پایان معاویه و ظهور عبدالملک:
وقتی معاویه در 660 م. (38 ه.) پیروز جنگ های داخلی شد، و توانست لقب امیرالمومنین را برای خود کسب کند، روند فتوحاتش را دوباره از سر گرفت. 👇
فتوحاتی که از سمت شمال شرقی؛ تا بخارا میرسید. در بین مناطقی که معاویه قصد فتح انرا کرد، امپراطوری بیزانتس تنها نقطه ای بود که مقاومت میکرد، گرچه در بیزانتس هم، جزایر و مناطقی مانند قبرس، رودس، ارواد و... سقوط کردند ولی #کنستانتینپول تسخیرناپذیر میآمد.
👇
هر تلاشی منجر به شکست میشد تا اعراب، از سال 674 م. تا 678 م. دست به محاصره این شهر زدند. اما معاویه، در عین ناباوری، در تصرف بیزانتس ناکام ماند و محاصره او تا سال 678 م. بطور کامل در هم شکست.
(فلش ابی، جهت حرکت اولیه به سمت قبرس، فلش قرمز، مقصد نهایی: کنستانتینپول)
👇
شکست معروف معاویه، از باران اتش یونانی تا جایی ناباورانه و البته خفت بار بود که حکومت قدرتمند معاویه، پس از سالها تلاش برای گرفتن بیزانتس نه تنها ناکام ماند بلکه، مجبور به دادن خراج سالانه به بیزانتس شد، در سال 3000 سکه طلا، 50 اسیر و اسب.
👇
در مورد معاویه، کتیبه 678 م. طائف که در رشتوهای قبل اوردیم، اخرین اثری است که از او باقی مانده.
حال ببینیم روایات جدید با سکه ها و اثار باقیمانده، و روایات سنتی در این مورد چه میگوید، از اینجا به بعد ما با دو نوع روایت تاریخی مواجهیم و این دو نوع روایت بخاطر وجود یک سکه است
👇
که توسط عبدالله بن زبیر زده شده است.
پس بد نیست اینجا به نکات جالبی برویم که پس از شکست معاویه از بیزانتس یا پس از مرگ معاویه اتفاق افتاده است، من هر دو روایت سنتی و جدید را در اینجا میآورم، چرا که برخی اسلام شناسان جدید هم در اینجا روایات سنتی را بدون اشکال میبینند.
👇
1- معاویه در سال 674 از بیزانتس شکست میخورد و تا 678 محاصره ی بیزانتس کاملا در هم میشکند، از ایجا:
روایت سنتی میگوید: معاویه تا اخر عمرش امیرالمومنین باقی میماند.
روایت جدید میگوید: معاویه تا اخر عمرش (680 م.) حاکم #شام باقی میماند و عنوان امیرالمومنینی را از دست میدهد.
👇
2- سکه ای با نام عبدالله بن زبیر در دست است که با نام #عپدولای_زوپیران امیری وریوشنیکان زده شده است، تاریخ این سکه متعلق به سال 53 است.
اصلا تفاوت روایت سنتی و جدید در اینجا، از همین یک سکه و تاریخ روی ان برمیخیزد. چرا که:
👇
طبق روایت سنتی؛ تاریخ این سکه #یزدگردی است، در نتیجه این سکه، تاریخ 64 هجری معادل 686 م. را نشان میدهد.
در اینصورت معلوم نیست چرا عپدولای زوپیران (عبدالله بن زبیر) که از سال 680 م. پس از مرگ معاویه (و در دوره سه ساله خلافت یزید ادعای خلافت کرده) سکه ای در این تاریخ نزده 👇
و اولین سکه اش را در تاریخ 687 م. زده است!؟
ولی طبق روایت جدید، اولیگ میگوید کتیبه حمام #القدره (که در بخش های قبلی امد) به ما نشان میدهد که اعراب از دوران معاویه به بعد، ضرب تاریخ عربی (هجری) را در دستور کارشان اورده اند. در این صورت 👇
سال 53 روی سکه عپدولای زوپیران، سال هجری است یعنی 675 م.
و این یعنی عبدالله بن زبیر در سال 675 م. کودتا کرده است. یعنی او با شکست معاویه از بیزانتس، کودتایی راه انداخته است و خود را امیری وریوشنیکان یا امیرالمومنین خوانده است.
از کدام شهر کودتا انجام شده؟
شهر دارابگرد.
👇
به نقشه زیر نگاه کنید:
این نقشه که با تاریخ های #هجری بر طبق سکه ها زده شده است، یک واقعیت را نشان میدهد و ان اینکه؛ سکه ها به ما میگویند؛ عبدالله بن زبیر اساسا هیچوقت در مکه و مدینه نبوده است، و در مناطق جنوب و جنوب شرقی ایران (مناطق فارس و کرمان) داعیه دار حکومت بوده است.
👇
البته نه شخص عبدالله بن زبیر، بلکه مصعب بن زبیر و بطور کلی آل زبیر و کسانی که به آنها وفادار بودند. (مثلا حاکم بصره)
تبری و مورخان اسلامی گفته اند؛ عبدالله بن زبیر بعد از مرگ معاویه، در زمان یزید، بخاطر بدعت های دینی خلیفه جدید، با او بیعت نکرده و خود ادعای خلافت داشته 👇
البته نه شخص عبدالله بن زبیر، بلکه مصعب بن زبیر و بطور کلی آل زبیر و کسانی که به آنها وفادار بودند. (مثلا حاکم بصره)
تبری و مورخان اسلامی گفته اند؛ عبدالله بن زبیر بعد از مرگ معاویه، در زمان یزید، بخاطر بدعت های دینی خلیفه جدید، با او بیعت نکرده و خود ادعای خلافت داشته 👇
(که سالهای هجری در نقشه بالا نیز، که مربوط به سکه هاست این مساله را تایید میکند) ولی با این اوصاف باید پرسید:
چرا تمام سکه ها جای عبدالله بن زبیر را در نواحی جنوب ایران، و البته با نام ایرانی او نشان میدهند؟
ایا او فردی ایرانی از جنوب ایران نبوده است؟ و مساله دیگر این است که 👇
دو شهرِ مدینه و مکه، در این سالها، در هیچ کجا، نه در تواریخ برون مرزی، نه در سنگنبشته ها و نه در سکه ها، هیچ کجا نقشی ندارند. اساسا #مکه از زمان مامون عباسی به بعد وارد این داستان میشود و قبل از ان فقط در قصه های عباسیان حضور دارد.
(تصویر زیر اختلاف سالها را نشان میدهد)
👇
4- نکته چهارم اینکه، عبدالملک مروان بزودی تمام رقبا را از دور خارج میکند و خود را یکه تاز کل امپراطوری میکند.
سال 72 هجری به بعد (معادل 693 م.) عملا او تنها خلیفه ی کل امپراطوری است. در این سال است که قبه صخره ساخته میشود و کتیبه هایی که موضوع چند رشتو اینده است نصب میشود.
👇
و نکته مهمتر اینکه عبدالملک مروان نیز در این سالها، در ابتدا با نام عربی، به نام خود سکه #نزده است، بلکه او نیز با همان طرح های قبلی (سکه های عرب ساسانی) با نام ایرانی خودش یعنی "عپدولملک مروانان" و با عنوان امیری وریوشنیکان [امیرالمومنین] سکه زده است.
👇
به این سکه و دیگر سکه های مهم عبدالملک، میپردازیم. فقط در اینجا نکته مهمی بگوییم و ان اینکه، نام عبدالملک با توجه به روایات سنتی عبدالملک بن مروان است
ولی با روایات جدید مساله فرق میکند، زیرا او سکه اش را با نام عپدولملک #مروانان ضرب کرده است، و نه عبدالملک #مروان، و این،
👇
تفاوت بسیار مهم است زیرا در زبان پارسی میانه، #آن اول حالت اضافی و #آن دوم حالت تعدد است، یعنی بصورت جمع بر پسوند شهر میآید. این یعنی عملا عبدالملک بر روی سکه اش نوشته است، من عبدالملک از شهروندان #مرو یا بقولی عپدوالملک از "مروی ها" هستم.
👇
پس طبق این رویکرد، عبدالملک قطعا از شهر #مرو، شمال شرقی ایران برخاسته است. در جای خود خواهیم گفت (چنانچه قبلا هم بصورت خلاصه آوردیم) که #عرب_مسیحی های بخش شرقی ایران با دیدگاه مقابله با بیزانتس و کلیسای رومی رشد کرده بودند. یعنی تفکرات انها مونوفیزیتی یا بعبارتی اریوسی و یا 👇
بقولی دیگر مخالف جدی الوهیت مسیح بود.
چنانچه خواهیم دید عبدالملک همین تفکر را بعنوان میخ اول اسلام بر امپراطوری نوظهورشان میکوبد.
5- برای اینکه در رشتوهای بعد دوباره مقدمات نیاوریم، این نکته را اضافه کنم، طبق تاریخ سنتی، عپدولای زوپیران از سال 680 م. داعیه دار خلافت است 👇
و در 692 م. شکست خورده و کشته شده است.
در اینجا چه تاریخ سنتی صحیح باشد چه رویکرد جدید، یک مساله تفاوتی ندارد و ان اینکه عبدالملک مروان است که از دهه 690 م. به بعد، به دلایلی که میآوریم تصمیم به این میگیرد که دین جدیدی بسازد،
👇
و با اسنادی که میآوریم این مدعا را اثبات میکنیم. چنانچه تا همینجا بخش بزرگی از راه را رفته ایم، ولی شخصا معتقدم اسنادی که از اینجا به بعد ارائه میشود، نظریه های اسلام شناسان جدید را قوی تر میسازد.
عبدالملک میخ های اولیه اسلام را میکوبد ولی نظریه او سیاسی است. 👇
در دوره او هنوز واژه محمد، صفت عیسی را حمل میکند و شخصیتی واقعی نگرفته است.
پروسه جداسازی محمد از عیسی در دوران بعدی صورت گرفته و بزودی بخش هایی از زندگینامه [سیره] نویسی برای محمد هم صورت میگیرد، چرا که در دهه 730 م. به بعد اولین #جدلیست مسیحی، رو در روی انها می ایستد؛ 👇
حدس میزنید این جدلیست مسیحی تارک دنیا چه کسی باشد؟
این شخص "یوحنا دمشقی" است.
(یاداور میشوم که بسیاری از محققان معتقدند یوحنا کتابش را حد فاصل سالهای 743 تا 750 م. نوشته است، که این یعنی در 750 م. تازه زمزمه هایی از #محمد به گوش دیگران رسیده)
پایان قسمت سیُ هفتم
برای دوستانی که ادامه اش رو نشون نمیده
باگ توییتره
"به نقل از اسلام شناس دانمارکی، پاتریشا کرون، در سکه ها و سنگ نبشته های معاویه (Sufjanid) [=سفیانی]، در سکه های #عرب_ساسانی، و بر روی دو سنگ قبر از خدا نام برده شده، اما به فرستاده خدا (رسول) اشاره ای نشده.
👇
اسلام شناس آمریکایی رابرت هویلند اشاره میکند: اگر معاویه می خواست میتوانست در سرزمینهای تحت حکمفرمایی خود به محمد اشاره کند و سوال بعدی این است که آیا این خودداری معاویه (از نام بردن محمد) در ماهیت اسلام نهفته است، یا وضعیت اسلام در مقابل دولت در ان مرحله اولیه.
👇
این مطلب رو دوباره اینجا مینویسم فراموش نکنم تو توییتها بیارم
مسلمونا میگن مسجدالاقصی از زمان سلیمان و داوود بوده ولی مسجدالقصی از زمان رومیها ویرانه شد و تا اینکه عبدالملک اونجا رو ساخت
این نشون میده ایه 1 سوره اسرا زمان عبدالملک 690 م. به بعد نوشته شده
پ.ن: میدونم 👇
مسلمونا، الان چه جوابایی دارن
صبر کنید به جوابای مختلفشون میرسیم (از تاریخچه های خیالیشون در ساخت مسجدالاقصی - یا خود روایات اسلامی در مورد معراج و...
همه رو بررسی میکنیم)
اینو مثل یه سری از توییتهای قبل الان نوشتم یادم نره بررسیش کنم، باشه واسه بعد...
خنده دار اینه 👇
محمد طبق روایات سنتی اسلامی، 17 ربیع الاول یک سال قبل هجرت به مسجدالاقصی رفته و از اونجا به معراج رفته
این تاریخشون، یعنی اکتبر 621 م.
یعنی زمانی که اورشلیم توسط سپاه ایران (شهروراز) سقوط کرده و مسجدالاقصایی هم توش وجود نداره
منطقه خاورمیانه در سده هفتم، شاید جنجالیترین قرن تاریخ بشر، محل برخورد فرهنگ و مذهب و سیاست و دیدگاه های اپوکالیپتیک [= اخرالزمانی] شده بود، این سده با جنگهای دینی-سیاسی خسروپرویز و هراکلیوس اغاز شد ولی تا پایان یک سده میبینیم عملا هر دو امپراطوری ایران و روم کنار رفتند 👇
و اعراب که در محل تلاقی این دو امپراطوری میزیستند، وارث جهان شناخته شده ان روزگار میشوند.
با شکست ایران و سقوط ساسانیان، عملا مرگ دین #زرتشت رقم میخورد و این دین برای همیشه به تاریخ سپرده میشود. ولی جنگ جدید بین مسیحیت کلیسای شرقی و غربی در جریان است، 👇
چنانچه گفتیم، روی سکه عرب-ساسانی یافت شده از زمان معاویه مربوط به سال 41 عربی. یا 664 م. در مقابل چهره خسرو نوشته شده معاویه امیری_وُریوشنیگان.
یا ماآویا امیری وریوشنیکان MAAVIA AMIR-i WURROYISHNIGAN یعنی «معاویه امیرِ مؤمنان».
👇
کارل یوهانس اولیگ (Ohlig) مذهب شناس آلمانی این عبارت را به شکل Amir-i wIwyshnyk`n نوشته و از قول یوهان واکر سکه شناس المانی میگوید؛ این عبارت معنای "امیر دینباوران" میدهد.
اولیگ این واژه را با ریشه های ارامی ان مقایسه کرده و نشان میدهد معادل عربی این واژه، #آمَنَّا است، 👇
ظهور معاویه (1)
از معاویه به جز نوشته های برون مرزی متعدد که به او و کارهایش اشاره شده، و به جز نوشته های راویان اسلامی، چند سند عینی دیگر داریم که وجود او را اثبات میکند.
👇
یکی سکه های مربوط به معاویه، دوم کتیبه های مربوط به او، که یک کتیبه در حمام شهر #قدره (شهر #ام_قیس امروزی واقع در اردن) است و دومی سنگنبشته طائف.
معاویه در هیچ کجا خود را بعنوان خلیفه معرفی نکرده، و هم در سکه ها و هم در کتیبه ها خود را امیرالمومنین خوانده.
👇
سکه ای "در سال 662 م. در شهر دارابگرد استان فارس، به نام معاویه ضرب شده" که در این سکه معاویه به خط پهلوی، خود را #امیری_وریوشنیکان معرفی کرده است که ترجمه آن میشود امیرالمومنین.*
(پ.ن مهم: مطلب بسیار مهم اینکه من در سایتهای سکه شناسی، در بخش سکه های #عرب_ساسانی ترجمه 👇
پیش درامدی بر معاویه با توجه به سکه ها:
سکه ها از دسته اسنادی هستند که اطلاعات زیادی را از وضعیت حاکمیت، وضعیت مذهبی یا سیاسی جامعه، و اندیشه حاکم بر ذهن پادشاه و دربار میدهند.
من نمیخواهم اینجا بحث سکه شناسی را باز کنم چرا که فقط یک فصل طولانی باید توضیح سکه های پیشامحمدی (منظور قبل از ظاهر شدن نام محمد بر روی سکه) را با مقدماتی طولانی بیاورم.
این مساله که چطور تشخیص میدهند یک سکه، مثلا مربوط به سال 20 هجری است درحالیکه این سکه نه تاریخ دارد،
👇
نه اِلمان های دیگر، خود مستعد تولید یک فصل جذاب از سکه شناسی است که از حوصله این مقال خارج است. البته در pdfی که بزودی (با تمام شدن این رشتوها) منتشر میکنم، این بخش را توضیح میدهم. ولی بطور کلی فقط این مطلب را توضیح دهم که ما از محمد و خلفای راشدین، حتی یک سکه هم پیدا نکردیم. 👇