بسیاری از اقتصاددانان آفریقایی امروز معتقدند که از دلایل اصلی اینکه قاره آفریقا، علیرغم منابع طبیعی و نیروی انسانی بینظیرش، تا کنون قادر نبوده خودش را از منجلاب فقر بیرون بکشد،../۱
برچسب «فقر»ی است که سالیان سال به آن زدهاند تا همیشه این قاره عظیم خود را «محتاج» کمکهای سازمانهای خیریه غیردولتی و سخاوتمندی دولتها و شهروندان خارجی ببیند./۲
مالنس بارت ویلیامز (Mallence Bart-Williams) - اقتصاددان و فعال اجتماعی سیرالئون - در سخنرانی مشهوری، خود را اهل ثروتمندترین کشور جهان معرفی میکند؛.../۳
کشوری که بیش از ۲۰ معدن از گرانبهاترین عناصر مورد نیاز جهانیان - از الماس و طلا و آهن و تیتانیوم و کرومیت و بوکسیت - زیر پای مردمش قرار دارد. مردمی که بر روی معادن الماس راه میروند و کشف طلا در حیاط خانههایشان در هنگام باغبانی، اتفاق عجیب و نادری برایشان نیست./۴
اما به دلیل برچسب «فقر»ی که عمدتاً دولتمردان خودشان - همراه با سیاستمداران خارجی و رسانههای بینالمللی و سازمانهای خیریه غیردولتی و کمپینهای روابط عمومیشان - به آنها چسباندهاند، خود باورشان شده که محتاج به «پول یک قهوه در روز» شهروندان غربیاند،.../۵
پس هرگز بهرهای از ثروت عظیم خود نبردهاند./۶
دولتمردان کشورهای آفریقایی «فقر» میفروشند و در ازایش از مردم خود «حمایت» و از خارجی «کمک» انساندوستانه میگیرند، در حین اینکه همه منابع و ثروت ملیشان و سعادت آیندگانشان به غارت میرود./۷
فلسطین؛ مردمی که ۷۰ سال با ظلم و ستم یک نیروی اشغالگر و حامیان قدرتمند خارجیاش مبارزه کردهاند. در این چند دهه، تصویر کودک فلسطینی که با «سنگ و کلوخ» در برابر تانک عظیم اسرائیلی ایستاده، به «نماد» مردم فلسطین تبدیل شده است./۸
کمتر رسانهای است در جهان که این تصویر را بازنشر نکرده باشد، و کمتر انسانی است که با شنیدن نام «فلسطین» این تصویر در مقابل چشمانش پدیدار نشده است./۹
اما واقعیت این است که در طول این ۷۰ سال، موازنه قدرت میان ستمگر و ستمدیده، و رویکرد جهانیان نسبت به این پدیده، تنها زمانی تغییر یافت که تصویر فلسطینی «ضعیف» که با تکه «کلوخ»ی در برابر تانک اشغالگر ایستاده../۱۰
جای خود را به تصویر قدرتمند «هزاران راکت» که از سوی غزه به سمت تلآویو پرواز میکردند، داد./۱۱
همان شد که آنهایی که تا دیروز منفعلانه دست بر شانه کودک فلسطینی میگذاشتند که «آفرین بر تو! که با سنگپارهای به جنگ تانک مرکاوا میروی».../۱۲
حالا در برابر قدرت او سر فرود میآورند و رسانهها و دولتمردانشان، علیرغم میلشان، برای اولین بار از «آپارتاید» و «نژادپرستی» و «اشغالگری» غیرقانونی اسرائیل سخن میگویند./۱۳
۴۳ سال است که از انقلاب خودمان میگذرد. اما هنوز برخی از مسئولین از «فقر» و «ضعف» به عنوان یک مفاهیمی «مقدس» سخن میگویند و خود را نماینده «مستضعفین» جامعه معرفی میکنند./۱۴
کی قرار است به جای تبلیغ فقر و ضعف، «غنی» و «قدرت» را تشویق کنیم و به جای «حمایت» از «مستضعفین» جامعه، به ساختن جامعه «مقتدرین» بپردازیم؟/۱۵
بس است دیگر این نمایشهای «سادهزیستی» مسئولین. پس است فروش «فقر» به عنوان یک «ارزش» به مردم ایران، آن هم در برابر چشمان پر طمع قدرتهای کمینکرده خارجی. بس است سیرآب کردن «وقیحمایه درخت» فقر با شعارهای آبکی انتخاباتی! /۱۶
چرا یک نامزد ریاستجمهوری که میخواهد «نماینده» یک ملت «مقتدر» باشد، و خود سالیان سال در بالاترین سطوح مدیریت کشور کار کرده، هنوز باید افتخارش اجارهنشینی و بیماشینی و حساب بانکی خالی و سفره تهی و لباس کهنه و کفش پاره باشد؟ /۱۷
چرا برخلاف سایر کشورها، که نامزدهای انتخاباتی، ترقی و موفقیت شخصی خود را تبلیغ میکنند و بعضاً حتی با اغراق، از اینکه از «صفر» به ثروتهای کلان و قدرت فرآوران رسیدهاند سخن میگویند،.../۱۸
سیاستمدارن ما، افتخارشان «درجا» زدن در فقر و نداری، و بعضاً حتی «کاهش» ثروتشان در طی چندین دهه کار و زحمت و مسئولیت در بالاترین سطوح زمامداری است؟ /۱۸
«فقرفروشی» به اسم انقلابیگری هیچ برتری اخلاقی بر «فخرفروشی» اشرافیون ندارد. «فقرفروشی» و «فخرفروشی» دو روی یک سکهاند. هر دو ابزارهای «قدرت»اند برای ضعیف نگهداشتن و تسلط یافتن بر جامعه./۱۹
فخرفروشان با «تحقیر» فقیر، و «فقرفروشان» با تمجید از فقر او. «فخر» را آقازادگان پورشهسوار میفروشند و «فقر» را پدران پراید-سوارشان./۲۰
جامعهای که با فقر خو بگیرد و نسبت به مفاهیم ثروت و قدرت، احساس کراهت و خجالت بکند، در دفاع از حقوق خود، چه در خانه، چه در برابر بیگانه، سست و معذب است./پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
کمپینهای انتخاباتی با محور «بیرغبتی»، «واقعیتگریزی» و «مسئولیتگریزی»: #رشتو
کمپینهای انتخاباتی در ایران به طور مشخصی ضعیفاند و با آنچه یک جامعه آگاه و بالغ امروزی انتظار دارد، فاصله چشمگیری دارند./۱
عمده این کمپینها، به جای اینکه بنای تبلیغات خود را بر پایه «صلابت»، «واقعبینی» و «شفافیت» بگذارند، به طور ناخواسته، «بیرغبتی»، «واقعیتگریزی» و عدم «مسئولیتپذیری» نامزدهای خود را تبلیغ میکنند./۲
بیرغبتی:
در فرهنگ انتخاباتی سیاستمداران ما، به هر دلیلی، این باور جا افتاده که یک نامزد انتخاباتی باید نسبت به مسندی که برای کسب آن وارد رقابت شده «بیرغبت» و بلکه «منزجر» باشد./۳
چند سال پیش در دانشگاه مکگیل مونترآل، در جشنهای آغاز سال، دانشجویان قدیمیتر، دانشجویان سال اولی را به یک سری «چالش جنسی» در ملأ عام، در خیابانهای اطراف دانشگاه، ترغیب کردند. /۱
این چالشها چنان خارج از عرف و بهتآور بود که همانجا اعتراض بسیاری از رهگذران و کسبه آن منطقه را برانگیخت. /۲
چند روز بعد، در راستای همان جشنها، تیم فوتبال-آمریکایی دانشگاه، مراسمی به اسم «دکتر جارو» (Dr Broom) - که در واقع «تجاوز» با «چوب جارو» به چند نفر از همتیمیهای «داوطلب» خود بود - را در وسط زمین فوتبال و در برابر چشمان تماشاچیان به نمایش گذاشت.../۳
نخ سیگار و «مشعل آزادی»: تحلیل روانشناختی از واکنشهای جامعه ایرانی به رویدادهای سیاسی #رشتو
در عصری که زندگی میکنیم.../۱
شناختن عوامل و نیروهایی که به صورت نامرئی و غیرمستقیم در شکلدهی و جهتدهی به افکار، خواستهها، سلیقهها و مواضع سیاسیمان نقش بنیادین دارند، از هر زمان دیگری حیاتیتر است. /۲
اهمیت این شناخت برای جامعه ایرانی - که علاوه بر رسانههای ارتباط جمعی، شبکههای اجتماعی و شگردهای تبلیغاتی رایج در جهان امروز - در معرض یک جنگ تمام عیار روانی و بمباران بیامان رسانهای در جهت مقاصد سیاسی گوناگون قرار دارد، چندین برابر است./۳
«جاده دو طرفه قدرت و مسئولیت» #رشتو
خبرنگاران و تحلیلگران حرفهای شبکههای فارسیزبان خارج از کشور، فعالین سیاسی جناحی داخلی، کارشناسان و استادان علوم سیاسی و سلبریتیهای منتقد،.../۱
...اگر «حق» پرسشگری از دستگاه دیپلماسی کشور را طلب میکنید، خود نیز باید در قبال تحلیلی که به افکار عمومی تحویل میدهید «مسئولیت»پذیر باشید. /۲
نمیتوانید کارمند ایراناینترنشنال، صدای آمریکا، بیبیسی، دویچهوله، رادیو فردا و ایرانوایر باشید و با بودجه دولتهای خارجی، شبانهروز مشغول تحریف خبر، واژهسازی، جنگ روانی و دستکاری افکار عمومی باشید، و بعد در هر کنفرانس خبری یا جلسه مجازی، مجال پرسشگری هم بخواهید. /۳
پیشنهاد میکنم این آزمایش را در اولین فرصت انجام بدهید؛ دفعه بعد که در یک میهمانی، جمعی از دوستان، همکاران، مترو، تاکسی، صف خرید حضور داشتید؛ یک نظر مثبت در مورد یکی از عادیترین و روزمرهترین موضوعات زندگی در ایران بیان کنید. /۱
موضوعی که هیچ ارتباطی با مسائل سیاسی، روابط بینالملل یا معضلات کلان اجتماعی و اقتصادی نداشته باشد و صرفاً خوشحالی و رضایت شما از زندگی، در آن لحظه خاص، را نشان میدهد. /۲
مثلاً در یک روز خوش بهاری بگویید «امروز چقدر هوا پاک و تازه است» یا نکتهای در مورد یکی از جذابیتهای شهرتان بگویید، مثلاً «چقدر کافیشاپها و رستورانهای تهران در این سالها خوب و با سلیقه شدهاند» یا «چقدر تنوع و تعداد کلاسهای ورزشی و هنری زیاد شده».../۳
یک لحظه تصور کنید جان.اف کندی آن جمله معروفش که «نپرس کشورت برای تو چه میکند، بپرس تو برای کشورت چه میکنی» را خطاب به جامعه امروز ایران میگفت. با چه هجمهای از اعتراضات و حملات و برچسبها از سوی قشر خاصی از جامعه مواجه میشد؟ /۱
در سالهای اخیر، به دلایلی که باید بررسی و آسیبشناسی شود، قشری در جامعه ایرانی متولد شده که شاید بتوان آن را قشر «کودک-شهروند» نامید. قشری که شاید از نظر جمعیت چندان بزرگ نباشد، اما پر سر و صدا، پر توقع و مخل آرامش جامعه است. /۲
از ویژگیهای کودک-شهروندان این است که برای خود کوچکترین مسئولیتی در قبال شرایط خودشان و کشورشان و حل مشکلات جامعهشان قائل نیستند... /۳