کردیم با CIA قمپز درمی‌کند، اما منظور او دشمن و رقیب خانگی CIA یعنی DIA بود.

سردار در توافق با CIA به عراق رفت و DIA او را زد! /۱
#پساحقیقت
#رشته‌توییت
۱ ماه است از خود می‌پرسیم: چرا سطح امنیت و حفاظت سلیمانی در سفر آخر این‌قدر پایین بود؟ چرا ایران به پاسخی نمایشی بسنده کرد؟ چرا موشک‌های ایران دفاع نشد؟ چرا هواپیمای مسافربری را زدند؟ چرا موشک دومی را زدند؟ و ده‌ها سؤال بی‌پاسخ دیگر…

بدیهی ست حقایقی را از ما پنهان می‌کنند. /۲
دوستان، می‌دانید من پارادایم یا دست‌گاه تحلیلی #پساحقیقت را درست برای همین اوضاع ساخته‌ام: وقتی «خبر» وجود ندارد و هرچه هست «پروپاگاندا» ست، و برای بوسیدن حقیقت راهی جز تحلیل نداریم.

اما برای تحلیل واقعی باید اول دوغ و دوشاب را و غثّ و ثمین را و ریز و درشت را از هم سوا کنیم. /۳
Read 94 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(