ما در قرن هفتم میلادی (حد فاصل سالهای 600 تا 700 میلادی) در یکی از شهرهای امپراطوری ساسانی [یا پساساسانی] ایستاده ایم، اگر در این لحظه، واژه #محمد را بشنویم، این واژه چه چیزی را در ذهن ما تداعی میکند؟
برای ردیابی پاژنام [صفت] محمد، بطور کلی سه دسته سند در دست داریم:
الف- سکه ها و کتیبه های پیدا شده.
ب- ردگیری نام محمد (و مترادف های آن) در متون معاصر یا قدیمی تر، خصوصا کتاب مقدس.
ج- بررسی نام محمد در روایات اسلامی.
👇
الف- در سکه های یافت شده متعلق به 661 میلادی (سال 40 عربی یا هجری) در شرق ایران، نام Mhmt نقش بسته است.
این مناطق شرقی ایران، محل اسکان مسیحیانی بود که پس از پیروزی ساسانیان در سال 241 م. (با تصرف شهر الخضر) به آنجا کوچانده شدند.
👇
گویا خاستگاه زدن این سکه ها در دو جای متفاوت، با دوبرداشت متفاوت بوده است.
مسیحیان منطقه شمال شرقی ایران، یعنی محدوده افغانستان و ترکمنستان امروزی، از واژه mhmt (محمت) مفهوم عبدالله (یعنی خدمتکار [یا بنده] خدا) و خلیفه الله یا مفهوم ستایش شده و برگزیده برداشت میکردند، ولی 👇
در مناطق جنوب شرقی ایران مثل کرمان، از واژه mhmt مفهوم ولی الله یا "#قانون_خدا" برداشت میشد.
بعدها از کتیبه های باقیمانده در می یابیم که عبدالملک بن مروان، که فردی ایرانی است [و نه عرب] از مرو (شمال منطقه هرات) برداشت اول را در ذهن دارد.
👇
صفت #عبدالله نیز، که از قرون اول میلادی در امپراطوری ایران و بیزانس، دیده میشود، پس از سقوط ساسانیان، توسط پادشاهان پساساسانی - که ما انها را به امویان میشناسیم - بکار میرود، این واژه که به مفهوم #خدمتکار_خدا [یا بنده خدا] بوده، در مقابل تفکر پادشاهان ساسانی بکار برده میشود
👇
چرا که ساسانیان خود را از نژاد خدایی و وابسته به اهورامزدا میدیدند، و پادشاهان پساساسانی خود را با صفات #امیرالمومنین، و عبدالله (یعنی خدمتکار خدا یا بنده خدا) به مردم و تاریخ، معرفی میکنند.
امیرالمومنین که ما امروزه، آنرا پادشاه و یا رییس مومنان تعبیر میکنیم، 👇
در آن روزگار به این معنا نبود.
امیرالمومنین، رییس دستگاه تامینات یا بقولی حاکم امنیت مردم بود [چنانچه بزودی میبینیم اصلا در زمان معاویه یا مروان یا عبدالملک و...، هنوز مومن یا مومن هایی وجود نداشت که بخواهیم دنبال رییس مومنان باشیم]
👇
در قبایل عربی و سوری، وقتی کسی از قبایل دیگر پناه میخواست، امیرِ مومنین میتوانست امنیت او را با عبارت #امان دادن تضمین کند، چنانچه میدانیم این عبارت امان دادن، بعدها زیاد بکار رفته است (مثلا پادشاهی جایی را محاصره میکرد، و مردم درون قلعه، #امان میخواستند تا خود را تسلیم کنند)
👇
بهرحال عبدالملک، نخستین فردی است که سکه هایی با عنوان #محمت در شرق تا غرب امپراطوری زده است و با توجه به زادگاهش - مرو - برداشت مفهومی ستایش شونده، ستایش شده، یا برگزیده را در نظر داشته است.
نکته مهم این است که سده ها قبل از ظهور محمد، پیامبر عرب، 👇
نام محمد به معنای برگزیده و یا ستایش شونده در میان مسیحیان مناطق ایرانی (منظور مسیحیان امپراطوری ساسانی - حال چه مسیحیان افغانستان، چه عرب های مسیحی که به عرب های ساسانی شهرت داشتند.) بکار میرفته است.
👇
روشن است که واژه t در واژه mhmt بعدها تبدیل به d در واژه mhmd (مِحمِد) در زبان سریانی شده است. که در لهجه عربی سوری، mahmed (مَحمِد) خوانده میشد.
بعدها میبینیم که در لهجه های دیگر عربی، واژه مَحمِد را مُحَمَّد خوانده اند، 👇
چنانچه از سکه های یافت شده در سده 60 قرن هفتم میلادی میبینیم (یعنی 661 م. معادل 40 عربی) که با قدرت گرفتن امویان، سکه های دو زبانه با هر دو آوا ثبت شده یعنی نام mhmt (محمت) و muhammad (مُحمَّد).
نکته اینکه در همین زمان در نوشته های یونانی، نام mamed ثبت شده است.
👇
در اینده نام #محمد یا در یک چرخش زبانی یا در یک الگوی مذهبی به #احمد نیز تغییر یافته است. که در سوره های 6 و 61 قران نیز ایاتی در اینباره میبینیم. (جلوتر، ایات مربوطه و روایت ابن اسحاق و مقایسه وی، از نام احمد با کلمه برگزیده در کتاب مقدس -تورات- را میاورم.)
👇
تا این زمان نام #محمد (با هرگونه تفاوت آوانویسی) به منظور برگزیده یا ستایش شده به کار رفته است.
لوگزنبرگ، عبارت #محمد_رسول_الله را با زبان سریانی، "ستایش باد فرستاده خدا" ترجمه میکند و چنانچه بزودی میبینیم، ترجمه لوگزنبرگ بدون تردید در اینجا صحیح است.
👇
چرا که از سکه ها که عبور میکنیم، به سند بسیار مهمی که نظرات بالا را تایید میکند میرسیم: "مسجد قبة الصخرة"
این مسجدی بسیار مهم، در تاریخ سده هفتم میلادی است. چرا که در کتیبه های بیرون مسجد میبینیم که شعارهای معروف اسلام را نوشته، ولی در کتیبه های داخلی میبینیم که 👇
این عبارات در ارتباط با عیسی بن مریم و مسیحیت نوشته شده.
بجز این مسجد، ستون های سنگی بین راهیِ پیدا شده در طبریه (اسراییل) نیز، فرض های بالا را تایید میکند.
بررسی کتیبه های درونی و بیرونی قبه صخره و ستون طبریه در اسراییل امروزی، را به رشتوی بعد میگذارم...
داشتم مینوشتم تا واسه فردا اماده باشه، دستم خورد سند شد
اشکالی نداره، رشتوی بعدی، اولین اسناد و مدارک را با تصویر آنها بررسی میکنم...
پایان بخش سیزدهم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اساسا صفات #برگزیده یا ستایش شده، یا تبرک شده، از دسته صفاتی هستند که در فرهنگها و جوامع دینی یا ایدئولوژیک، بشدت استفاده میشود.
مثلا یهودیان خود را قوم #برگزیده میدانند، و این امر در جای به جای کتاب مقدس آنها نیز دیده میشود.
👇
برای مثال در سِفر تثنیه، باب 7 ایات 6 و 7 میخوانیم که خداوند قوم یهود را نه به دلیل کثرت، بلکه بخاطر اینکه آنها را دوست میداشت، قوم #برگزیده کرده است. قرآن نیز در چند آیه #برگزیدگی یا برتری قوم یهود را تایید و تصریح کرده است.
از نیمه دوم قرن هفتم میلادی (زمان امویان) دو سند بسیار مهم داریم که نشان میدهد در این دوران، هنوز #صفت محمد از عیسی جدا نشده است. یکی سکه هایی که در دوران #موآویا [=معاویه]، اما به اسم مسیح زده شده
البته در این سکه ها اثری از نام مسیح نیست بلکه نمادهای مسیحی مثل صلیب بکار رفته، در دوران عبدالملک مروان نیز، سکه های دو زبانه با نام محمت mhmt و مُحمَّد (با لهجه عربی) muhammad زده شده.
دوم کتیبه های مسجد قبه الصخره.
قبه الصخره مسجدی است که توسط عبدالملک بن مروان ساخته شد
👇
درون این مسجد، صخره ای بزرگ قرار دارد که به ان صخره مقدس میگویند.
ادیان سامی، افسانه های دینی خودشان را به این صخره مرتبط میدانند، از هبوط آدم بر روی این صخره در زمین یا ادعای دیگری مبنی بر اینکه ابراهیم تصمیم داشته فرزندش را روی این صخره قربانی کند، تا ادعای مسلمین،
قبل از شروع بخش چهارم، یک نکته را تاکید دوباره و یک نکته را یاداوری کنم؛ نکته تاکیدی اینکه، مطالبی که تا الان آمده و پس از این میآید، نظرات شخصی من نیست، و اصلا در این بحث نظرات شخصی مهم نیست، چنانچه 👇
اناتول فرانس میگوید [نقل به مضمون] اگر چند میلیارد نفر عقیده ای اشتباه داشته باشند، باز هم آن عقیده اشتباه است. ما این اشتباه رایج در منطق را، با عنوان مغالطه توسل به اکثریت میشناسیم.
دیگر اینکه این مطالب، فقط جهت اشنایی خواننده های محترم با تئوری های جدید است 👇
و شخصا کوچکترین اصراری بر پذیرش این مطالب - حتی برای یک نفر - ندارم. ذهن ما باید برای پذیرش یافته های جدید باز باشد، این دیگر انتخاب شخصی هر فرد است که تئوری های جدید را بپذیرد یا [منطقی، یا متعصبانه] رد کند.
دوستان نقدی که جناب هری نوشته رو بخونید، شخصا از نقد استقبال میکنم و حرف هیچ احدی واسم وحی منزل نیست
اما نقدی به نقد هری:
در باب مسجد گوانژوی چین، تاریخ گزاری مسجد توسط گیبسون انجام نشده، بلکه یک سرچ ساده هم نشان میدهد که منابع دیگر نوشتند که سعدبن ابی وقاص این مسجد را ساخته. 👇
(در واقع گیبسون اینجا صرفا اطلاعات تاریخی میدهد، نه کشفیات شخصی خودش)
دوم اینکه من، شخصا وقتی کتاب و مستند گیبسون را دیدم، اولین شبهه برایم خطای قبله زدن مساجد بود، انصافا میتوان پذیرفت که قبله زدن مسجدی در چین، تا اورشلیم میتواند خطای 12درجه ای داشته باشد، ولی اگر قبله یازده 👇
مسجد اولیه، همگی دقیقا به پترا برسد این دیگر خطای نجومی نیست، و البته نه تنها خطای نجومی نیست اتفاقا دقت کارشان را نشان میدهد
ضمن اینکه مسجد گوانژو قطعا درست تاریخ زده شده (حداقل قبل از 624 م. بودنش صحیح است) یعنی در زمان زندگی خود محمد ساخته شده، چرا؟ 👇
پسران بهشتی و غلمان:
تا اینجا روشن شد که حورالعین به انگورهایی که مثل جواهر، بلورین و شفاف و درخشنده هستند، برمیگردد، ولی قران در سه ایه از پسران بهشتی سخن به میان میاورد:
👇
و بر گِرد آنها نوجواناني جاوداني (براي پذيرائي) ميگردند كه هر گاه آنها را ببيني گمان ميكني مرواريد پراكنده اند!(۱۹)
[مکارم شیرازی]
👇
لوگزنبرگ در اینجا توضیح میدهد که کلمه #وِلْدَانٌ و کلمه #مُخَلَّدُونَ (یعنی همیشه زنده) که هر دو جمع هستند، مفسران را به گمراهی برده. او توضیح میدهد که قران واژه ولدان یا پسران را به کار برده و این کلمه هم قطعا درست خوانده شده، و این، راه هر گونه تفسیر را برای ما میبندد،
در قسمت قبل نشان دادیم، چگونه زبان شناسان عرب، در تفسیر #حور_العین، به اراجیف گویی پرداختند، در ابتدا معنای این عبارت ترکیبی را، بصورت تحت اللفظی "بزرگ چشمان سفید" ترجمه کردند 👇
و ندانستند با این عبارت مبهم چه کنند، و درنهایت، با توجه به ساختار آیه، که خطابش به مردان است، گفتند: حور-العین یا این موجودات "بزرگ چشمان سفید"، باید یک ویژگی برجسته از دوشیزگان بهشتی باشد.
لوگزنبرگ یاداوری میکند که نه در فرهنگ عرب و نه حتی در فرهنگ های دیگر،
👇
هیچکس برای توصیف یک زن زیبا، از چشمان سفید استفاده نمیکند، مگر اینکه وصف یک فرد کور باشد (چنانچه یعقوب چشمانش سفید -کور- شد)
در تمام فرهنگها اگر بخواهند کسی را با چشمانش توصیف کنند، میگویند چشمان آبی/مشکی و... (درواقع اشاره همه فرهنگ ها، به رنگ مردمک است، نه سفیدی اطراف آن)
👇