آندره بلوش (André Bloch) ریاضیدان فرانسوی، قضیه زیبایی در آنالیز توابع مختلط اثبات کرده که معروف شده به قضیه بلوش.

در شامگاه ۱۷ نوامبر ۱۹۱۷ آندره به همراه ‌خانواده‌ش مشغول صرف شام بود که پس از بحثی که بینشون درگرفت، برادر، خاله و دایی خودش ‌رو کشت؛ با ضربات متعدد چاقو.
۱/
بعد فریادزنان دوید تو کوچه و ‌بدون هیچ مقاومتی خودشو تسلیم کرد.

آندره سال ۱۸۹۳ در یک خانواده‌ی اصالتاً یهودی متولد شد. دو برادر کوچکتر از خودش داشت ‌و پدرش صاحب یک مغازه ساعت‌سازی ‌در بزانسون بود. در کودکی والدینش رو ازدست داد و اقوام مادری سرپرستی سه برادر رو به عهده گرفتن.
۲/
آندره با جورج ‌کمتر از یک سال اختلاف سنی داشت که باعث شد درنهایت هم‌کلاس باشند. این دو برادر استعداد ‌زیادی از خودشون نشون دادن و همیشه جزء رتبه‌های برتر بودن.

پس از اتمام دبیرستان در ۱۹۱۲ دو برادر یک‌سال خدمت سربازی رو گذراندند و بعد در امتحان ورودی إکول پلی‌تکنیک پذیرفته شدند.
با شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ هر دو به جبهه اعزام شدند. ‌آندره ستوان دوم در واحد توپخانه بود. در نبرد ‌نانت، وقتی ‌که بالای یک برج دیده‌بانی بود، بر اثر بمباران سنگین آلمان‌ها سقوط کرد ‌و به‌شدت آسیب دید.
کمی بعد جورج هم از ‌ناحیه سر مصدوم شد و بینایی یک چشمش رو از دست داد.
از آنجا که دو برادر دیگه توانایی نبرد نداشتن، با حکم ترخیص محترمانه (honorable discharge) به خونه برگشتن و در ‌اکتبر ۱۹۱۷ تحصیلات آکادمیک رو از سر گرفتن.
پس از جنایتی که در اون شب نوامبر رخ داد، آندره محاکمه شد ‌و دادگاه از صدور حکم اعدام برای او –که جانباز جنگ بود، امتناع کرد.
حکم نهایی دادگاه این بود که آندره بر اثر صدمات جنگ سلامت روان خودش رو از دست داده. لذا محکوم شد که باقی زندگیش رو در ‌تیمارستان سنت‌موریس سپری کنه.
آندره در تیمارستان یک بیمار نمونه بود. دکتر هنری باروک که در آن زمان به عنوان روانپزشک فعالیت می‌کرد آندره رو اینطور توصیف می‌کنه:
به مدت ۴۰ سال، این مرد هرروز صبح پشت یک میز می‌نشست و تا نزدیک شب از اونجا تکون نمی‌خورد؛ مگر برای صرف غذا. و تنها کارش این بود که یا به مطالعه‌ی کتاب‌های ریاضی می‌پرداخت و یا خودش یک سری معادلات و مقالات ریاضی می‌نوشت. ‌حوالی ۶:۳۰ کتاب‌ها رو می‌بست. شام می‌خورد و به اتاقش می‌رفت
...تا بخوابه. علی‌رغم اینکه سایر بیماران از وضعیت خودشون ناراضی بودند و بارها درخواست آزادی یا مرخصی می‌کردن، آندره کاملا از این ‌شرایط رضایت داشت ‌و هیچ گاه ‌شکایت نکرد.
یک بار در جواب اینکه آیا درخواستی نداری گفته بود: ریاضیات برای من کافی‌ست!
باروک در ادامه میگه که
...من واقعا نمی‌تونستم باور کنم همچین آدم خونگرم، مؤدب و باشخصیتی چنین جنایت هولناکی مرتکب شده باشه.

بلوش در موضوعات زیادی کار کرده؛ ازجمله هندسه، نظریه اعداد، آنالیز، معادلات جبری و ‌سینماتیک. اینجا لیستی ‌از تالیفاتش رو می‌تونید ببینید: bit.ly/3jOAH2o
چیزی که باعث شگفتیه اینه که چطور فردی کاملا ایزوله از جامعه ‌علمی و تقریبا بدون تحصیلات دانشگاهی، تنها به کمک چند کتابی که در دسترسش بود به این ‌سطح از ‌دانش و مهارت رسیده.

ژاک آدامار (Hadamard) از بزرگترین ریاضیدانان قرن بیستم خاطره‌ی دیدار خودش با بلوش رو این‌طور نقل می‌کنه:
وقتی که ادیتور ‌یک ژورنال ریاضی بودم، مقالات خوبی از ‌یک فرد ناشناخته دریافت می‌کردم که کیفیتشون جالب توجه بود. لذا اون فرد رو به شام دعوت کردم. پاسخش این بود که «به دلیل مسائلی که از حیطه اختیار من خارجه، قادر به قبول دعوت شما نیستم». اما درعوض من رو دعوت کرد به آدرس خودش.
وقتی که به اون آدرس رفتم، درکمال تعجب دیدم که ‌یک بیمارستان روانیه و فرد موردنظر یک مجرم خطرناک.
اینجا داستان مشابهی درباره جورج پولیای کبیر نقل شده: cutt.ly/Rkfc18h با این تفاوت که پولیا وقتی سوار تاکسی بود و نزدیکیای اون آدرس فهمید که مال یک بیمارستان روانیه، خایه کرد /
و به راننده گفت که سر خرو کج کنه.

در دوران اشغال فرانسه در حنگ جهانی دوم، بلوش فهمید که رگ و ریشه یهودی ممکنه براش دردسر ایجاد کنه و لذا مقالات خودش رو با اسم مستعار چاپ می‌کرد. سه سال پس از پایان جنگ به سرطان خون مبتلا شد و ماه‌های آخر عمرش رو در بیمارستان سنت ان گذروند.
هنری باروک چند مقاله درباره تحلیل روانشناختی بلوش منتشر کرده که در اونها بخش‌هایی از مصاحبه‌های خودش رو آورده. ازجمله میگه یک بار بلوش گفت که کشتن خانواده‌ش رو ‌یک وظیفه تلقی می‌کرده در راستای اصلاح نژاد بشر:
«این از لحاظ ریاضی یک مساله کاملا منطقیه. خانواده‌ام از سمت مادری /
دارای اختلالات روانی بودن. نابودی این شاخه‌ی معیوب یک عمل اجتناب‌ناپذیر بود. من در اون شب کاری رو شروع کردم که البته هرگز فرصت نکردم به اتمام برسونمش».

وقتی که دکتر باروک بهش گفت که این طرز فکر خیلی وحشتناکه، بلوش جواب داد:
«تو داری از زبان احساس استفاده می‌کنی.
فراتر از همه چیز، ریاضیات و قوانین اونه. خودت هم خوب می‌دونی که این استدلال من برمبنای عملگرایی، منطق و صلاح کلی بشره. نمونه‌ای از این اصول و تفکر منطقی رو می‌تونی در رفتار هیپاتیا، ریاضیدان معروف اسکندریه ببینی».

اشاره بلوش به این فرد برمی‌گرده به داستانی که درکتاب هیپاتیا،
اثر چارلز کینگزلی نقل شده. اونجا میگه هیپاتیا با توجیهات مشابهی، در تماشای نبرد گلادیاتورها هیچ واکنش یا احساسی بروز نمی‌داد.
دکتر باروک درمجموع نتیجه می‌گیره که قشر پیشانی مغز بلوش در جنگ آسیب دیده و باعث شده که توانایی همدردی و احساس خودش رو ازدست بده (و یه کم زیادی منطقی باشه)
آکادمی علوم فرانسه در روزهای آخر عمر بلوش درسال ۱۹۴۸ به وی اطلاع داد که برنده جایزه بکرل شده به مبلغ ۶۰۰۰ فرانک (۲۵هزار دلار به پول امروز) که بعد از مرگش اهدا شد.

به دلیل ماهیت جالب داستان بلوش، شاخ‌وبرگ زیادی به ماجراهای پیرامونش داده شده و افسانه‌های زیادی درباره‌ش گفتن.
سعی کردم اینجا از مقالات دست اول و قابل اعتماد نقل کنم، ازجمله این: cutt.ly/okQr97Q
در پایان دوتا نکته بگم. یکی اینکه هیچ عکسی از بلوش وجود نداره و در منابع مختلفی عکس افراد دیگه رو اشتباها بهش نسبت دادن. ازجمله این عکس سمت راستی یک آندره بلوشِ دیگه‌ست که موسیقیدان بود.
عکس سمت چپ توییت فوق هم فلیکس بلوخ، بنده نوبل فیزیک ۱۹۵۲ رو نشون میده (اون حرف خ تو اسمش به این دلیله که اصالتا سوئیسی بود).

نکته دوم اینکه تو این رشته‌توییت «یک مصراع شعر» به‌صورت رمز مخفی شده. پس‌فردا قراره یک رشته‌توییت درباره کریپتوگرافی بنویسم و نحوه کشف رمز رو توضیح بدم.
تا اون موقع اگر کسی تونست این رمز رو کشف کنه مبلغ ۵۰۰هزار تومن جایزه دریافت خواهد کرد. مبلغ جایزه زیاد نیست چون رمزش چندان سخت نیست و یک کریپتوآنالیست حرفه‌ای احتمالا می‌تونه ظرف یکی دو ساعت پیداش کنه. #جدی

با عرض معذرت و شرمندگی برای اولین بار کامنت‌ها رو می‌بندم.
اگر عبارت رمز رو کشف کردید برید به این سایت و مطابق شکل ۱ اون رو وارد کنید و یک کلید دریافت کنید:
neurotechnics.com/tools/pbkdf2-t…
بعد برید به این سایت و با استفاده از اون کلید قفلش رو باز کنید (شکل ۲ و ۳)
protectedtext.com/polfosol
اگر قفلش باز شد برای دریافت جایزه هماهنگ میشه باهاتون.
۲۲/

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with polfosol balthazar

polfosol balthazar Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @polfosol

26 Dec 20
در روزهای گذشته توییتی که افسردگی رو ربط می‌داد به راحت‌طلبی و اینکه شادبودن سخت‌ترین کاره، بحث‌برانگیز شد.
تو این رشته‌توییت به‌جای تمرکز رو اشتباهات واضح اون توییت و توضیح بدیهیات، به این مساله می‌پردازیم که افسردگی چه فایده‌ای برای ما داره و انسان‌ها چرا افسرده میشن؟

۱ از n
یکی از اشتباهات رایج در برخورد با این مساله، ربط دادنش به اقتضائات دنیای امروزه و این تصور که افسردگی پدیده‌ایست مدرن.
اما یک بررسی کوتاه نشون میده که افسردگی قدمتی به درازای عمر انسان داره.
تا اوایل قرن بیستم از افسردگی با عنوان melancholia یاد می‌شد که درواقع نوع حاد افسردگیه.
قدیمی‌ترین مورد ثبت‌شده از افسردگی مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد تو بین‌النهرین بوده. البته در لوحه‌های بجا مونده از تمدن بابل این بیماری رو به روح انسان ربط می‌دادن و ناشی از مسخ شدن با شیاطین می‌دونستن.
لذا حیطه تخصص کاهنان بود و پزشکان بهش کاری نداشتن
journals.sagepub.com/doi/10.1177/01…
Read 19 tweets
17 Dec 20
قضیه اساسی جبر میگه هر چندجمله‌ای از درجه n دارای nتا ریشه‌ست. حالا این یعنی چی؟
این مثال‌ها رو ببینید. معادله درجه ۲ که تو راهنمایی حل می‌کردیم و دلتا براش حساب می‌کردیم، درواقع جوابش همون ریشه‌های چندجمله‌ای درجه ۲ بود
منتها اونجا می‌گفتن اگر دلتا منفی باشه جواب نداره دیگه

۱/۶
قضیه اساسی یه فرق کوچولو داره با چیزی که تو راهنمایی خوندیم. میگه اونجابی که جواب نداره هم درواقع جواب داره، ولی جوابش اعداد مختلطه
اعداد مختلط رو هم که می‌شناسید همه‌تون.
مثلا این شکل ریشه‌های یک چندجمله‌ای درجه ۳ رو تو صفحه اعداد مختلط نشون میده. یک ریشه حقیقی داره و دوتا مختلط
به اون عددایی که قبل از x میان، ضرایب چندجمله‌ای گفته میشه. حالا می‌رسیم به اصل مطلب.
اگر ضرایب چندجمله‌ای فقط ۱ یا ۱- باشه، بهش میگن چندجمله‌ای لیتل‌وود. چندتا مثال از چندجمله‌ای Littlewood رو تو این شکل می‌بینید.
حالا بیاین محل ریشه‌های اینا رو تو صفحه مختلط با نقطه مشخص کنیم:
Read 7 tweets
11 Dec 20
یادمه تو یه قسمت از سریال به‌سوی جنوب، بنتون فریزر پسورد کامپیوتر رو با شنیدن صدای تایپ کردنش پیدا می‌کنه. (گویا قسمت ۱۲ بود با عنوان A Hawk and a Handsaw، که رفت تو یه بیمارستان روانی)

این کار هرچقدر عجیب به‌نظر بیاد، دربرابر چیزایی که تو ادامه قراره بگیم چیز خاصی نیست.

۱ از ۹
درسال ۲۰۰۴ محققان IBM تو این مقاله نشون دادن هر کلیدی صدای مخصوص داره و از روی صدای تایپ میشه متن تایپ شده رو بازیابی کرد: bit.ly/3oB2zrY
این روش معروفه به استراق صوتی کیبورد یاAcoustic Keyboard Eavesdropping. سال بعد محققان برکلی با دقت ۹۶درصد تونستن متن رو بازیابی کنن.
البته این کارا سابقه قدیمی‌تری داره و اسنادی از CIA در دهه ۱۹۵۰ هست که با استراق سمع و تحلیل صدا، دنبال بازیابی متون رمزگشایی شده در ماشین‌های رمزنگاری بودن. یک مامور سابق MI5 به اسم پیتر رایت در کتابش توضیح میده که مصری‌ها از ماشین‌های Hagelin برای رمزنگاری پیام استفاده می‌کردن.
Read 9 tweets
6 Dec 20
این عکسا اواخر قرن ۱۹ گرفته شده. یک زوج که نمی‌تونن جلوی دوربین جلوی خنده‌شونو بگیرن. درباره عکاسش چیزی نمی‌دونیم ولی نکته جالبی که این عکس رو منحصربه‌فرد کرده همین لبخند و شیطونیای دونفره‌ست.

یک تم مشترک در عکس‌های قدیمی اینه که سوژه‌ها انگار خیلی به‌ندرت لبخند می‌زدن.

۱/۷
اولین عکس‌ها در دهه ۱۸۲۰ گرفته شدن. تا حدود صدسال بعد که کم‌کم لبخند به یک فیگور استاندارد در عکاسی تبدیل شد، آدمای توی عکس اکثرا حالت زمخت وجدی داشتن و لبخند پدیده ای نادر بود.
یک دلیلش این بود که عکس گرفتن هزینه زیادی داشت و تدارکات قبل از عکس، فرصت لبخند رو از آدم می‌گرفت

۲/۷
مارک تواین در یکی از نامه‌هاش میگه: عکس یک سند بسیار مهمه؛ و هیچ میراثی برای آینده کسشرتر از یک لبخند احمقانه نیست که ثبت شده و تا ابد رو چهره می‌مونه.

یک دلیل دیگه، سرعت شاتر و زمان نوردهی عکس یا exposure time بود. در دوربین‌های قدیمی تا سی چهل ثانیه این زمان طول می‌کشید.

۳/۷
Read 7 tweets
1 Dec 20
فرض کنید یه کتاب رو میذارید لبه میز. چقدر می‌تونه از لبه فاصله بگیره تا نیفته؟
احتمالا همه به‌طور شهودی اینو تجربه کردیم که تقریبا تا نصف طولش می تونه بیاد جلو. دلیلشم اینه که مرکز جرم کتاب اون وسطش قرار داره.
حالا فرض کنید دوتا کتاب رو هم گذاشتید. اون بالایی تا وسط رفته جلو

۱/۷
اون پایینی چقدر می‌تونه بیاد جلو تا تعادل هردو کتاب حفظ بشه؟
در جواب باید دو کتاب رو یک جسم درنظر بگیریم و مرکز جرمش رو تعیین کنیم. اگر اون نقطه رو میز بود تعادلش حفظ میشه.
چون برای دو کتاب یه جور تقارن حول مرکز جرم وجود داره. پس پایینی اندازه یک‌چهارم طولش می‌تونه جلو بیاد.

۲/۷
پس درمجموع لبه‌ی کتاب بالایی به‌اندازه سه‌چهارم طولش رفته جلو.
همین کارو اگر با سه کتاب انجام بدید پایینی یک‌ششم جلو میاد و عدد حاصل میشه ۱۱/۱۲
منظور اینه که با تکرار این پروسه، درعین حفظ تعادل، لبه بالایی دورتر میشه. این دور شدن یک نظم جالبی داره که بهش میگن اعداد هارمونیک.

۳/۷
Read 7 tweets
20 Nov 20
اولین دارویی که برای بیماری ایدز کشف شد (AZT یا zidovudine) بسیار مؤثر بود؛ جوری که بیمارانی که لنگاشون روبه‌قبله بود باهاش بهبود پیدا کردن.
ولی این داروی معجزه‌آسا پس از مدت کوتاهی اثرش رو ازدست داد. چون اگرچه دارو درکشتن ویروس بسیار موفق بود، اما

۱ از n
nature.com/articles/nrmic…
ویروس در جهش یافتن و مقاومت بهش قوی‌تر عمل کرده بود.

حالا سوال نگران‌کننده اینه: با توجه به این رفتاری که از ویروس کرونا دیدیم و جهش‌های گاه و بیگاهی که داره، آیا احتمال داره جوری جهش پیدا کنه که دیگه هیچ واکسنی بهش نسازه و همه‌ی تلاش‌های این یک ساله رو تبدیل به پشم کنه؟

۲ از n Image
جهش ویروس برعلیه یک واکسن چیزیه که قبلا هم سابقه داشته. مثلا اینجا میگه ویروس بیماری مارِک در مرغ‌ها نسبت به دو جور واکسن مقاومت پیدا کرده.
اگرچه این نمونه برای مرغ‌هاست، ولی مثلا مقاومت باکتری‌ها دربرابر آنتی‌بیوتیک یک چالش بسیار خطرناک روبروی آینده بشره.
linkinghub.elsevier.com/retrieve/pii/S…
Read 14 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!