تا حالا دیدین یکی که تو دبیرستان دانش‌آموز خوبی بوده، در دانشگاه با سختی روبرو میشه، انگیزه‌اش رو از دست میده، و شاید حتی به سختی مدرکش رو بگیره؟ یا یکی که در دانشگاه عالی بوده، سر کار دیگه اون انگیزه رو نداره و تبدیل میشه به یک کارمند معمولی. علتش چیه؟ /۱
مالکم گلدوِل میگه ما موقعیت‌مون رو بصورت نسبی می‌سنجیم. در مقایسه با اطرافیان نزدیک‌مون.
Relative Deprivation Theory

از محیط دانشگاه مثال می‌زنه: تو همه دانشگاههای آمریکا، اکثر افرادی که در یک‌سوم پایینی کلاس هستن، انصراف از تحصیل میدن و مدرک نمی‌گیرن /۲

این پدیده تو هاروارد (و بقیه دانشگاههای خوب) هم اتفاق میافته؛ جاهایی که دانشجوهایی پایین کلاس از میانگین دانشجوهای سراسر کشور خیلی بالاتر هستن. بعضی‌ها چنان دچار ضعف اعتماد به نفس میشن که به کل می‌خوان تغییر رشته بدن و برن سراغ کار دیگه‌ای. /۳
فارغ از میزان توانایی فرد، اگه اون آدم در یک‌سوم پایینی قرار بگیره، کم کم اعتماد به نفس‌شون رو از دست میده. دیگه اصلا خودش رو باور نداره که بخواد از توانایی‌هاش استفاده بکنه. انگیزه برای تلاش بیشتر و ادامه دادن رو هم از دست میده. /۴
توصیه‌اش هم اینه: اگه بین دوجا باید انتخاب کنید (مثلا دوتا دانشگاه، شرکت و...) بهتره جایی رو انتخاب کنید که بدونید به راحتی در یک‌سوم پایینی قرار نمی‌گیرید.

...
داشتن اعتماد به نفس فاکتور مهمی در موفقیت فرده. احتمالا مهمتر از خود میزان توانایی‌هاش. /۵
اگه در این موقعیت بودید، حواستون به این قضیه باشه. بدونید بطور ناخودآگاه داره به اعتماد به نفس‌تون ضربه وارد میشه. تلاش کنید این اتفاق نیافته. اگر هم دیدید نمیشه، شاید بد نباشه جاتون رو عوض کنید و دوباره خودتون رو پیدا کنید. /۶ و پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

20 Sep
«تو کی هستی؟»

هرکسی پیچیدگی‌های شخصیتی زیادی داره که نمی‌تونه همه جنبه‌هاش رو توضیح بده. علاوه بر اون، در پاسخ دادن به این سوال، همه یک سری پتانسیل در خودشون می‌بینن که هنوز به واقعیت تبدیل نشدن. به همین دلیل، جواب دادن به این سوال راحت نیست. /۱
آدمها معمولا خودشون رو در داستانها پیدا می‌کنن. داستانها به ما یادآوری می‌کنن که چه ویژگی‌هایی مطلوب ماست. در قالب کاراکترها، رفتارهای انسانی‌ای رو برای ما شرح میدن که ما می‌دونستیم ولی نمی‌تونستیم بیان کنیم‌شون. /۲
داستانهای فراموش‌نشدنی، مفاهیم پیچیده رو با بیانی قابل فهم ارائه می‌کنن. سراغ شرایط پیچیده میرن و راه‌حلهایی میارن (به همون اندازه سخت و پیچیده) در همه اونها بیشمار مشاهده وجود داره که به ما فرصت میده الگوهای رفتاری و قواعدی رو از متن استخراج کنیم و تو زندگی‌مون بکار ببریم. /۳
Read 19 tweets
14 Sep
*تنهایی و سردرگمی*

نویسنده مراجعی داشت که آدم تنهایی بود. همسرش رو از دست داده بود، بچه‌هاش خارج از کشور زندگی می‌کردن و ارتباطی با دوستان و خونواده‌اش نداشت. توی جلساتی که باهاش داشت، به وضوح می‌دید که اون مرد حتی روشهای ابتدایی ارتباط با بقیه رو بلد نیست. /۱
توی جلسات بعدی متوجه شد اگه ساکت بشینه تا مراجع فقط حرف بزنه، خودش مشکلاتش رو آروم آروم بیان می‌کنه و خیلی‌هاشون رو هم حل می‌کنه. جلسات بین اونها از این به بعد اینطوری ادامه پیدا کرد. اون مرد کم کم در بیان قوی‌تر شد، افکار آشفته‌اش رو مرتب کرد و زندگی اجتماعی‌اش بهتر شد. /۲
ما هم به حرف زدن با بقیه نیاز داریم تا ذهن خودمون رو مرتب کنیم. در صحبت کردن با بقیه است که می‌تونیم بفهمیم کدوم اتفاقها در گذشته کم اهمیت بوده و نگرانی‌های بی‌موردی داشتیم؛ یا برای حال و آینده باید چطور تصمیم گیری کنیم. ما برای فکر کردن نیاز به حرف زدن با یکی دیگه داریم. /۳
Read 25 tweets
9 Sep
آدمهای matched و آدمهای mismatched

این دسته‌بندی‌ایه که «مالکم گلَدوِل» از زبون بدن آدمها در بیان احساساتشون داره. میگه بعضیا فرم صورت و زبون بدنشون دقیقا همون چیزیه که احساس می‌کنن (آدمهای matched) ولی خیلی‌ها هم هستن که زبون بدنشون لزوما نشون دهنده‌ی احساس‌شون نیست. /۱
تو برنامه‌های تلویزیونی، مثل فرندز، بازیگرها همیشه matched هستن. اگه صدا رو قطع هم بکنیم، میتونیم بفهمیم کجا فیبی کلافه است، کی راس سردرگمه، یا... این برنامه‌های تلویزیونی بدآموزی دارن، چون به ما این تصور رو میدن که آدمها رو میشه اینطوری درک کرد. /۲

خیلی‌ها زبون بدن متفاوتی دارن و با اون چیزی که در تلویزیون می‌بینیم فرق می‌کنن (mismatched)

توجه کردن به ظاهر آدمها برای اعتماد کردن یا نکردن، خطای زیادی داره. یکی ممکنه خیلی خوب نقش بازی کنه یا یکی دیگه ممکنه حسش رو درست با زبون بدنش نشون نده. /۳
Read 7 tweets
31 Aug
یه تحقیقی تو هاروارد ۸۰ ساله که داره انجام میشه. اول هدفشون این بود که اثر ویژگی‌های ذاتی افراد رو در موفقیت‌شون بسنجن (مثلا اندازه دور سر!) این تحقیق همینقدر ساده‌انگارانه بود، ولی چون برای مدت طولانی پیگیری شد، ازش نتایج جالبی بدست اومد. /۱
اولین نکته‌ای که متوجه شدن این بود که افرادی که زندگی اجتماعی‌تری دارن، هم در زندگی سالم‌ترن و هم در کار موفق‌تر میشن. دیدن اثر زندگی اجتماعی برای سلامتی فرد از ورزش کردن و رژیم غذایی مناسب بیشتره! /۲
یعنی اگه یکی فقط یه ساعت وقت داشته باشه، اگه بره دوستهاش رو ببینه، برای سلامتیش بهتره، تا اینکه بره ورزش کنه. /۳
Read 9 tweets
28 Aug
این هفته کتاب Ordinary Men رو خوندم که ماجرای گروهیه که زندانبان یهودی‌ها تو اردوگاهی بودن و رکورد حیرت‌انگیزی در کشتن زندانی‌ها ثبت کردن - ۸۰٪ کشته‌های یهودی‌ها کار اینهاست!
اینکه کتاب به این گروه میگه «مردهای عادی» طنز نیست. اینها واقعا افراد عادی‌ای بودن مثل من و شما! /۱
نود درصد کتاب به بازخونی جلسات دادگاههای این افراد اختصاص داره. ولی ۱۰٪ دیگه‌اش تحلیل روانشناسی رفتار اینهاست.

اینها کی بودن؟ یه عده کارمند! نه سابقه کشتن کسی رو داشتن و نه اصلا عضو ارتش بودن. در نگاه اول، به نظر میاد اینها بدترین کاندیدا برای پستی بودن که بهشون محول شده بود. /۲
شاید فکر کنیم اینها به خشونت و آدم‌کشی علاقه داشتن و دنبال موقعیت مناسب بودن. ولی مستندات عملکرد اونها نشون میده که همه‌شون در برخورد با اولین صحنه‌ی کشته شدن آدمها منقلب شدن و وحشت اون واقعه براشون غیرقابل تحمل بود. از آدمکشی قطعا لذتی نمی‌بردن. /۳
Read 13 tweets
24 Aug
عادتها مزایای زیادی دارن. پایه‌ی مهارتها هستن و سرعت ما رو در کارها زیاد می‌کنن.
ولی روی تاریکی هم دارن؛ باعث میشن ما نسبت به بازخوردها و اشتباهاتمون بی‌تفاوت‌تر بشیم. وقتی به سطحی برسیم که به اندازه کافی خوب باشیم، دیگه چندتا اشتباه اینجا و اونجا برامون اهمیت زیادی نداره. /۱
برای کسب هر مهارتی، ما باید اول به حرکات مقدماتی اون عادت کنیم. مثلا بازیکنهای بسکتبال تا حرکات ساده بازی، مثل پاس دادن و دریبل و... رو یاد نگیرن، نمی‌تونن تاکتیک‌های مربی رو تو زمین درست پیاده کنن. /۲
ولی تحقیق‌ها نشون دادن که وقتی کاری برای یکی روتین میشه، میزان کارایی‌اش یکم افت می‌کنه. مثلا وقتی ما به آشپزی یا آماده کردن چایی صبح عادت کردیم، دیگه مراحل این کارها رو با دقت خیلی زیادی انجام نمی‌دیم و ممکنه چندتا اشتباه و سهل‌انگاری کوچیک داشته باشیم، که اهمیت زیادی ندارن. /۳
Read 21 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(