یادمه تو یه قسمت از سریال بهسوی جنوب، بنتون فریزر پسورد کامپیوتر رو با شنیدن صدای تایپ کردنش پیدا میکنه. (گویا قسمت ۱۲ بود با عنوان A Hawk and a Handsaw، که رفت تو یه بیمارستان روانی)
این کار هرچقدر عجیب بهنظر بیاد، دربرابر چیزایی که تو ادامه قراره بگیم چیز خاصی نیست.
۱ از ۹
درسال ۲۰۰۴ محققان IBM تو این مقاله نشون دادن هر کلیدی صدای مخصوص داره و از روی صدای تایپ میشه متن تایپ شده رو بازیابی کرد: bit.ly/3oB2zrY
این روش معروفه به استراق صوتی کیبورد یاAcoustic Keyboard Eavesdropping. سال بعد محققان برکلی با دقت ۹۶درصد تونستن متن رو بازیابی کنن.
البته این کارا سابقه قدیمیتری داره و اسنادی از CIA در دهه ۱۹۵۰ هست که با استراق سمع و تحلیل صدا، دنبال بازیابی متون رمزگشایی شده در ماشینهای رمزنگاری بودن. یک مامور سابق MI5 به اسم پیتر رایت در کتابش توضیح میده که مصریها از ماشینهای Hagelin برای رمزنگاری پیام استفاده میکردن.
در اواسط دهه ۱۹۵۰ طی عملیاتی به اسم ENGULF با همین روش اسناد محرمانه زیادی از مصریها بهدست سرویسهای جاسوسی افتاد.
امواج صدا درجهات مختلف انتشار پیدا میکنن و فقط پردهی گوش نیست که از این امواج به ارتعاش درمیاد. شاخهای از رمزنگاری با عنوان acoustic cryptanalysis اختصاص داره/
به همین موضوع و استخراج اطلاعات از روی ارتعاشات صوتی.
سال ۲۰۱۳ محققان MIT تونستن با فیلمبرداری از یه تیکه آشغال چیپس که کف یک اتاق «عایق صدا» افتاده بود، مکالمات صورت گرفته داخل اتاق رو از تحلیل ارتعاشات اون تیکه پلاستیک بازیابی کنن.
لینک مقاله bit.ly/3qLpzXa
و توضیحات:
اما موضوع به این چیزا محدود نمیشه. فرض کنید که تو گوشی تایپ میکنید با کیبرد تاچ، و صدای کیبرد رو هم خاموش کردید. حتی در اینصورت هم بسته به موقعیت کلید مربوطه، ارتعاش متفاوتی روی صفحه گوشی ایجاد میشه. این ارتعاش حتی با میکروفون خود گوشی هم قابل ردگیریه. securityboulevard.com/2019/04/recove…
سال گذشته محققان نشون دادن که با استفاده از میکروفون گوشی و استراق سمع ارتعاشات تاچ، میشه حروف تایپ شده رو بازیابی کرد. بنابراین درعمل، اگر یک اپ بدافزار به میکروفون گوشی دسترسی داشته باشه میتونه با این روش پسوردهای بانکی شما رو سرقت کنه.
توضیحات بیشتر: bit.ly/2W7ekKF
درسال ۲۰۰۴ هم دو محقق اسرائیلی نشون دادن که میشه با آنالیز نویزهای اولتراسونیک منتشرشده از خازنها و سلفهای موجود در مادربورد، حملات مشابهی رو CPUهایی که دارن کار رمزنگاری انجام میدن اجرا کرد. این ارتعاشات، متفاوت از امواج الکترومغناطیس یا امواج صوتی حاصل از صدای فن و لرزش کیسه.
درسال ۲۰۱۳ اینا یک میکروفونِ آزمایشگاهی درفاصله ۴متری یه لپتاپ قرار دادن. این لپتاپ نرمافزار رمزنگاری GnuPG رو اجرا میکرد که یک پیادهسازی الگوریتم RSA هست که همهجا کاربرد داره.
بعد با تحلیل اطلاعات اون میکروفون تونستن با موفقیت رمزا رو بشکنن: cs.tau.ac.il/~tromer/acoust…
۹/۹
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این عکسا اواخر قرن ۱۹ گرفته شده. یک زوج که نمیتونن جلوی دوربین جلوی خندهشونو بگیرن. درباره عکاسش چیزی نمیدونیم ولی نکته جالبی که این عکس رو منحصربهفرد کرده همین لبخند و شیطونیای دونفرهست.
یک تم مشترک در عکسهای قدیمی اینه که سوژهها انگار خیلی بهندرت لبخند میزدن.
۱/۷
اولین عکسها در دهه ۱۸۲۰ گرفته شدن. تا حدود صدسال بعد که کمکم لبخند به یک فیگور استاندارد در عکاسی تبدیل شد، آدمای توی عکس اکثرا حالت زمخت وجدی داشتن و لبخند پدیده ای نادر بود.
یک دلیلش این بود که عکس گرفتن هزینه زیادی داشت و تدارکات قبل از عکس، فرصت لبخند رو از آدم میگرفت
مارک تواین در یکی از نامههاش میگه: عکس یک سند بسیار مهمه؛ و هیچ میراثی برای آینده کسشرتر از یک لبخند احمقانه نیست که ثبت شده و تا ابد رو چهره میمونه.
یک دلیل دیگه، سرعت شاتر و زمان نوردهی عکس یا exposure time بود. در دوربینهای قدیمی تا سی چهل ثانیه این زمان طول میکشید.
فرض کنید یه کتاب رو میذارید لبه میز. چقدر میتونه از لبه فاصله بگیره تا نیفته؟
احتمالا همه بهطور شهودی اینو تجربه کردیم که تقریبا تا نصف طولش می تونه بیاد جلو. دلیلشم اینه که مرکز جرم کتاب اون وسطش قرار داره.
حالا فرض کنید دوتا کتاب رو هم گذاشتید. اون بالایی تا وسط رفته جلو
۱/۷
اون پایینی چقدر میتونه بیاد جلو تا تعادل هردو کتاب حفظ بشه؟
در جواب باید دو کتاب رو یک جسم درنظر بگیریم و مرکز جرمش رو تعیین کنیم. اگر اون نقطه رو میز بود تعادلش حفظ میشه.
چون برای دو کتاب یه جور تقارن حول مرکز جرم وجود داره. پس پایینی اندازه یکچهارم طولش میتونه جلو بیاد.
۲/۷
پس درمجموع لبهی کتاب بالایی بهاندازه سهچهارم طولش رفته جلو.
همین کارو اگر با سه کتاب انجام بدید پایینی یکششم جلو میاد و عدد حاصل میشه ۱۱/۱۲
منظور اینه که با تکرار این پروسه، درعین حفظ تعادل، لبه بالایی دورتر میشه. این دور شدن یک نظم جالبی داره که بهش میگن اعداد هارمونیک.
اولین دارویی که برای بیماری ایدز کشف شد (AZT یا zidovudine) بسیار مؤثر بود؛ جوری که بیمارانی که لنگاشون روبهقبله بود باهاش بهبود پیدا کردن.
ولی این داروی معجزهآسا پس از مدت کوتاهی اثرش رو ازدست داد. چون اگرچه دارو درکشتن ویروس بسیار موفق بود، اما
ویروس در جهش یافتن و مقاومت بهش قویتر عمل کرده بود.
حالا سوال نگرانکننده اینه: با توجه به این رفتاری که از ویروس کرونا دیدیم و جهشهای گاه و بیگاهی که داره، آیا احتمال داره جوری جهش پیدا کنه که دیگه هیچ واکسنی بهش نسازه و همهی تلاشهای این یک ساله رو تبدیل به پشم کنه؟
۲ از n
جهش ویروس برعلیه یک واکسن چیزیه که قبلا هم سابقه داشته. مثلا اینجا میگه ویروس بیماری مارِک در مرغها نسبت به دو جور واکسن مقاومت پیدا کرده.
اگرچه این نمونه برای مرغهاست، ولی مثلا مقاومت باکتریها دربرابر آنتیبیوتیک یک چالش بسیار خطرناک روبروی آینده بشره. linkinghub.elsevier.com/retrieve/pii/S…
همین چندروز قبل دوباره خبری دراومد که گروه خونی با شانس ابتلا به کرونا ربط داره و اونایی که O هستن وضع بهتری دارن.
دوسه ماه پیش یه خلاصهای از این قضیه نوشته بودم. اینجا گفتم که تحقیقات بیشتر لازمه و به این زودیا نمیشه نظر قطعی داد.
یه سری قند/پروتئینها روی گلبولهای قرمز سوار میشن که بهشون میگن آنتیژن.
از این آنتیژنها ما فقط A و B و Rh (تعیینکننده ±) رو میشناسیم. ولی درواقع بیش از ۶۰۰ نوع آنتیژن و ۳۸جور دستهبندی برای گروه خونی وجود داره.
برای بعضی از این آنتیژنها در بدن آنتیبادی تولیدمیشه
۲ از n
بعضی آنتیبادیها منجر میشن به لخته شدن خون؛ و لذا باید موقع انتقال خون مواظب بود آنتیژنی توش نباشه که بدن دریافتکننده براش پادتنِ خطرناک تولید کنه.
کل فلسفه تعیین گروه خونی همینه، و البته گفتیم که تنوع پادتنها و گروه خونی خیلی بیشتره.
این کاملا طبیعیه که آدم وقتی که دردسرهای اثبات قضیه پوآنکاره در توپولوژی رو میبینه، بپرسه که واقعا چرا؟
چیزی که به چشم واضح میاومد و همه درک شهودی ازش داریم چرا باید با زبان پیچیدهٔ ریاضی فرموله بشه که بعد اثباتش این همه دردسر درست کنه؟
جواب دمدستی که به این سوال میشه داد، /۱
اینه که بله، ما با ذهن انسانی خودمون شاید تا حدودی این پدیدهها رو درک کنیم، اما برای اینکه اینا رو به کامپیوتر هم بفهمونیم نیاز داریم یک زبان مشترک باهاش پیدا کنیم که همون روابط و تعاریف ریاضیه.
درواقع مهمترین کاربرد توپولوژی اینه که کامپیوتر هم بتونه مثل ما (یا بهتر از ما) /۲
از شکلها و حجمهای پیچیده سردربیاره.
گریگوری پرلمن یک خردادی مغروره که سال ۱۹۶۶ تو یه خانواده یهودی در لنینگراد (سنپترزبورگ) متولد شد. باباش ول کرد رفت اسرائیل. لذا مادرش درس ودانشگاه رو بیخیال شد تا گریشا رو بزرگ کنه.
سال ۱۹۸۲ در المپیاد جهانی ریاضی مدال طلا و نمره کامل گرفت