6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش سیزدهم)
خلاصه و جمع بندی:
چنانچه در رشتوهای قبل گفتیم، از بین صدها سندی که از سده هفتم به جا مانده، اسناد معدودی [اسناد برون مرزی] از محمد بعنوان یک شخص تاریخی حرف میزنند.
در سند اول (قسمت 18) که نوشته ای رو یک #انجیل قرن #ششم است، از ویرانگری اعراب و تصرف سوریه خبر داده شده، که در این متن گفته شده که #اعراب_محمد، امدند و ویران کردند.
چنانچه گفتیم معلوم نیست این متن چه زمانی و توسط چه کسی، به انجیل قرن ششم اضافه شده. 👇
ولی خبر از گروهی میدهد که انها را #اعراب_محمد میخواند، که برای ما روشن نیست، این کلمه محمد، یک فرد است، یا یک قبیله، یا لقبی برای یک شخص دیگر، و یا اینکه خبر از یک جریان فکری یا سیاسی میدهد؟
👇
سند دوم #تعلیمات_یعقوبی است که در انجا یعقوب نامی که یهودی بوده و تازه مسیحی شده از دوستش یستس، خبر میگیرد که (خود یستس از برادرش ابراهیم این حرفها را شنیده) که ساراسینها (اعراب) سرجیوس، فرمانده بیزانتس،در اورشلیم را کشتند و عملا اورشلیم توسط "پیامبر سارسین ها" به تصرف درامده
👇
در این سند نیز خبری از #محمد نیست، فقط خبر از فتح اورشلیم توسط اعراب و پیامبر ساراسین هاست؛ در این سند یهودیان از قدرت گیری اعراب خوشحالند ولی پیرمردی یهودی با افسوس میگوید که امیدوارم او (پیامبر اعراب) دجال نباشد چرا که پیامبر با شمشیر نمیآید.
👇
پس در تعلیمات یعقوبی، اخباری از شنیده های یعقوب [با دو واسطه] از پیامبر ساراسین ها میشنویم که اورشلیم را فتح کرده.
نکته اینجاست،هر دو سند قبلی خبر از فتح سوریه و اورشلیم توسط اعراب محمد یا پیامبر ساراسین ها میدهند، ولی طبق تواریخ اسلامی محمد در این سالها، باید فوت کرده باشد.
👇
حتی اگر محمد در این سالها فوت نکرده و تاریخ زدن اخبارنویسان اسلامی ایراد دارد و محمد چندسال بعد فوت کرده باشد (که از نظر من میتواند چنین ایرادهایی قابل قبول باشد) مشکل بزرگ اینجاست که چطور میتوان پذیرفت که اخبار نویسان مسلمان نمیدانند 👇
فاتح سوریه و فلسطین [و ایران، در اسناد بعدی] شخص محمد است؟ این دیگر به هیچ وجه قابل قبول نیست. در دوره ای که فخر فروشی قبایل اعراب به این روایات شفاهی است مگر میشود نام فاتح ایران تا اورشلیم را فراموش کنند؟ انهم وقتی که فرد فاتح، پیامبرشان باشد.
👇
سند سوم (قسمت 19) رویدادنامه #توماس_پرسبیتر نیز دقیقا مانند اسناد بالا خبر از جنگ اعراب #طایی_محمت با فلسطین و سقوط این مناطق و سپس سقوط ایران توسط این گروه میدهد. در این سند نیز از شخص محمد حرفی زده نشده ولی از اعراب طایی محمت سخن به میان امده. 👇
روشن نیست محمت در اینجا نام یک فرد است یا یک قبیله (با توجه به اوردن نام قبیله طی یا طایی) و یا سخن از یک جریان فکریست؟ چگونه ممکن است اخبار نویسان مسلمان ندانند فاتح ایران و میانرودان و سوریه و اسراییل و فلسطین، پیامبرشان محمد است؟
👇
فراموش نکنیم که تاریخ نگارش این رویدادنامه احتمالا در قرن هشتم میلادی است.
سند چهارم (قسمت 20) #رویدادنامه_خوزستان است که توسط یک مسیحی نستوری نوشته شده. او میگوید خدا فرزندان اسماعیل را به فرماندهی #محمد به جنگ ایرانیان فرستاد، در اینجا میبینیم که محمد نامی بعنوان فرمانده، 👇
در فتح ایران حاضر بوده، پس دوباره باید پرسید چطور اخبارنویسان مسلمان نمیدانند که محمد فاتح ایران بوده، ایراد کجاست؟ ایا ما از محمد دیگری حرف میزنیم؟
یا از یک جریان فکری؟
تا اینجا چنانچه میبینید هیچکدام از اسناد، خبر انچنانی از محمد نمیدهند. و از طرفی تنها برداشتهایی که
👇
میتوان از این خبرها داشت، در تناقض جدی با راویان اسلامیست.
سند پنجم (قسمت 21) #تاریخ_سبئوس است که حتی ناشر ان (مهردادیان) معتقد است که این رویدادنامه، قبل از قرن دهم میلادی نوشته نشده، و دو-سوم این رویدادنامه هم نوشته های سبئوس نیست. 👇
بهرحال در تاریخ سبئوس از محمد نامی که واعظ (مبلغ دینی) و بازرگان بود سخن به میان امده که اگاه از تاریخ موسی بوده است. در این سند که برای اولین بار است که محمد نامی را بعنوان تاجر هم میبینیم، حرفی از پادشاهی محمد نزده. ولی عباراتی در ادامه ی نام محمد میآید که 👇
عملا در سفر پیدایش، باب پانزدهم امده است. از اینرو اولیگ میگوید عجیب است نام محمد در کنار عبارات سِفر پیدایش امده، و عجیبتر اینکه یک مسیحی، اسراییل را متعلق به یهودیان و پس از ان به اعراب میداند.
بهرحال متاسفانه تاریخ سبئوس، از انجا که در قرون بعدی نوشته شده 👇
اساسا در بین اسناد سده هفتم و هشتم میلادی جایی ندارد.
سند ششم (قسمت 22) #یعقوب_ادسایی است که از تسلط اعراب به مسیحیت میگوید ولی او دوبار، از محمدنامی حرف میزند، یکبار او را تاجر میداند که به لبنان و فلسطین و #عربستان سفر میکرده، و بار دیگر محمدنامی را پادشاه اعراب میداند که 👇
که 7 سال پادشاهی کرده. ولی او نیز حرفی از محمد بعنوان یک پیغمبر نمیزند. ضمنا نامه هایی از اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم در دست داریم که از 10 سال پادشاهی محمد حرف میزند. چرا یعقوب ادسایی از محمد نامی با 7 سال پادشاهی میگوید؟
👇
ولی نکته بسیار مهم در مورد یعقوب ادسایی این است که اولیگ میگوید نام محمد در نوشته های یعقوب ادسایی با دستخط او نیست و بعدها به نوشته او اضافه شده. (مانند تاریخ سبئوس)
نکته جالب اینکه در هیچ کدام از این اسناد، نه نامی از قران یا جنبش قرانی امده، نه نامی از اسلام یا جنبش اسلامی 👇
یا سپاه اسلام. و البته در هیچ یک از اسنادی که ذکر شد، مولفه های دیگر اسلام نیز دیده نمیشود.
سند هفتم کتاب ارتداد از #یوحنا_دمشقی (قسمت 23 تا 25) است که جنجالی ترین سند در میان این اسناد است، یوحنا دمشقی چنانکه کاملتر از هر سندی، از او نوشتم، در کتابش از محمد نامی حرف میزند که 👇
ادعای پیغمبری داشته، و نکته جالب اینکه او نام سوره های قران و برخی از محتویات انرا هم میاورد، ولی نکته عجیب انجاست که اولا او از یک سوره حرف میزند که در سوره های امروزی نیست، ثانیا او محمد را سنگ پرست خطاب میکند که اشاره به سر افرودیت دارد (البته برخی معتقدند که این سنگ، 👇
به #گبّاتا یعنی سکویی که مسیح روی ان مصلوب شد، اشاره دارد، نه سر افرودیت، که من در pdf توضیح کاملش را میآورم) ثالثا با توجه به اینکه یوحنا در دربار امویان بوده، چگونه است که طوری حرف میزند که انگار شناخت کافی از محمد ندارد، گویی دربار هم مسلمان نیست، و گویی 👇
کتابی بعنوان قران و واژه ای بعنوان #اسلام تا زمان یوحنا (730م.) وجود ندارد.
بهرحال سند یوحنا دمشقی که بعقیده بسیاری از اسلام شناسان غربی، تنها سندیست که از محمد بعنوان یک واعظ با ادعای پیغمبری حرف میزند، سندی جنجالیست که ارای مختلفی به خود جلب کرده. مثلا اولیگ میگوید که 👇
از 690 که قبه الصخره توسط عبدالملک ساخته شد و نام محمد (بعنوان لقب عیسی) روی ان اشکار شد، تا 730 که یوحنا دمشقی دست به قلم برده، ارام ارام نام محمد در حال اشکار شدن است و طبیعیست که به او زندگینامه ای هم بدهند (چنانچه بعدا میبینیم زندگی محمد پر از داستانهاییست که 👇
یا به بودا مرتبط است یا به عیسی یا به موسی و....)
سند هشتم یشوع یهب سوم (قسمت 26) است که یک نامه اش را بررسی کردیم ولی از او 106 نامه باقیمانده که از استیلای اعراب بر منطقه خبر میدهد، ولی در هیچ کدام از نامه ها یا کتابها یا اشعارش، به محمد، اسلام و اعراب مسلمان یا قران و 👇
جنبش قرانی اشاره نمیکند. یشوع یهب دقیقا هم عصر محمد (محمدِ راویان اسلامی) است، 10 سال پس از محمد متولد شده و 27 سال پس از او مرده و با وجود اینکه اسقف اعظم کلیسای شرق در مناطق خاورمیانه است، هیچ خبری از محمد نمیدهد.
👇
سند نهم #پاپیروسهای_تبرستان است (قسمت 27) که این نامه ها که به خط پهلوی در ایران پساساسانی نوشته شده (مثلا یکی از نامه ها در تاریخ تیرماه سال 31 یزدگردی یعنی 662 م. نوشته شده) خبر از محمد و قران و اسلام که نمیدهد هیچ، خبر از استیلای اعراب هم نمیدهد.
👇
توجه کنید که مکان مورد بحث در این نامه ها، خراسان است نه تبرستان.
این نامه ها که تعدادشان 40 عدد است (و احتمالا تعداد زیادی هم در دست کلکسیون دارهاست) تمام اسلام شناسان سنتی را در بهت فرو برده، و محققان دیگر نیز میگویند در دوره نوشتن این نامه ها، اصولا باید معاویه 👇
حاکم کل ایران باشد، پس این نامه ها چه میگوید؟ ایا نباید روایت دیگری از تاریخ ایران پساساسانی نوشت؟ و نباید یکبار دیگر به این اندیشید که چرا ایرانیان، عرب زبان نشدند؟
سند دهم و اخر، #یوحنا_بن_فنکی (قسمت 28) است که او در کتابش، خسروپرویز را اخرین شاه ایران میداند، 👇
طاعون و قحطی سده هفتم را به چشم دیده (سباستین بروک بارها نشان میدهد که لحن فلان قسمت نشان میدهد یوحنا خودش شاهد این وقایع بوده) و خبر از زلزله اِدِسا میدهد. او یکبار از #محمد حرف زده در جایی که میگوید اعراب این سنت را از محمد گرفته بودند که رهبرشان بود. 👇
یوحنا خبرمیدهد پس از قدرت گیری اعراب، بین خودشان جنگ داخلی درگرفت که پیروز این جنگ معاویه بود.
او نیز مانند تمام اسناد بالا خبری از کتاب مقدس اعراب یعنی قران نمیدهد. خبری از #اسلام نیز نمیدهد در حالیکه او در زمان پادشاهی عبدالملک بوده است. و این نشان میدهد که👇
او نیز نیز در مورد محمد حرف هایی شنیده (چرا که میگوید اینها را از محمد گرفته بودند که رهبرشان بود) ولی معلوم نیست او هم از محمد پادشاه حرف میزند یا از محمد تاجر؟ یا از محمد پیغمبر؟ (رهبر مذهبی) یا با توجه به زمان نگارش کتاب یوحنا، شاید نام محمد در حال اشکار شدن است. چرا که 👇
کتیبه قبه صخره نیز ساخته شده است.
ما بجز این اسناد، (قسمت 29) چند نامه به زبان سوری و یونانی و بعلاوه رویدادنامه دیونوسیوس تلمحره ای را داریم، که در این اسناد که تاریخ نگارش انها مشکوک است و مورد اختلاف محققان (احتمالا همگی در اواخر قرن 8 و اوایل قرن 9 میلادی نوشته شدند) 👇
محمد بعنوان پادشاهی 7 یا 10 ساله معرفی شده، ولی بشکل جالبی حدفاصل سالهای 656 م. تا 660 م. که باید دوران خلافت علی باشد، میبینیم که اعراب را بدون پادشاه و پر از هرج و مرج با یک جنگ خونین (صفین) توصیف کردند و نامی از علی بعنوان خلیفه چهارم نیست. 👇
فقط رویدادنامه دیونوسیوس (که به ان #زوقنین یا #دیونوسیوس_مجعول هم میگویند)، نام سردار مقابل معاویه را ذکر کرده که در کمال تعجب نام این ژنرال، عباس است، نه علی.
چنانکه تا یک سده بعد، جنگ خونینی بین بنی امیه و بنی عباس درجریان است، و نتیجتا عباسیان پیروز میشوند.
👇
این خلاصه ای از قسمت های 18 تا 29 است.
چنانچه میبینید از هزاران سند باقی مانده، از سده هفتم و هشتم میلادی، تعدادی انگشت شمار از محمد نامی بعنوان پیغمبر اعراب حرف زدند که بدیهی است، محققانی مثل کارل یوهانس اولیگ را به این فکر فرو میبرد که پس محمد واقعی چه کسیست؟ 👇
ایا این شخص وجود خارجی دارد؟ ما هرچه از او میدانیم از تواریخ اسلامی است که فارغ از اینکه پر از افسانه نویسی و پر از ادعاهای متناقض هستند، مهم این است که اساسا با زندگی محمد، حداقل 150 تا 200 سال فاصله دارند.
پس تا چه حد میتوان به اخبار مسلمین اعتماد کرد؟
👇
با این جمع بندی، به بررسی اسناد اسلامی (درون مرزی) برویم.
در اینجا ما باید کمی ترتیب زمانی به نوشته ها بدهیم. چرا که میبینیم با روند زمان، نام محمد در حال اشکار شدن است.
پایان بخش سی ام.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
مقدمه:
در این بخش میخواهیم اسناد و مدارک پیدا شده از دو سده اول هجری را بررسی کنیم. اسنادی که مثل اسناد قبل خبر از استیلای اعراب و ظلم و ستم انها میدهد ولی باز خبر چندانی از محمد و خلفای راشدین نیست.
چنانچه در بخش قبل دیدید، در اسناد برون مرزی، از صدها سند باقی مانده، تعداد بسیار کمی از #محمد حرف زدند که در این اسناد، یکبار از اعراب محمد، یکبار از اعراب طایی محمت و یکی دوبار نام محمد بعنوان تاجر و واعظ، و چند بار با نام پادشاه امده است.
و تقریبا بیشتر این اسناد 👇
محمد را فاتح ایران و سوریه و فلسطین دانستند، و به قطعیت میتوان گفت که هیچ کدام از این اسناد، هیچ اشاره ای به اسلام، مسلمین و قران ندارند.
و این نشان میدهد که حتی اگر محمدی وجود داشته، تا نیمه اول قرن هشتم (تا سال 750 م.) تقریبا کم اهمیت بوده و از دهه 730 م. به بعد، 👇
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش دوازدهم)
12- در این رشتو چهار سند پیدا شده به زبانهای سریانی و یونانی و رویدادنامه دیونوسیوس تلمحره ای را بعنوان اخرین اسناد بیاوریم، من تردید داشتم که این اسناد را در این بخش بیاورم،
چرا که در تاریخ گزاری این نامه ها تردیدهای جدی وجود دارد و بحث های زیادی شده. مثلا اولین سند، نامه ای ناقص، از قرن #نهم میلادی است ولی برخی میگویند متن این نامه احتمالا در 705 م. نوشته شده و به ان، سند 705 میگویند:
ابتدا متن انرا ببینید (تصاویر انگلیسی در زیر) سپس نقد آن:
👇
سند 705
"محمد در سال 932 اسکندر [سال سلوکیان = 620 م. یا دوسال قبل هجرت] به سرزمین آمد و 7 سال حکومت کرد، بعد از محمد ابوبکر 2 سال، بعد عمر 12 سال و عثمان به مدت 12 سال حکمفرمایی کردند. در زمان جنگ صفین به مدت 5 سال عرب ها رهبر نداشتند. بعد معاویه به مدت 20 سال حکومت کرد.
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش یازدهم)
11- یوحنا بن فنکی (فِنِقی)
Yoḥannan (or john) bar Penkaye
یوحنا بن فنکی کشیشی در زمان پادشاهی عبدالملک مروان است، که در جوانی به جذام مبتلا شد، فردی به نام سابریشو از کلیسا او را درمان کرد، 👇
یوحنا بن فنکی نیز، از ان پس، خود را وقف کلیسا کرد.
سباستین بروک متخصص زبان سریانی، کتابی از او با عنوان #تاریخ_عالم را ترجمه کرده که این کتاب از خلقت ادم میآغازد و تا فتوحات اعراب تمام میکند.
کتاب تاریخ عالم یوحنا بن فنکی چند نکته بسیار جالب دارد:
👇
او خود شاهد سقوط ساسانیان و استیلای اعراب، شاهد طاعون و قحطی وحشتناکِ سده هفتم میلادی بوده و در خلال روایاتش، به موارد جالبی مثل زلزله اِدِسا (که در تاریخنامه شهر ادسا نیز امده) اشاره میکند.
کل کتاب یا در حال دعا یا نفرین و سرزنش کارهای زشت مردم زمانه است، طوریکه 👇
در سال 1987 در یک کتابخانه کتب قدیمی در برلین، 40 عدد پاپیروس پیدا شد که پس از اینکه نسخه شناسان اصالتش را تایید کردند، توسط ایران شناسان دانشگاه برلین خریداری شد.
معلوم نیست این پاپیروس ها که احتمالا در قم* پیدا شده اند چطور از کتابخانه برلین سردراورده، ولی حدس محققان این است که تعداد این پاپیروس ها خیلی بیشتر از 40 عدد است و احتمالا بسیاری از نسخ، در دست کلکسیون دارهای شخصی و چند نسخه در دانشگاه برولی امریکاست.
👇
پ.ن: (تورج دریایی تاریخ نویس مقیم امریکا میگوید، معلوم نیست این نامه ها از کجا کشف شده، ولی از دوستانم شنیدم از شمال ایران، در محدوده سوادکوه کشف شده)
این پاپیروس ها از سده هفتم و در زمان فروپاشی امپراطوری ساسانی و بعد از ان است، مربوط به قرونی که
هر فلسفه تاریخی که به دنبال الگو دادن به حرکت تاریخ میگردد، چیزی جز لاطائلات نیست
از اینرو مارکسیسم هم چیزی جز لاطائلات مارکس و انگلس نیست، که با تلاش تئوریسین های بعدی، در روسیه به بار نشست.
برای ما ایرانیان، یک رضاخان یا محمدرضا پهلوی در ایران، کافی بود که بفهمیم
👇
حرکت تاریخ، پیوسته هست، ولی جهتدار نیست.
این عالیجنابان میگفتند در حرکت تاریخ، فرد جایگاهی ندارد ولی ظهور پهلوی ها، گواه بزرگی بر رد ادعایشان بود.
گاه یک فرد، چنان ردپایی در یک تاریخ میگذارد که میتواند گیجیِ پس از مستی، از شراب مارکسیسم را از کله ی پوک پله خانف* ها بپراند.
👇
مضحک آنجاست که طبق تئوری مارکس و انگلس، روسیه نباید انقلاب شود، بلکه "#سده_ها_بعد"، باید در کشورهای #صنعتیِ غربِ اروپا (مثل المان و فرانسه و انگلیس) انقلاب شود.
تئوری مثلا #علمی ایشان میگفت، سوسیالیسم زمانی محقق میشود که از مسیر کشورهای غربی اروپا عبور کنیم.