این تعداد سندِ انگشت شماری که به محمد اشاره کرده اند، از بین صدها سند باقیمانده از قرن هفتم و اوایل قرن هشتم میلادیست.
چنانچه تا اینجا دیدیم، هیچ کدام از این اسناد نامی از اسلام، قران، جنبش قرانی و دیگر شاخصه های این دین نیاورده اند. 👇
در بخش های قبلی دیدیم که، در این اسناد یا از اعراب محمد، یا از رهبری طایی محمت (محمد) - آن هم در فتح ایران و سوریه برخلاف اخبارنویسان مسلمان - سخن گفته شده یا از پیامبر اعراب. که چنانچه دادیم، اصلا معلوم نیست این واژه محمد در این چند سند، به کدام محمد اشاره میکنند.
👇
ما چند سند دیگر را قرار است بررسی کنیم، در این بخش، نوشته های یعقوب اِدِسایی است، ولی مهمترین سند ما، نوشته های یوحنا دمشقی است که در بخش بعدی میآید.
پس از بررسی این اسناد، من اسنادی را میآورم که نام آنها را #اسناد_سلبی (در بحث حاضر) میگذارم چرا که خواهیم دید 👇
یک سری اسناد از قرن هفتم (و اوایل قرن هشتم) میلادی هستند که به شکل عجیبی، هیچ اشاره ای به محمد و دیگر شاخصه های اسلام نمیکنند.
یعنی اگر تا اینجا، ما اسنادی ایجابی در دست داریم که از محمد نام برده اند، از این پس اسنادی داریم که انتظار داریم از محمد یا هر مولفه اسلامی نام ببرد،
👇
ولی انتظار ما براورده نمیشود. برای مثال ما جلسه ی یک امیر عرب (احتمالا عمروعاص یا عمر بن سعد) با یک بزرگ مسیحی را میبینیم که برای رسیدن به توافقات خاصی گفتگو میکنند، در این گفت و شنود که نکات جالبی میشنویم، 👇
حداقل انتظار ما با توجه به موضوع بحث این جلسه از امیر عرب این است که از اسلام دفاع کند، ولی گویی هیچ خبری از اسلام و مولفاتش نیست.
یا در مثالی دیگر، سکه هایی میآوریم
👇
که خبر از عدم وجود محمد یا حداقل مهم نبودن این شخصیت تا اواخر سده هفتم میلادی میدهد.
و یا اسنادی که از خود راویان مسلمان هستند که اسطوره های مرو تا اورشلیم را در یک شخصیت یعنی محمد جمع کرده اند.
محمد برای راویان اسلامی، گاهی بوداست، گاهی موسی و گاهی مسیح.
👇
با این اوصاف سراغ یعقوب اِدِسایی برویم یعقوب، عالِم فقه سوری بود که حد فاصل سالهای 633 تا 708 م. زیسته است.
یعقوب نیز، در کتابی که به زبان سُریانی - آرامی نوشته است، هیچ اسمی از اسلام و قران نبرده است.
او در نامه ای بدون تاریخ که هدف این نامه، اثبات انتساب مریم به داوود است، چنین اورده است:
"اینکه مسیح از تبار داوود است را همه کس، یهودیان، مهگرایه، و مسیحیان اذعان دارند....
...مهگرایه نیز همینطور، اگرچه نمیخواهند بگویند که این مسیحِ راستین که آمده و مورد تصدیق مسیحیان است 👇
خدا و پسرخدا میباشد، با این وجود قاطعانه اذعان میدارند که او مسیح راستینی است که قرار بوده بیاید...
...در این مورد، آنها با ما مناقشه ای ندارند، بلکه با یهودیان دارند..... [اما] آنها موافق نیستند که مسیح را خدا یا پسر بخوانند.
👇
در این نامه مهگرایه منظور اعراب هستند
یعقوب در این نامه روشن میکند که هم اعراب، هم مسیحیان، هم یهودیان، قبول دارند مسیح از تبار #داوود است، و نیز اعراب قبول دارند عیسی بن مریم، همان مسیح راستین است، ولی قبول ندارند که مسیح پسر خداوند است.
👇
چنانچه میبینیم زمینه های فکریِ مسیحیتِ عربی، در اینجا روشن است، انها همان دیدگاهی را به مسیح دارند که آریوس در شورای نیقیه داشت، یعنی رد الوهیت مسیح، یعنی دیدگاه قرآن.
اما یعقوب، در دو جا از اعراب نام میبرد.
"در یک تحلیل از تورات، او اشاره میکند:
👇
«مسیح ما را به علت گناهانمان و بی عدالتیهایمان ترک کرد و به زیر سلطه اعراب انداخت.»"
در اینجا یعقوب بصورت تلویحی به تسلط اعراب بر مسیحیان اشاره میکند و نیز، بصورت ضمنی به ظلم و ستم آنها و یا شاید حس تحقیر مسیحیان، از اینکه زیر حاکمیت اعراب هستند، اشاره میکند.
👇
هر چه هست: "در یک رویدادنامه ناتمامی از قرن 10، یا 11 که به #یعقوب_ادسایی نسبت داده میشود به محمد و اعراب اشاره شده: [او در اینجا میگوید] «محمد، نخستین پادشاه اعراب، 7 سال حکومت کرد»."
چنانچه میبینید در اینجا نیز سخن از 7 سال پادشاهی محمدنامی است.
👇
آیا این محمد، همان پیغمبر اعراب است؟
پس چرا "همین رویدادنامه خبرمی دهد:
«محمد برای تجارت به فلسطین و عربستان و فونیسیا و صور (در لبنان) مسافرت میکرد.»
معلوم نیست که چرا برای ادسایی محمد یک بار تاجر بوده و بار دیگر پادشاه. اما ادسایی اشارهای به پیغمبر بودن محمد نمیکند."
👇
با توجه به اینکه این رویدادنامه از قرن 10 یا 11 میلادی است، یعنی بعدها رونویسی از دستنویس اصلی یعقوب ادسایی برداشته شده، اگر متن را اصیل بدانیم، باید پرسید چرا یعقوب، یکبار محمد را پادشاه دانسته، و بار دیگر تاجر؟ ایا یعقوب از دو نفر حرف میزند؟ یا همان تاجر، به پادشاهی رسیده؟
👇
"دو باستان شناس اسرائیلی [که ذکر آنها قبلا امده یعنی] یهودا دی. نوو و جولیت کورن ( Yehuda D. Nevo and Judith Koren) اشاره میکنند:
اگر یعقوب ادسایی هر دو خبر را نوشته باشد آیا برای او اولین پادشاه اعراب تاجر بود؟ یا اینکه او از دو محمد مختلف خبر میدهد؟
👇
به نقل از این دو باستان شناس؛ یعقوب ادسایی «این سند را در سال 690 نوشت، اما این محمد در این سند ربطی به مذهب اعراب ندارد و محمدی که برای تجارت به سوریه سفر میکرد نیز پیغمبر اعراب نبود. همچنین یک دستنوشته ی دیگری از سال 724 [در دست داریم] که در اواخر قرن ۸ نوشته شده 👇
[و این دست نوشته] به محمد اشاره میکند، اما اینجا محمد ۱۰ سال پادشاه اعراب بود”
(و نه ۷ سال در رویدادنامه اِدِسایی).
این دو باستانشناس اسرائیلی ادامه میدهند که ما گواه، یا نشانه کمی در دست داریم که مسیحیها در این سال (سال 690 م. سال نوشته شدن رویدادنامه ادسایی) از 👇
وجود محمد اطلاعی داشتند و به علت ساختار و طرح رویدادنامه اِدِسایی، ما نیز نمیتوانیم بگوییم که آیا ادسایی خود این خبر (از محمد) را نوشته است، یا بعد[ها] نویسنده دیگری نام محمد را به رویدادنامه ادسایی اضافه کرده است."
👇
هم راستا با نظرات این دو باستان شناس اسراییلی، اولیگ نیز، در مورد یعقوب ادسایی نظر مهمی را ارائه میدهد، او میگوید:
"نام بردن از محمد، در دستخط یعقوب ادسایی، در رویدادنامه نیست."
و این یعنی نام محمد، بعدها [در سده 10 یا 11] به این رویدادنامه اضافه شده. پس بار دیگر میبینیم
👇
یکی دیگر از شاهدین ما در قرن 7 میلادی، نامی از محمد نیاورده و این عبارات، در سده 10 و 11 اضافه شده (نکته جالب اینکه، اگر در خاطرتان باشد، تاریخ سبئوس هم حدفاصل سده 10 و 11 رونویس شده، که در آنجا هم نام محمد بعنوان #تاجر، و #واعظ دانا از تاریخ موسی اضافه شده،
👇
ولی در انجا خبری از پادشاهی محمد نیست.)
در قسمت بعدی، سراغ جنجالی ترین سند در دست، یعنی نوشته های یوحنا دمشقی در اوایل قرن هشتم میلادی میرویم.
پایان قسمت بیست و دوم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
سبئوس نام #اسقفی ارمنی [به معنای پارسا و پرهیزگار] است که این کتاب را در سده هفتم میلادی نوشته، و نظرات جالبی را به خود جلب کرده است، برخی گفته اند باید به تاریخ سبئوس بعنوان سندی دست اول و ناب نگاه کرد، که خود شاهد آن روزگاران بوده، ولی برخی مخالف این دیدگاهند. 👇
چرا که معتقدند تاریخ سبئوس قبل از سده #دهم نوشته نشده. (و اگر چنین باشد تمام اعتبار آن، "در مورد بحث حاضر یعنی ردیابی محمد تاریخی"، از بین میرود.)
تادئوس مهردادیان (Tadeus Mihrdatean) تاریخ نویس ارمنی قرن 19 دو نسخه از این کتاب را در کتابخانه ای در استانبول پیدا کرد، 👇
4- رویدادنامه ی خورستان
Eine anonyme Chronik aus Chuzestan
رویدادنامه خوزستان یک سند بسیار مهم است که به زبان سوری نوشته شده است، و از عبارات آن برمی آید که
نویسنده با خوزستان اشنایی داشته، سباستین بروک استاد زبان سوری در دانشگاه اکسفورد میگوید، این رویدادنامه را یک مسیحی #نستوری نوشته (من در بخش های بعدی، عقاید فرقه های مختلف مسیحی در سده هفتم را شرح میدهم. فقط در اینجا کافیست بدانیم که نستوریان در خاورمیانه ی آن دوره؛ 👇
احتمالا بیشترین جمعیت مسیحیان را داشتند.
دلیل سباستین بروک این است که این رویدادنامه، از هرمز چهارم اغاز کرده و در بخش های بعدی از نستوریان شرح مبسوطی اورده.)
این رویدادنامه را ایگنازو گویدی ignazio guidi ایتالیایی در سال 1889 پیدا کرد، و از انجا که 👇
در بخش پیشین، دو سند مهم را بررسی کردیم، یکی برگ سفیدی از یک انجیل سده ششم، که معلوم نیست چه کسی و در چه زمانی این سند را روی این انجیل نوشته، اگر این مطالب پس از سده هشتم نوشته شده باشد، 👇
پس سند قابل قبولی برای پذیرش وجود محمد تاریخی نیست. اسلام شناسان غربی هم برخی [بدون دلیل] گفته اند، این نوشته ها، باید متعلق به سده هفتم باشد و برخی گفته اند متعلق به سده هشتم است.
(که به نظر من، هر دو گروه دلایلشان برای اثبات نظریه شان است، نه بالعکس.)
👇
دومین سند تعلیمات یعقوبی بود که به گفته پاتریشیا کرون، شبیه یک مجله سده هفتمی در کارتاژ (شمال افریقا) است، در این سند، فردی به نام یعقوب، اخباری را از دوستش یستس، که این خبرها را از برادرش ابراهیم شنیده، بازگو میکند، در این سند هم فقط عبارت "پیامبر ساراسین ها" (اعراب) آمده 👇
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش اول):
اسناد و مدارک امروزی ما به لطف پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف، تاریخ سده هفتم میلادی را طور دیگری بازیابی میکند.
من چون یک مقدمه قبلا اوردم سعی دارم که از توضیحات جانبی بپرهیزم و به 👇
اسناد و مدارکی که در دست داریم بپردازم
در اینجا شیوه کاری که در پیش گرفتم، اینگونه است که در ابتدا #قوی_ترین اسناد از وجود محمد را بیاورم (قویترین از این لحاظ که به ما از وجود محمد خبر میدهد، نه به لحاظ صحت و سقم سند) سپس اسنادی که نشان میدهد خبری از محمد در این سده نیست.
👇
اسناد و مدارکی که در دست داریم بپردازم.
در اینجا شیوه کاری که در پیش گرفتم، اینگونه است که در ابتدا #قوی_ترین اسناد از وجود محمد را بیاورم، (قویترین از این لحاظ که به ما از وجود محمد خبر میدهد، نه به لحاظ صحت و سقم سند) سپس اسنادی که نشان میدهد خبری از محمد در این سده نیست.
👇
اقا جان مهملات چیه
شما نشستی یه کتاب رو با جلدش یا صفحه پنجمش قضاوت میکنی
ما قراره واسه تک تک حرفا سند بیاریم
حداقل ده تا رشتوی بعدی فقط سنده حرفای تا الانه که قراره بیارم
شما تاریخ اسلام رو قبول داری؟ بر چه اساس؟ خنده داره که هیچ چیز جز تاریخ طبری تو دست ندارید و
و همه تاریخ های بعدی عملا به طبری رفرنس میخوره، (با سیره های خنده دار ابن هشام و... که روایاتشون نوشتن محمد تو زهدان امنه فلان گفت)
هر چی هست تاریخ طبریه و بس که 200 سال بعد بدون حتی ارائه یک سند نوشته شده.
ولی اسناد و مدارک با پیشرفت های علم امروزی میگه نوشته های طبری و 👇
بقیه اخبارنویسان مسلمان، شناخت از تاریخی میده که امروزه قطعااااا و بدون هیچ تردیدی میدونیم مهملاته
شما میگید این حرفا مهملاته
در مورد لوگزنبرگ که قطعا نه شما، نه بنده سواد زبان شناسی ایشون رو نداریم و اصلا هیچ کدوم سریانی بلد نیستیم در این مورد همون موقع هم گفتم 👇