4- رویدادنامه ی خورستان
Eine anonyme Chronik aus Chuzestan
رویدادنامه خوزستان یک سند بسیار مهم است که به زبان سوری نوشته شده است، و از عبارات آن برمی آید که
نویسنده با خوزستان اشنایی داشته، سباستین بروک استاد زبان سوری در دانشگاه اکسفورد میگوید، این رویدادنامه را یک مسیحی #نستوری نوشته (من در بخش های بعدی، عقاید فرقه های مختلف مسیحی در سده هفتم را شرح میدهم. فقط در اینجا کافیست بدانیم که نستوریان در خاورمیانه ی آن دوره؛ 👇
احتمالا بیشترین جمعیت مسیحیان را داشتند.
دلیل سباستین بروک این است که این رویدادنامه، از هرمز چهارم اغاز کرده و در بخش های بعدی از نستوریان شرح مبسوطی اورده.)
این رویدادنامه را ایگنازو گویدی ignazio guidi ایتالیایی در سال 1889 پیدا کرد، و از انجا که 👇
احتمالا بیشترین جمعیت مسیحیان را داشتند.
دلیل سباستین بروک این است که این رویدادنامه، از هرمز چهارم اغاز کرده و در بخش های بعدی از نستوریان شرح مبسوطی اورده.)
این رویدادنامه را ایگنازو گویدی ignazio guidi ایتالیایی در سال 1889 پیدا کرد، و از انجا که 👇
نویسنده این رویدادنامه گمنام است، به این کتاب؛ رویدادنامه گویدی نیز میگویند.
قدیمی ترین نسخه ی این رویدادنامه که ما در دست داریم، متعلق به قرن 14 م. است.
این رویدادنامه از اتفاقات دوران هرمز چهارم (579-89 م.) تا حمله اعراب به خوزستان و تصرف شوشتر گزارش میدهد.
👇
و در سال 652 م. بسته میشود، به همین دلیل محققان معتقدند که نویسنده این رویدادنامه باید در فاصله این سالها زندگی کرده باشد.
نکته جالب این رویدادنامه این است که "نولدکه، اسلامشناس آلمانی سده گذشته، این رویدادنامه را معتبر میداند. اما نولدکه تعجب میکند که
👇
چرا نویسنده «از اتفاقات بعد از اولین تصرف اعراب خبر نمیدهد و همچنین نویسنده به جنگهای داخلی اعراب که شاید خود او نیز شاهد آنها بوده باز هم اشارهای نمیکند»"
ما ابتدا عباراتی که این رویدادنامه از محمد حرف زده را بیاوریم، بعد به نقد این سند بپردازیم:
👇
«خدا فرزندان اسماعیل که مانند شن در ساحل دریا فراوان بودند، به #فرماندهی_محمد به جنگ آنها فرستاد. هیچ دیواری، یا دروازهای، یا اسلحهای و یا سپری نمیتوانست مقاومت کند. یزدگرد سپاهی به مقابله آنها فرستاد، اما اعراب رستم را کشتند و ایران را به تصرف خود درآوردند. 👇
بعد اعراب به سوریه حمله کردند، آنجا را ویران کردند و صدهزار از سربازان هراکلیوس را به قتل رساندند».
من برای رعایت امانتداری، چنانچه قبلا تاکید کردم، باز تاکید میکنم، تمام مطالب درون گیومه از زحمات جناب #مسعودامیرخلیلی است
عین عبارات رویدادنامه و ترجمه خودم در تصویر زیر
👇
در اینجا چند نکته جالب توجه میبینیم:
نخست اینکه نویسنده ناشناس رویدادنامه خوزستان، هیچ نامی از #اسلام نمیآورد، او نیز مانند اسناد قبلی به حمله اعراب اشاره میکند. ولی این رویدادنامه میگوید با فرماندهی محمد.
این محمد کیست؟
چرا که محمد، با توجه به روایات مسلمانان، 👇
سالها قبل از فتح ایران، دار فانی را وداع گفته است، چرا دوباره به این تناقض فاحش با راویان مسلمان خوردیم؟
این رویدادنامه همچنین مینویسد که "اعراب در همان مکانی که ابراهیم یک معبد ساخته بود خدا را پرستش میکنند. ولی نامی از این مکان نمیآورد." (که طبق اسناد بعدی خواهیم دید، 👇
احتمالا این شهر، نه مکه است، نه پترا، بلکه کعبه ابراهیم احتمالا باید در شهر #سامره ساخته شده باشد.)
جالب اینکه در این رویدادنامه هم خبر حمله به سوریه هست، نکته ای که جا دارد اینجا به ان بپردازیم این است که [چنانچه در اسناد قبلی هم دیدیم] کافیست در سندی بشنویم، یک گروه اعراب 👇
به قصد جنگ به سوریه حرکت کردند، تا اسلام شناسان #سنتی غرب و شرق، سریعا بگویند این جنگ #یرموک است، در اینجا نیز نولدکه مدعیست که این جنگ که رویدادنامه خوزستان از ان خبر داده، جنگ یرموک است.
جالب اینکه سند قبلی یعنی سند توماس پرسبیتر، خبر از تصرف سوریه،و سپس تصرف ایران میدهد
👇
اما این رویدادنامه عکس این ادعا را دارد.
یک نقطه ضعف بزرگ این رویدادنامه هم این است که نویسنده ناشناس آن، دائما نقل قول شفاهی میکند، و مکررا از عبارات "فلانی گفته است"، یا از عبارت "به نقل از" استفاده میکند. و عملا داستانهای دیگران را بازنویسی میکند.
این یک ضعف است ولی
👇
ولی نکته مهمتر این رویدادنامه، تناقضی است که در تمام اسنادی که تا الان بررسی کردیم بصورت آشکارا وجود داشته و آن اینکه، "محمد نمیتوانست در این جنگ شرکت کرده باشد، چون محمد، به نقل از تاریخ شناسان سنتی، در سال 632 م. میلادی در گذشت و حمله اعراب به سوریه در سال 636 بود."
👇
پس تصرف شوشتر توسط کدام محمد صورت گرفته است؟
هر چهار سند قبلی از تصرف سوریه، توسط اعراب #محمد، حرف زده اند. ولی عجیب است که اخبارنویسان مسلمان، سال مرگ محمد را 632 م. نوشته اند. و تاکید بر مرگ محمد در زمان حمله به سوریه و ایران دارند، البته اگر سال وفات محمد را
👇
بخاطر دور شدن از وقایع اشتباه کرده باشند قابل درک است، ولی اینکه ندانند محمد در یرموک، در فتح حمص و جلیل و اورشلیم، فتح فلسطین، و فتح ایران حضور داشته اصلا قابل درک نیست.
و این خود خبر از یک موضوع مهم میدهد؛
و ان اینکه، یا راویان مسلمان کاملا در اشتباهند
👇
و این خود بار دیگر بی اعتباری روایاتشان را نشان میدهد یا اینکه ما با محمد دیگر طرف هستیم، یا دوباره بحث از یک جریان است، جریانی که عربهای مسیحیِ محمدی (یعنی مخالفان الوهیت مسیح) راه انداخته اند.
پس باز دوباره به سوالات قبل برمیگردیم، این کدام محمد است؟
👇
این محمد یک فرد است، یا بقولی یک فرمانده سپاه است که مشغول کشورگشایی از خوزستان تا اورشلیم بوده؟
بعد بشکل عجیب و غیرقابل قبولی تاریخ نویسان مسلمان حضور او را فراموش کردند؟ یا ما در حال بررسی یک جریان - جریان محمدیسم - هستیم؟
👇
مگر میشود نام محمد، یا بقولی پیغمبر-پادشاهِ فاتح سوریه و فلسطین و ایران [بزرگترین خبر جهان در سده هفتم میلادی] به همین سادگی از طرف پیروان خودش فراموش شده باشد؟
پس احتمالا تمام محمدهایی که در اسناد قبلی هم نامش آمد:
👇
- یا از #محمد نامِ دیگری خبر دادند
- یا از یک جریان #محمدی خبر دادند
- یا یک گروه یا قبیله هستند از هاجریون یا اسماعیلیان یا ساراسین ها (هر سه واژه به اعراب اشاره دارد) که سپاه این اعراب در آن دوره به سپاه #محمد معروف شده
👇
(بعبارتی سپاه عیسی یا برگزیده، از جمعیت اعراب مخالف تثلیث - نستوریان و چند فرقه دیگر.)
درمورد تاریخ نگارش این رویدادنامه، مسعود امیرخلیلی به نقل از هویلند مینویسد: "مشخص کردن تاریخ نوشتن این رویدادنامه مشکل است. نویسنده اول خبر از اتفاقات سال 580 تا سال 650 م. را میدهد
👇
و نویسنده بعدی اخبار فتح آفریقا، که در سال 650 اتفاق افتاده را تعریف میکند. همچنین رویدادنامه اشاره به ناموفق بودن محاصره قسطنطنینه میکند
[آنجا که میگوید] «خدا آن قدرت را به اعراب نداد که بتوانند کُنستانتینوپول را تصرف کنند». شاید این خبر به حمله اعراب به قسطنطينيه 👇
در دوران معاویه بین سالهای 670 تا 680 م. اشاره دارد. اما چون قدیمیترین نسخه رویدادنامه خوزستان از قرن 14 میلادی است این امکان نیز هست که نویسنده بعدی یعنی یک رونویس بردار [=کپی بردار] نام محمد را به متن اصلی اضافه کرده باشد. امااگر نام محمد به سند اصلی هم اضافه نشده باشد
👇
این پرسش پیش میآید که رویدادنامه خوزستان به کدام محمد اشاره میکند:
به محمدی که در مکه متولد شد و پیغمبر مسلمانان بود، یا به نام محمد در سنگ نبشتههای گنبد قبه صخره (اروشلیم - 692 م.) که برای عربها نام مسیح بود."
👇
برای خود من، نکته جالب اینجاست که تقریبا تمام اسنادی که تا اینجا بررسی کردیم، روایاتی نزدیک بهم دادند، ولی با روایات مسلمانان کاملا متفاوت است.
در تمام این اسناد نام اسلام و قران و خلفای راشدین، نیامده، و محمدی که از او حرف زده شده، فرد نام اشنایی نیست.
👇
در سند اول یعنی برگ انجیل از اعراب محمد، در سند دوم یعنی تعلیمات یعقوبی پیامبر ساراسین ها، در سند توماس پرسبیتر عبارت اعراب طایی محمت، و در این سند، محمد در جایگاه فرمانده امده، و هیچ کدام روشن نکرده اند که محمد چه کسی است و یا چه جریانی، با چه دینی است.
سبئوس نام #اسقفی ارمنی [به معنای پارسا و پرهیزگار] است که این کتاب را در سده هفتم میلادی نوشته، و نظرات جالبی را به خود جلب کرده است، برخی گفته اند باید به تاریخ سبئوس بعنوان سندی دست اول و ناب نگاه کرد، که خود شاهد آن روزگاران بوده، ولی برخی مخالف این دیدگاهند. 👇
چرا که معتقدند تاریخ سبئوس قبل از سده #دهم نوشته نشده. (و اگر چنین باشد تمام اعتبار آن، "در مورد بحث حاضر یعنی ردیابی محمد تاریخی"، از بین میرود.)
تادئوس مهردادیان (Tadeus Mihrdatean) تاریخ نویس ارمنی قرن 19 دو نسخه از این کتاب را در کتابخانه ای در استانبول پیدا کرد، 👇
در بخش پیشین، دو سند مهم را بررسی کردیم، یکی برگ سفیدی از یک انجیل سده ششم، که معلوم نیست چه کسی و در چه زمانی این سند را روی این انجیل نوشته، اگر این مطالب پس از سده هشتم نوشته شده باشد، 👇
پس سند قابل قبولی برای پذیرش وجود محمد تاریخی نیست. اسلام شناسان غربی هم برخی [بدون دلیل] گفته اند، این نوشته ها، باید متعلق به سده هفتم باشد و برخی گفته اند متعلق به سده هشتم است.
(که به نظر من، هر دو گروه دلایلشان برای اثبات نظریه شان است، نه بالعکس.)
👇
دومین سند تعلیمات یعقوبی بود که به گفته پاتریشیا کرون، شبیه یک مجله سده هفتمی در کارتاژ (شمال افریقا) است، در این سند، فردی به نام یعقوب، اخباری را از دوستش یستس، که این خبرها را از برادرش ابراهیم شنیده، بازگو میکند، در این سند هم فقط عبارت "پیامبر ساراسین ها" (اعراب) آمده 👇
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش اول):
اسناد و مدارک امروزی ما به لطف پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف، تاریخ سده هفتم میلادی را طور دیگری بازیابی میکند.
من چون یک مقدمه قبلا اوردم سعی دارم که از توضیحات جانبی بپرهیزم و به 👇
اسناد و مدارکی که در دست داریم بپردازم
در اینجا شیوه کاری که در پیش گرفتم، اینگونه است که در ابتدا #قوی_ترین اسناد از وجود محمد را بیاورم (قویترین از این لحاظ که به ما از وجود محمد خبر میدهد، نه به لحاظ صحت و سقم سند) سپس اسنادی که نشان میدهد خبری از محمد در این سده نیست.
👇
اسناد و مدارکی که در دست داریم بپردازم.
در اینجا شیوه کاری که در پیش گرفتم، اینگونه است که در ابتدا #قوی_ترین اسناد از وجود محمد را بیاورم، (قویترین از این لحاظ که به ما از وجود محمد خبر میدهد، نه به لحاظ صحت و سقم سند) سپس اسنادی که نشان میدهد خبری از محمد در این سده نیست.
👇
اقا جان مهملات چیه
شما نشستی یه کتاب رو با جلدش یا صفحه پنجمش قضاوت میکنی
ما قراره واسه تک تک حرفا سند بیاریم
حداقل ده تا رشتوی بعدی فقط سنده حرفای تا الانه که قراره بیارم
شما تاریخ اسلام رو قبول داری؟ بر چه اساس؟ خنده داره که هیچ چیز جز تاریخ طبری تو دست ندارید و
و همه تاریخ های بعدی عملا به طبری رفرنس میخوره، (با سیره های خنده دار ابن هشام و... که روایاتشون نوشتن محمد تو زهدان امنه فلان گفت)
هر چی هست تاریخ طبریه و بس که 200 سال بعد بدون حتی ارائه یک سند نوشته شده.
ولی اسناد و مدارک با پیشرفت های علم امروزی میگه نوشته های طبری و 👇
بقیه اخبارنویسان مسلمان، شناخت از تاریخی میده که امروزه قطعااااا و بدون هیچ تردیدی میدونیم مهملاته
شما میگید این حرفا مهملاته
در مورد لوگزنبرگ که قطعا نه شما، نه بنده سواد زبان شناسی ایشون رو نداریم و اصلا هیچ کدوم سریانی بلد نیستیم در این مورد همون موقع هم گفتم 👇
5- مقدمه
ما تا اینجا بررسی کردیم که واژه محمد به معنای #برگزیده یا #ستایش_شده، در متون قبل از او انقدر زیاد بکار رفته است، که میتوان به این فرض رهنمون شویم که محمد یک فرد تاریخی نیست، بلکه صفتی برای عیساست.
اگر چنین است ما موظفیم چگونگی گسیخته شدن نام محمد از عیسی را شرح بدهیم، چه شد که نام عیسی عقب نشست و #صفت محمد رفته رفته پدیدار شد تا جایی که محمد بعنوان یک شخصیت تاریخی شکل گرفت؟
در تحقیق علمی بر روی تاریخ، باید شرایط را علمی لحاظ کرد، نه احساسی-مذهبی یا تخیلی. 👇
ما مجاز نیستیم که از هم معناییِ نام محمد با القابی که برای عیسی بکار رفته، عدم وجود محمد را نتیجه بگیریم. این یک نتیجه خودسرانه است.
پس ما موظفیم که با اسناد و مدارک، اثبات کنیم که چنین اتفاقی افتاده است. (این اتفاق که محمد بعنوان لقب عیسی، جای خودِ عیسی را گرفته است.)
👇