پیش درامدی بر معاویه با توجه به سکه ها:
سکه ها از دسته اسنادی هستند که اطلاعات زیادی را از وضعیت حاکمیت، وضعیت مذهبی یا سیاسی جامعه، و اندیشه حاکم بر ذهن پادشاه و دربار میدهند.
من نمیخواهم اینجا بحث سکه شناسی را باز کنم چرا که فقط یک فصل طولانی باید توضیح سکه های پیشامحمدی (منظور قبل از ظاهر شدن نام محمد بر روی سکه) را با مقدماتی طولانی بیاورم.
این مساله که چطور تشخیص میدهند یک سکه، مثلا مربوط به سال 20 هجری است درحالیکه این سکه نه تاریخ دارد،
👇
نه اِلمان های دیگر، خود مستعد تولید یک فصل جذاب از سکه شناسی است که از حوصله این مقال خارج است. البته در pdfی که بزودی (با تمام شدن این رشتوها) منتشر میکنم، این بخش را توضیح میدهم. ولی بطور کلی فقط این مطلب را توضیح دهم که ما از محمد و خلفای راشدین، حتی یک سکه هم پیدا نکردیم. 👇
دقت کنید: ما از دوره ای که بصورت سنتی [و متعارف] مربوط به محمد و خلفای راشدین است (یعنی 4 دهه اول) سکه های زیادی در دست داریم، (مثلا سکه ای مربوط به سال 31 هجری است)
معنای مطلب بالا این است که ما سکه ای پیدا نکردیم که خبر از محمد و چهار خلیفه اولی بدهد. 👇
در این سکه ها، نه نام خلیفه ها و نه هیچ چیز دیگری که خبر از وجود انها بدهد، میبینیم.
ما از عبدالله از خانواده زبیریان یا بقولی عبدالله بن زبیر (به این شکل: زوپیران) سکه ضرب شده در کرمان داریم، ما از خانواده #زیاد (عبیدالله بن زیاد و برادرانش) سکه ضرب شده در سیستان و زرنج 👇
و محدوده جنوب شرق ایران داریم، (که همه ی اینها را به مرور بررسی میکنم) ما سکه هایی به نام معاویه داریم، ولی حتی یک سکه که خبر از محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی بدهد، نداریم. حتی یک سکه هم تا امروز پیدا نشده.
👇
فراموش نکنید از پادشاهی محمد در 622 م. (1 هاجری) تا پادشاهی معاویه در 660 م.، 38 سال میگذرد.
فراموش نکنید اعراب در 636 م. به بعد (جنگ یرموک - فتح سوریه) فتوحاتشان اغاز شد و بنا به گزارش تبری، تا 642 م. یعنی مدت 6 سال، در زمان عمر، ایران را هم فتح کرده اند. 👇
در 652 م. یعنی زمان عثمان، قادسیه و جلولا و نهاوند و... اتفاق افتاده و ایران بطور کامل سقوط کرده.
پس، اعراب از زمان مرگ محمد تا ظهور معاویه در سال 660 م. انقدر قدرت گرفته و به پختگی رسیدند که به عقلشان برسد که به نام خودشان سکه بزنند. یا دست نوشته ای از خود به جا بگذارند.
👇
نه یک نامه، نه کتیبه، نه سنگنبشته، نه سکه نه تواریخ برون مرزی، نه کتاب داخلی و...
هیچ.
عملا از محمد و خلفای راشدین به جز یک چیز، مطلقا چیز دیگری در دست نداریم تا وجودشان را ثابت کند
و ان یک چیز هم قران است
که قران نیز، اشکارا شامل تغییرات شده (دلایلش زیاد است - کافیست
👇
دیدگاه مذهبی و احساسی را کنار گذاشته و دیدگاه علمی و شواهد باستانشناختی را جایگزین کنیم.)
و حتی اگر قران، تغییری هم نکرده بود، متاسفانه قران خبر خاصی از محمد هم نمیدهد، چه رسد به خلفای راشدین.
چنانچه پاتریشیا کرون در کتاب هاجریسم میگوید؛ (نقل به مضمون)
👇
اگر بخواهیم از قران، زندگی محمد را مطالعه کنیم، در اخر ناامیدانه باز باید به سیره بن هشام برگردیم. یعنی با توجه به فرض گرفتن سیره بن هشام باید قران را مطالعه کرد و از خود قران چیزی عایدمان نمیشود. نکته اینکه با توجه به سیره ها، که زندگینامه محمد هستند؛ عملا به #دور میرسیم. 👇
مغالطه #دوری که انرا با عنوان #مصادره_به_مطلوب نیز میشناسیم مغالطه ایست که نتیجه در فرض ها مستتر باشد. (اگر کسی خواست، معنای دور یا مصادره به مطلوب را در منشن ها توضیح میدهم)
در این مورد هم قران و سیره ها مغالطه دوری دارند. به این دلیل که ابن اسحاق یک ایه را دیده
👇
و نمیدانسته که معنا و مفهوم این ایه چیست و از اینجا برای ایه، زندگینامه درست کرده است. مثلا داستان ابرهه و سپاه فیلها و داستان پرندگان ابابیل که فیلها را نابود کردند، اولین بار توسط ابن اسحاق (و پس از ان ابن هشام با رونویس از ابن اسحاق) امده است. 👇
حال ابن اسحاق به چه دلیل این داستان را گفته؟ چون در قران نگاه کرده که یک سوره با چند ایه کوتاه از سپاه فیل ها گفته، پس با خودش گفته، این ایه ها باید یک داستانی داشته باشند، و به همین راحتی یک داستان افسانه ای برای این ایه ساخته است.
یعنی ما میخواهیم از قران، زندگینامه محمد را 👇
در بیاوریم، ناامیدانه باید به سیره ابن اسحاق رجوع کنیم تا بفهمیم داستان فلان ایات از چه قرار است، بعد میخواهیم بفهمیم ابن اسحاق بر چه اساس این زندگینامه را اورده، اخر سر متوجه میشویم که خود ابن اسحاق ایه ای را دیده و برایش یک زندگینامه ساخته. اینکار دور خوردن اشکار است.
👇
در مورد سکه ها، قدیمی ترین سکه های #عرب_ساسانی که مربوط به سال 651 م. (31 هاجری) است، کشمکش بین معاویه و علویان را نشان میدهد (در حالی که سال 651 م. - طبق روایات سنتی اسلام - زمان حکمرانی عثمان است).
پ.ن: این فرقه علویان را بعدا با جزئیات توضیح میدهم.
👇
یهودا دی نوو مینویسد که نکته جالب این سکه های عرب ساسانی، سکوت این سکه ها در مورد خلفای راشدین است، یعنی تا انجا که میتوان از روی سکه ها به نتایجی برسیم، خبری از خلفای راشدین نیست و معاویه بوده است که عملا حکومت ساسانیان را کنار زده
چرا و چگونه؟ صبر کنید
👇
برای درک بهتر مطلب به این جدول زمانی دقت کنید:
خسرو پرویز در سال 622 م. از بیزانسی ها شکست خورد، سال 622 سال یک عربی است که مدعی هستند محمد از مکه به مدینه هجرت کرد.
خسروپرویز در سال 627-8 م. شکست دوم را در #کربلا متحمل شد. و عملا حکمرانی او با این شکست تمام شد. 👇
از این شکست تا سال 632 م. ایران 12 پادشاه به خود دیده است (دو نفر از انها زن هستند)، تا اینکه یزدگرد سوم در سال 632 م. به قدرت رسید. یزدگرد از 632 م. تا سال 652 م. که در #مرو کشته شد، حکومت کرد و عملا حکمرانی ساسانیان با مرگ او به پایان رسید، حالا به موازات این تاریخ ها، 👇
به روند قدرت گیری عرب ها نگاه کنید، طبق تبری، عمر بن خطاب در 636 م. سوریه، و 638 م. فلسطین و اسراییل، و در 642 م. ایران را فتح کرده است. در 644 عمر درگذشت و عثمان به مدت 12 سال پادشاه (خلیفه سوم) شد، و در 652 م. فتح ایران کامل شد، در سال 656 م. عثمان کشته شد و علی خلیفه شد.👇
از طرفی در زمان یزدگرد، معاویه حاکم شام بوده است. یعنی معاویه از 644 تا 660 حاکم شام بوده، و عملا با عبور از جنگ صفین در سال 657 م.، توانست علی را شکست دهد، و در 660 با مرگ علی، بطور رسمی خلیفه یا امیرالمومنین شد. 👇
اگرمیخواهید درک بهتری از اوضاع داشته باشید این تاریخ های سنتی یا بقولی روایات متعارف را در ذهن داشته باشید. کار سختی نیست. فقط کافیست یادتان باشد که محمد 10 سال، ابوبکر 2 سال، عمر 10 سال، عثمان 12 سال، علی 4 سال، معاویه 20 سال حکومت کرده.
(تصویر)
👇
حال، سکه ها به ما میگوید که در 652 م. همزمان با مرگ یزدگرد، کشمکشی بین علویان و سفیانی ها (معاویه فرزند ابوسفیان) بوده
(پ.ن: به عبارت سفیانی ها هم دقت کنید چرا که اخرالزمان قرار است سفیانی بعنوان نماد شر ظهور کند.)
👇
حالا به این نکته های جالب دقت کنید:
سکه ها میگویند که وقتی معاویه حاکم شام (سوریه) بوده، او در ان دوره به فتح ایران نائل شده. و توانسته ساسانیان را در 651-2 (زمان مرگ یزدگرد) کنار بزند.
هیچ خبری، تکرار میکنم؛ مطلقا هیچ خبری از فتح ایران توسط حملات ابتدایی ابوبکر؛ 👇
اوج حملات با عمر، و فتح کامل ایران توسط عثمان نیست.
یعنی اعراب سی سال اولیه را، #متحدان میدانند. تا زمانی که در 652 م. یزدگرد کشته شد، عملا کار ساسانیان (توجه کنید به لغات: کار ساسانیان - نه ایران) تمام شد و عملا اعراب قدرت نوظهور در منطقه بودند. حالا نکته های جالبتر کجاست؟
👇
در خاطر دارید قبلا از سبئوس حرف زدیم؟ (کتاب تاریخ سبئوس)
از یوحنا بن فنکی هم حرف زدیم... (کتاب تاریخ عالم)
و کتاب ماکسیموس معترف که بعدا میاورم و یا نوشته های یشوع یهب سوم و...
تمام اسنادی که از انها سخن به میان امد و میاید نیز اولین حاکم رسمی و قدرتمند را معاویه میدانند.
👇
و نکته دوم اینکه تمامی این اسناد، نه تنها هیچ حرفی، دقت کنید: مطلقا هیچ حرفی از ابوبکر و عمر و عثمان و علی نمیزنند، بلکه جالب این است که در کنار این اسناد، سکه ها و کتیبه های بجا مانده هم دقیقا همین مساله را تایید میکنند. یعنی میگویند که خبری از خلفای راشدین نیست و عملا 👇
بعد از یزدگرد، معاویه در جنگ های خونین درون منطقه و خصوصا بین خود اعراب، پیروز شده و حکومت را در دست گرفته
و باز نکته بعدی و جالبتر اینکه جدا از اینها، هیچ اثری، مطلقا هیچ اثری از قادسیه و نهاوند و جلولا و... پیدا نشده
توجه کنید:
👇
در حالیکه شواهد رسمی جنگ ماراتن یا جنگ خشایارشاه و لئونیداس در تنگه ترموپیل پیدا شده. ولی هیچ اثری از جنگهای قادسیه و نهاوند و... پیدا نشده.
و باز نکته مهم بعدی اینکه اصلا تاریخ بنای شهرهای عربی مثل بصره و کوفه هم تناقض دارد. که به ان هم میرسیم.
👇
حال در کنار اینها
نکته ای که باز به نظر من از همه مهمتر است همان بحث رشتوی اول است و ان اینکه؛ تبری اندکی کمتر از سیصد سال بعد، این روایات را بدون هیچ سندی، نوشته است.
تبری نه شاهدی، نه سندی، نه کتیبه ای نه لوحی نه نامه ای، هیچ گونه سندی برای گفتن این روایات 👇
از جنگ قادسیه و نهاوند و جلولا و... ارائه نکرده و نکته مضحک اینکه پس از او، مورخان دیگر هم بصورت دومینو وار از روی یکدیگر همین حرفها را نوشته اند.
باز تکرار میکنم
توجه کنید: با این دیدگاه ها که شواهد و مدارک امروزی تایید میکنند، سقوط ساسانیان قطعیست؛ قدرت گرفتن اعراب 👇
و ظلم و زور و ستم هایشان قطعیست، ولی این اعراب، عربهای ایرانی مشهور به عرب های ساسانی بودند که از درون ایران به قدرت رسیدند. مثل انواع و اقسام قوم های دیگر که قدرت را بدست میگرفتند.
پس با این دیدگاه، حکومت ساسانی در سال 652 با مرگ یزدگرد به پایان رسیده و عملا، 👇
در جنگ ها و کشمکش های اولیه برای گرفتن قدرت از امپراطوری تازه سقوط کرده ساسانی، بالاخره این معاویه است (یا سفیانی ها) که توانسته از خلال تنش ها و کشمکش های اعراب، قدرت را بدست گیرد. و پس از جنگ خونین صفین حاکم مطلق شود. 👇
و نکته اینکه او نیز، در اولین اقدام، راه خسروپرویز را ادامه دهد. یعنی حمله به بیزانس (برای معاویه راه قدس از بیزانس میگذرد.)
از رشتوی بعد به اسناد این ادعاها میپردازیم.
پایان قسمت سی و دوم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ظهور معاویه (1)
از معاویه به جز نوشته های برون مرزی متعدد که به او و کارهایش اشاره شده، و به جز نوشته های راویان اسلامی، چند سند عینی دیگر داریم که وجود او را اثبات میکند.
👇
یکی سکه های مربوط به معاویه، دوم کتیبه های مربوط به او، که یک کتیبه در حمام شهر #قدره (شهر #ام_قیس امروزی واقع در اردن) است و دومی سنگنبشته طائف.
معاویه در هیچ کجا خود را بعنوان خلیفه معرفی نکرده، و هم در سکه ها و هم در کتیبه ها خود را امیرالمومنین خوانده.
👇
سکه ای "در سال 662 م. در شهر دارابگرد استان فارس، به نام معاویه ضرب شده" که در این سکه معاویه به خط پهلوی، خود را #امیری_وریوشنیکان معرفی کرده است که ترجمه آن میشود امیرالمومنین.*
(پ.ن مهم: مطلب بسیار مهم اینکه من در سایتهای سکه شناسی، در بخش سکه های #عرب_ساسانی ترجمه 👇
مقدمه:
در این بخش میخواهیم اسناد و مدارک پیدا شده از دو سده اول هجری را بررسی کنیم. اسنادی که مثل اسناد قبل خبر از استیلای اعراب و ظلم و ستم انها میدهد ولی باز خبر چندانی از محمد و خلفای راشدین نیست.
چنانچه در بخش قبل دیدید، در اسناد برون مرزی، از صدها سند باقی مانده، تعداد بسیار کمی از #محمد حرف زدند که در این اسناد، یکبار از اعراب محمد، یکبار از اعراب طایی محمت و یکی دوبار نام محمد بعنوان تاجر و واعظ، و چند بار با نام پادشاه امده است.
و تقریبا بیشتر این اسناد 👇
محمد را فاتح ایران و سوریه و فلسطین دانستند، و به قطعیت میتوان گفت که هیچ کدام از این اسناد، هیچ اشاره ای به اسلام، مسلمین و قران ندارند.
و این نشان میدهد که حتی اگر محمدی وجود داشته، تا نیمه اول قرن هشتم (تا سال 750 م.) تقریبا کم اهمیت بوده و از دهه 730 م. به بعد، 👇
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش سیزدهم)
خلاصه و جمع بندی:
چنانچه در رشتوهای قبل گفتیم، از بین صدها سندی که از سده هفتم به جا مانده، اسناد معدودی [اسناد برون مرزی] از محمد بعنوان یک شخص تاریخی حرف میزنند.
در سند اول (قسمت 18) که نوشته ای رو یک #انجیل قرن #ششم است، از ویرانگری اعراب و تصرف سوریه خبر داده شده، که در این متن گفته شده که #اعراب_محمد، امدند و ویران کردند.
چنانچه گفتیم معلوم نیست این متن چه زمانی و توسط چه کسی، به انجیل قرن ششم اضافه شده. 👇
ولی خبر از گروهی میدهد که انها را #اعراب_محمد میخواند، که برای ما روشن نیست، این کلمه محمد، یک فرد است، یا یک قبیله، یا لقبی برای یک شخص دیگر، و یا اینکه خبر از یک جریان فکری یا سیاسی میدهد؟
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش دوازدهم)
12- در این رشتو چهار سند پیدا شده به زبانهای سریانی و یونانی و رویدادنامه دیونوسیوس تلمحره ای را بعنوان اخرین اسناد بیاوریم، من تردید داشتم که این اسناد را در این بخش بیاورم،
چرا که در تاریخ گزاری این نامه ها تردیدهای جدی وجود دارد و بحث های زیادی شده. مثلا اولین سند، نامه ای ناقص، از قرن #نهم میلادی است ولی برخی میگویند متن این نامه احتمالا در 705 م. نوشته شده و به ان، سند 705 میگویند:
ابتدا متن انرا ببینید (تصاویر انگلیسی در زیر) سپس نقد آن:
👇
سند 705
"محمد در سال 932 اسکندر [سال سلوکیان = 620 م. یا دوسال قبل هجرت] به سرزمین آمد و 7 سال حکومت کرد، بعد از محمد ابوبکر 2 سال، بعد عمر 12 سال و عثمان به مدت 12 سال حکمفرمایی کردند. در زمان جنگ صفین به مدت 5 سال عرب ها رهبر نداشتند. بعد معاویه به مدت 20 سال حکومت کرد.
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش یازدهم)
11- یوحنا بن فنکی (فِنِقی)
Yoḥannan (or john) bar Penkaye
یوحنا بن فنکی کشیشی در زمان پادشاهی عبدالملک مروان است، که در جوانی به جذام مبتلا شد، فردی به نام سابریشو از کلیسا او را درمان کرد، 👇
یوحنا بن فنکی نیز، از ان پس، خود را وقف کلیسا کرد.
سباستین بروک متخصص زبان سریانی، کتابی از او با عنوان #تاریخ_عالم را ترجمه کرده که این کتاب از خلقت ادم میآغازد و تا فتوحات اعراب تمام میکند.
کتاب تاریخ عالم یوحنا بن فنکی چند نکته بسیار جالب دارد:
👇
او خود شاهد سقوط ساسانیان و استیلای اعراب، شاهد طاعون و قحطی وحشتناکِ سده هفتم میلادی بوده و در خلال روایاتش، به موارد جالبی مثل زلزله اِدِسا (که در تاریخنامه شهر ادسا نیز امده) اشاره میکند.
کل کتاب یا در حال دعا یا نفرین و سرزنش کارهای زشت مردم زمانه است، طوریکه 👇