6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش یازدهم)
11- یوحنا بن فنکی (فِنِقی)
Yoḥannan (or john) bar Penkaye
یوحنا بن فنکی کشیشی در زمان پادشاهی عبدالملک مروان است، که در جوانی به جذام مبتلا شد، فردی به نام سابریشو از کلیسا او را درمان کرد، 👇
یوحنا بن فنکی نیز، از ان پس، خود را وقف کلیسا کرد.
سباستین بروک متخصص زبان سریانی، کتابی از او با عنوان #تاریخ_عالم را ترجمه کرده که این کتاب از خلقت ادم میآغازد و تا فتوحات اعراب تمام میکند.
کتاب تاریخ عالم یوحنا بن فنکی چند نکته بسیار جالب دارد:
👇
او خود شاهد سقوط ساسانیان و استیلای اعراب، شاهد طاعون و قحطی وحشتناکِ سده هفتم میلادی بوده و در خلال روایاتش، به موارد جالبی مثل زلزله اِدِسا (که در تاریخنامه شهر ادسا نیز امده) اشاره میکند.
کل کتاب یا در حال دعا یا نفرین و سرزنش کارهای زشت مردم زمانه است، طوریکه 👇
انقدر از بدیهای مردم میگوید که معتقد است اخر زمان فرارسیده، نکته جالب اینکه در دوره #عبدالملک، این اندیشه اخرزمانی را در همه جا میبینیم. چه در دیدگاه یوحنا بن فنکی که یک کشیش ساده کلیساست، چه در مغز پادشاه یعنی عبدالملک مروان (که به ان میپردازیم.)
👇
اما اول به محمد برسیم:
یوحنا بن فنکی، در یکجا نام محمد را با زبان سریانی اورده، درجاییکه میگوید انها (منظور اعرابی که قدرت گرفتند) این سنت را از محمد گرفتند که رهبرشان بود.
👇
یعنی یوحنا بن فنکی نیز معلوم نکرده این محمد کیست؟
پادشاه انها بوده، یا رهبر مذهبی، یا هر دو؟
این تمام چیزیست که یوحنا فنکی از محمد نوشته. چرا یکبار دیگر، نام محمد امده ولی گویی این فرد اهمیت چندانی ندارد؟
از طرفی یوحنا میگوید انها [اعراب] به عقیده ما کار نداشتند، ولی
👇
هنوز حرفش تمام نشده میگوید، ولی کسی که به عقایدشان عمل نمیکرد را میکشتند.
من در هیچ کتابی از تحقیقات جدید، ارجاعی به یوحنا فنکی ندیدم. به همین دلیل شخصا کتاب تاریخ عالم، فصل 15، ترجمه فارسی و انگلیسی را مطالعه کردم و نکات جالب زیادی دیدم که درادامه برای اطلاع شما میاورم.
👇
اول،
نکته اول اینکه یوحنا ابن فنکی نیز از ظلم و ستم و فجایع و قتل و غارت اعراب میگوید که انرا در جایی به انتقام خدا از پارس ها ربط میدهد، که به مسیحیان بدی کرده اند، و در جایی دیگر، تاوان گناهان مسیحیان و در جایی دیگر تاوان کارهای کلیساهای روم میداند.
👇
دوم،
یوحنا میگوید از پدران شنیده ام که وقتی اعراب اینگونه ظلم کردند، لرد (خداوند) نظرش را به ما [مسیحیان] چرخاند، و انها را [اعراب] دو دسته کرد، که بر علیه خودشان جنگهای خونینی راه انداختند، یک طرف غربی ها بودند که پیروز این جنگ شدند. و یک طرف شرقی ها بودند که پس از این جنگ؛ 👇
دیگر نتوانستند قدرتمند شوند.(تا زمان یوحنا - یعنی دوره عبدالملک)
در نهایت این جنگ خونین، [که روشن است به #صفین اشاره دارد، ولی مترجم فارسی به اشتباه فکر کرده، منظور یوحنا جنگ بین بنی امیه و بنی عباس است] معاویه پیروز شد، و با امدنش صلحی بوجود امد که ما هرگز نشنیده بودیم.
👇
نکته سوم، گویا [از دید یوحنا بن فنکی] معاویه اساسا با دین کسی کار نداشته و درباره مسیحیان هم همینطور است.
نکته چهارم، در جایی میگوید وقتی معاویه مُرد، فردی به نام عبدالله بن زبیر (بخاطر کارهای شیطانی جانشینِ معاویه، یعنی یزید) قیام کرد، و حالا نکته جالب را ببینید:
👇
یوحنا میگوید، عبدلله بن زبیر در دفاع از خانه خدا برخاست، و غرب را تهدید کرد، و سپس رو به جنوب رفت، به شهر مقدسشان [مترجم فارسی که خود از انگلیسی ترجمه کرده، اینجا نوشته عبدالله بن زبیر به مکه رفت، ولی در متن انگلیسی اسم مکه نیامده]
نکته کجاست؟
👇
نظرات دن گیبسون را به یاد بیاورید، اینجا یوحنا بن فنکی گفته، عبدالله بن زبیر، در مقابل بنی امیه، به دفاع از #خانه_خدا برخاست، #سپس رو به جنوب حرکت کرد، به سمت جایی که برایشان مقدس بود.
👇
یعنی این نوشته ها، چنان میگوید که #خانه_خدا در یک شهر شمالیست، عبدالله بن زبیر پس از دفاع از انجا، به جایگاه مقدس دیگری در جنوب رفته (احتمالا مکه امروزی).
یعنی ابتدا در یک شهر شمالی،به دفاع از خانه خدا و تهدید غربی ها (بنی امیه) برخاسته سپس بعد از رویدادهایی به مکه رفته است.
👇
قبلا هم گفتیم
بر طبق رای دن گیبسون، عبدالله بن زبیر در پترا بوده، در انجا در حرم امن خانه خدا سنگر گرفته، ولی پس از شکست برادرش مصعب، سنگ مقدس را زیر بغل زد و به مکه رفت. که در نهایت در مکه هم توسط حجاج بن یوسف محاصره شد، و کشته شد.
👇
نکته پنجم اینکه یوحنا از قیام مختار نیز میگوید، و نوشته است که مختار از حمله امویان (عبیدالله بن زیاد) عصبانی بود، بردگان را ازاد کرد (که با توجه به اخبار مسلمانان اشاره به ایرانیان دارد) و مختار با فرماندهی ابراهیم نامی (منظورش ابراهیم فرزند مالک اشتر است) 👇
ابن زیاد را شکست داد و شهر نصیبین را گرفتند. ولی بعد مردم نصیبین شورش کردند و برادر ابراهیم را کشتند (زیرا میگفتند حاکم بومی میخواهیم، و برادرِ ابراهیم عرب بود) و خلاصه اینکه در نهایت به مختار در نبرد خازیر حمله میشود و مختار توسط بردگانی که ازاد کرده بود، کشته میشود 👇
نکته جالب اینجا، این است که یوحنا ابن فنکی مرگ مختار را به بردگانی که ازاد کرده ربط میدهد و البته تنها منبعیست که چنین میگوید.
یوحنا وقایع را تا جنگ خازر و شکست مختار نوشته است.
👇
جمع بندی این سند:
اگر توجه کنید، یوحنا بن فنکی هم، با انکه روشن است خود شاهد وقایع بوده ولی از کتاب قران هیچ حرفی نمیزند، در حالی که در خلال صحبتهایش باید نام قران را بیاورد، چراکه از قوانینی برای اعراب حرف میزند، بی انکه نام کتابی که این قوانین را داده بیاورد 👇
این در حالیست که طبق اخبار مسلمین، این کتاب [یعنی قران] باید در زمان عثمان (بیش از سی سال قبل از یوحنا) تدوین و در تمام ممالک اسلامی پخش شده باشد ولی چنانچه میبینیم یوحنا بن فنکی نیز، هیچ نامی از قران نشنیده و نکته دیگر اینکه او نیز اعراب را #هاجریون یا فرزندان هاجر میخواند
👇
و سال اعراب را هم، فقط یکبار، نه با عنوان هجری، بلکه با عنوان سال عرب میاورد. (معاویه هم در کتیبه اش همینکار را کرده)
نکته دیگر اینکه، او هیچ نامی از مسلمین، یا سپاه اسلام نیاورده.
او در ابتدای کلامش خسروپرویز را اخرین شاه ساسانی میداند، و لحن کلامش طوری وانمود میکند که
👇
اعراب، پس از قدرت گیری، جنگ و دودستگی بزرگی داشتند که یک سری [لخمیان] حامیان شرق یعنی پارسها بودند و یک سری [غسانیان] حامیان غرب یعنی رومی ها.
در نهایت غربی ها، یعنی معاویه است که پیروز این جنگ [صفین] شده.
یوحنا هیچ خبری از نام سردار شرقی که داعیه حکومت داشته، نمیدهد. 👇
چنانچه خواهیم دید در منابع دیگر نیز، نامی از این سردار نیامده و هیچکس او را خلیفه ندانسته، فقط در رویدادنامه دیونوسیوس تلمحره ای، نام او امده که دیونوسیوس نام او را عباس خوانده. و در هیچ منبعی، خبری از علی نیست. (این در حالیست که چند سند دیگر نیز، سالهای جنگ صفین را با
پ.ن: دقت کنید، دیونوسیوس تلمحره ای میگوید جنگ بین معاویه و عباس بود، و در اینده نیز، جنگ بین بنی امیه و بنی عباس است، که بالاخره بنی عباس پیروز شده و حکومت عباسیان را شکل میدهند.
👇
ولی تواریخ اسلامی، نسَب عباسیان را به علی نسبت نمیدهند، و نیز، چیزی درباره اینکه عباس نامی در مقابل معاویه، قدعلم کرده و داعیه حکومت دارد، نمیگویند.
مقدمه:
در این بخش میخواهیم اسناد و مدارک پیدا شده از دو سده اول هجری را بررسی کنیم. اسنادی که مثل اسناد قبل خبر از استیلای اعراب و ظلم و ستم انها میدهد ولی باز خبر چندانی از محمد و خلفای راشدین نیست.
چنانچه در بخش قبل دیدید، در اسناد برون مرزی، از صدها سند باقی مانده، تعداد بسیار کمی از #محمد حرف زدند که در این اسناد، یکبار از اعراب محمد، یکبار از اعراب طایی محمت و یکی دوبار نام محمد بعنوان تاجر و واعظ، و چند بار با نام پادشاه امده است.
و تقریبا بیشتر این اسناد 👇
محمد را فاتح ایران و سوریه و فلسطین دانستند، و به قطعیت میتوان گفت که هیچ کدام از این اسناد، هیچ اشاره ای به اسلام، مسلمین و قران ندارند.
و این نشان میدهد که حتی اگر محمدی وجود داشته، تا نیمه اول قرن هشتم (تا سال 750 م.) تقریبا کم اهمیت بوده و از دهه 730 م. به بعد، 👇
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش سیزدهم)
خلاصه و جمع بندی:
چنانچه در رشتوهای قبل گفتیم، از بین صدها سندی که از سده هفتم به جا مانده، اسناد معدودی [اسناد برون مرزی] از محمد بعنوان یک شخص تاریخی حرف میزنند.
در سند اول (قسمت 18) که نوشته ای رو یک #انجیل قرن #ششم است، از ویرانگری اعراب و تصرف سوریه خبر داده شده، که در این متن گفته شده که #اعراب_محمد، امدند و ویران کردند.
چنانچه گفتیم معلوم نیست این متن چه زمانی و توسط چه کسی، به انجیل قرن ششم اضافه شده. 👇
ولی خبر از گروهی میدهد که انها را #اعراب_محمد میخواند، که برای ما روشن نیست، این کلمه محمد، یک فرد است، یا یک قبیله، یا لقبی برای یک شخص دیگر، و یا اینکه خبر از یک جریان فکری یا سیاسی میدهد؟
6- بررسی اسناد سده هفتم و هشتم میلادی (بخش دوازدهم)
12- در این رشتو چهار سند پیدا شده به زبانهای سریانی و یونانی و رویدادنامه دیونوسیوس تلمحره ای را بعنوان اخرین اسناد بیاوریم، من تردید داشتم که این اسناد را در این بخش بیاورم،
چرا که در تاریخ گزاری این نامه ها تردیدهای جدی وجود دارد و بحث های زیادی شده. مثلا اولین سند، نامه ای ناقص، از قرن #نهم میلادی است ولی برخی میگویند متن این نامه احتمالا در 705 م. نوشته شده و به ان، سند 705 میگویند:
ابتدا متن انرا ببینید (تصاویر انگلیسی در زیر) سپس نقد آن:
👇
سند 705
"محمد در سال 932 اسکندر [سال سلوکیان = 620 م. یا دوسال قبل هجرت] به سرزمین آمد و 7 سال حکومت کرد، بعد از محمد ابوبکر 2 سال، بعد عمر 12 سال و عثمان به مدت 12 سال حکمفرمایی کردند. در زمان جنگ صفین به مدت 5 سال عرب ها رهبر نداشتند. بعد معاویه به مدت 20 سال حکومت کرد.
در سال 1987 در یک کتابخانه کتب قدیمی در برلین، 40 عدد پاپیروس پیدا شد که پس از اینکه نسخه شناسان اصالتش را تایید کردند، توسط ایران شناسان دانشگاه برلین خریداری شد.
معلوم نیست این پاپیروس ها که احتمالا در قم* پیدا شده اند چطور از کتابخانه برلین سردراورده، ولی حدس محققان این است که تعداد این پاپیروس ها خیلی بیشتر از 40 عدد است و احتمالا بسیاری از نسخ، در دست کلکسیون دارهای شخصی و چند نسخه در دانشگاه برولی امریکاست.
👇
پ.ن: (تورج دریایی تاریخ نویس مقیم امریکا میگوید، معلوم نیست این نامه ها از کجا کشف شده، ولی از دوستانم شنیدم از شمال ایران، در محدوده سوادکوه کشف شده)
این پاپیروس ها از سده هفتم و در زمان فروپاشی امپراطوری ساسانی و بعد از ان است، مربوط به قرونی که
هر فلسفه تاریخی که به دنبال الگو دادن به حرکت تاریخ میگردد، چیزی جز لاطائلات نیست
از اینرو مارکسیسم هم چیزی جز لاطائلات مارکس و انگلس نیست، که با تلاش تئوریسین های بعدی، در روسیه به بار نشست.
برای ما ایرانیان، یک رضاخان یا محمدرضا پهلوی در ایران، کافی بود که بفهمیم
👇
حرکت تاریخ، پیوسته هست، ولی جهتدار نیست.
این عالیجنابان میگفتند در حرکت تاریخ، فرد جایگاهی ندارد ولی ظهور پهلوی ها، گواه بزرگی بر رد ادعایشان بود.
گاه یک فرد، چنان ردپایی در یک تاریخ میگذارد که میتواند گیجیِ پس از مستی، از شراب مارکسیسم را از کله ی پوک پله خانف* ها بپراند.
👇
مضحک آنجاست که طبق تئوری مارکس و انگلس، روسیه نباید انقلاب شود، بلکه "#سده_ها_بعد"، باید در کشورهای #صنعتیِ غربِ اروپا (مثل المان و فرانسه و انگلیس) انقلاب شود.
تئوری مثلا #علمی ایشان میگفت، سوسیالیسم زمانی محقق میشود که از مسیر کشورهای غربی اروپا عبور کنیم.